#زیارتنامه_شهدا
🌹 نثار روح همه شهدا
🌱بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم🌱
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُــــ
🕌مدافع حرم
#شھیدعلےعابدینے
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سیره_مهدوی
#شهیدجوادالله_کرم
🔰 ذکر و ياد امام مهدی در رفتارهای او تاثير فوق العادهای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، هميشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن يا زيارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نيست.
✅ دعا برای تعجيل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهايش بود. هر وقت قرار بود کسی به زيارت برود، يا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، ميگفت: «برای امام زمان خيلی دعا کنيد!» اگر قرار بود دوستی به زيارت برود، نشانهای میداد تا به ياد او بيفتد و بعد تأکيد ميکرد: «وقتی ياد من افتادی، برای #امام_زمان دعا کن!» هيچ وقت نشنيدم که برای خودش دعایی بخواهد.
✍🏻به نقل از زینب اهوارکی (همسرشهید)
#مهدویتوشهدا
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥 داستان اول ؛ مواجهه با خانمهای فُکُلی
💢 علاقه زیاد #شهید_حججی به کتاب خاطرات شهدا
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
سلام علیکم
طلاب عزیز و بزرگوار همراه
قرار است عملیات فرهنگی اربعین رو با کمک هم آغاز نماییم لذا طلاب بزرگواری که میتوانند با ما همکاری نمایند به نشانی زیر مراجعه فرمایند
@khomool2
تا دیر نشده بیاید در مسیر اعتلای پرچم الله و زمینه سازی ظهور حضرت حجت قدمی برداریم
https://eitaa.com/BeSabkeShohada
#قسمت302
خندۀ شــیطنت آمیزی کردم و گفتم: «شــما که این قدر به ازدواج تو ســن پایین اعتقاد داری، چرا خودت بیست و هشت سالگی ازدواج کردی؟!» سر شوخی پا گرفت و حسین حاضرجوابی کرد: «دختردایی، مثل اینکه یادت رفته همون موقع هم تو هجده نوزده ساله بودی. خیلی انتظار کشیدم به اون سن رسیدی وگرنه خودت می دونی که مامانم از بچگی، تو رو برا من، انتخاب کرده بود و...» دهنش گرم و ذائقه اش از یاد روزهای ازدواجمان شــیرین شــده بود. می خواست سر به سرم بگذارد اما من رفتم سر ازدواج وهب: «من که از خدامه عروس بیارم، یه عروس مؤمن و نجیب و با اصالت.» موضوع را با وهب مطرح کردم. بچّه ام سرش را پایین انداخت و گفت: «هرچی شما بگید.» تازه فهمیدم که چقدر از حسین عقبم. دست به کار شدم. برای حسین و من و وهب، شهرت و ثروت، ملاک انتخاب نبود. هم ترازی خانواده ها را در ارادت به اهل بیت معنا می کردیم و خیلی زود به گزینۀ مناســب رســیدیم. خانوادۀ دختر خیلی خوب برخورد کردند و زودتر از آن که فکر می کردیم، سور و سات عقد فراهم شد. حسین به نمایندۀ ولی فقیه و امام جمعۀ همدان آیت الله موسوی همدانی خیلی اعتقاد و ارادت داشت. او هم عاشق حسین بود. حاج آقا درخواست حسین را پذیرفت و خطبۀ عقد وهب و عروس خانم را خواند.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت303
هنــوز محــو قیافــۀ ناآشــنایش بــودم، جــواب دادم: «الحمــدالله، همین که شــما رو سالم و سرحال می بینیم، خوبِ خوبیم! شما چرا این جوری شدی؟ یاد روزهای جنگ خودمون افتادم، چقدر موهات بلند شده یعنی اینجا هم فرصت رفتن به سلمانی ندارید؟!» خندید و گفت: «چند روزی که اینجا باشــید می بینید که همون شــرایط جنگ خودمونــه، شــاید هــم بدتــر! اینجــا ریــش و قیچــی دســت مســلّحینه کــه البته اگه دستشون برسه، به جای ریش، گردن می زنن!» منظور حسین از مسلحین همان مخالفین دولت بودند که من آنها را به عنوان تکفیــری می شــناختم. خواســتم بپرســم «چــرا می گــی مســلحین؟» کــه با حرکت دســت انــگار بــه کســی اشــاره کــرد، تــازه متوجه اطراف شــدم. جوانــی به نظرم عرب، پشت سر حسین، ایستاده بود جلوی ماشینی که با وجود چند سوراخ، هنوز شکل و شمایل ماشین های ضدگلوله را داشت. جوان نجیبانه جلو آمد، طوری که او نشنود از حسین پرسیدم: «محافظ شماست؟!»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شهدایی
🌹خانواده معظم #شهیدان عزیز محمدعباس و محمدحسین و محمدحسن
#سیف_الدینی و
مادر بزرگوار شهید عزیز آقامحسن #برهانی
اهل کرمان قهرمان
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
[ 🧕🏻°🔗]
🌹«خواهرانم! همانطور ڪه ما در جبههها با این دشمن ڪافر میجنگیم، شما نیز به نوبه خود با صبر و بردباری و با #حجاب و پوشش خود با دشمنان داخلی بجنگید، زیرا پیروزی از آن ماست.
#شهیدعلیاڪبربشنیجی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
Part06_نمایش من زنده ام.mp3
7.24M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 من_زنده_ام
فصل ❻
#معصومه_آباد
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧❁🌴❁✧═┅┄
فصل 5👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28372
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه112
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
112-maede-ar-parhizgar.mp3
1.08M
4_5780849547454451114.mp3
9.61M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هجدهم:
منزلگاههای عسقلان و جبلجوشن
#صباحا_و_مساء
اللهمعجللولیکالفرج
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
✧════•❁🌹❁•════✧
✅ هجدهمین روز #چله_نماز_شب و #چله_زیارت_عاشورا
@parastohae_ashegh313
《زیارت نامه شهدا》
🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرحمن الرَّحیم🦋🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ✨
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اگر مدافعان حرم نبودند..
حضرت #امام_خامنه_ای:
‼️ اگر مدافعان حرم نبودند، الان باید در کرمانشاه و همدان و سایر استانها با داعش میجنگیدیم
🌷برای شادی روح #شهدای_مدافع_حرم صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
(🍁🖇)
📝¦ ای خدا،
📌من باید از نظر علم نیز از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده به دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آن گاه خود خاضعترین و افتادهترین فرد روی زمین باشم.
📚¦ منبع: کتاب نیایشها، #شهید دکتر مصطفی #چمران
﴿أللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالْفَرَجْ﴾
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥 داستان دوم ؛ تغییر تیپ محسن!
💢نگاه دختران به تغییر تیپ محسن
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
#اللهمعجللولیکالفرج
─═༅✦🌷✦༅═─
داستان1 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28385
#قسمت313
همــان جــا کنــار مــزار مــادرش نشســت و از یکی از بســیجیان خواســت زیارت عاشــورا بخواند. مراســم مســجد هم خیلی معمولی برگزار شــد. حســین در مسیر تهران چندبار بغض کرد. تا به خانه رسیدیم، سفره را انداختم خیلی خودش را نگــه داشــت کــه پیــش میهمان هــا بنشــیند. امّــا یک باره گریــه امانش نداد و بلند شد و رفت توی اتاقش.
***
حســین بــا حاج احمــد کاظمــی خیلــی رفیــق بــود. خیلــی هم قبولش داشــت. فرمانده کل سپاه از حاج احمد خواسته بود که قرارگاه ثارالله تهران بزرگ را به حسین بسپارد و فرمانده نیروی هوایی سپاه شود. حسین برخلاف دفعۀ قبلی در پذیرش مسئولیت لشکر، هیچ مقاومتی نکرد و به جای حاج احمد به عنوان جانشــین قرارگاه ثارالله معرفی شــد. حســین با فرمانده کل ســپاه شــرط کرده بود که کارهای فرهنگی و امور خیریه و قرض الحســنه و هیئت رزمندگان اســتان را ادامه دهد و این اواخر تشکیلات دیگری را تحت عنوان مجمع پیشکسوتان جهاد و شهادت به امور سابق، اضافه کرده بود. با اینکه در مسئولیت قرارگاه ثارالله، کم نمی گذاشت امّا تا فرصت پیدا می کرد راهــی همــدان می شــد و می گفــت: «پروانــه، خبرهای بدی از همدان می رســه که مجبــورم چنــد روز یک بــار بــرم همــدان.» و نگفت که خبر بد چیســت و من هم نپرســیدم. می رفت و می آمد و فکرش درگیر بود. نمی خواســت دغدغۀ فکرش را به من و بچه ها انتقال دهد. بالاخره کاســۀ صبرم ســرآمد. از وهب و مهدی پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده که بابا این قدر آشفته شده؟!» گفــت: «عــده ای جوســازی کــردن و شــایعه انداختــن که صندوق عدل اســلامی، ورشکســت شــده و ســپرده گذاران تحت تأثیر این شــایعه جلوی شــعبه ها، ازدحام کردن که پولشون رو بگیرن!» یک آن عرق ســردی روی پیشــانی ام نشســت و دنیا پیش چشــمم تیره وتار شــد و تصویر ازدحام همراه با اعتراض مردم در خاطرم جان گرفت و قیافۀ مظلوم حسین که حتماً هدف اتهام ها و دشنام ها بود.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت314
پرسیدم: «کدام از خدا بی خبری این شایعه رو انداخته؟!» وهب که اصول بانکداری را خوب می شناخت جواب داد: «آن ها که از یک مُدل موفق بانکداری اسلامی آسیب دیدن.» حســین گاهــی روزی دو بــار بــه تهــران می آمــد و به همدان برمی گشــت. حرف نمــی زد. همیــن ســکوت غریبانــه اش، دلــم را می ســوزاند. دیگــر نگفتــم که من از وقــوع ایــن اتفــاق تلــخ، واهمــه داشــتم. فقط بــه دلداری گفتم: «حســین تو و دوســتات به خاطر خدا وارد این عرصه شــدین و حالا که کار به مشــکل خورده، برو مشکل رو با مسئولین مملکتی مطرح کن.» او کــه تــا ایــن لحظــه ســکوت کــرده بــود، صورتــش برافروخته شــد و بــا تندی و ترشرویی گفت: «به مسئولین کشور چه ارتباطی داره؟!» من هم غضبناک شدم و پرسیدم: «یعنی با روزی دو سه بار رفتنِ تو از تهران به همدان، این شایعه جمع می شــه و مردم به پولشــون می رســن؟» ســعی کرد خشــمش را بخورد و بر خودش مسلط شود و با طمأنینه گفت: «اگه خدا کمکمون کنه، بله.» گفتــم: «مــن دلــم طاقــت نمــی آره، باید بیام همدان، ببینم چه خبره، مگر آبروی تو یه شبه به دست اومده که بخواد، یه شبه از دست بره.» ســوار شــدیم و تا همدان تختِ گاز کرد. توی راه گفت: «عده ای به مخالفت از مــن و عــده ای بــه موافقــت، در مســجد جامــع شــهر تحصن کردن. ســردمداران مخالفین به ســپرده گذاران گفتن که حســین همدانی، پول شــما رو برداشــته و به دُبــی فــرار کــرده و عــده ای هم شــایعه کردن که بــه تل آویو رفته ام. حالا حق ندارم که خودمو به اونا نشون بدم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 عاقبت رفاقت شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده با شهید فرخ یزدان پناه
🎥 #شهیدغلامرضالنگری_زاده به #شهیدفرخ_یزدان_پناه علاقه داشت و همیشه می گفت جای من کنار شهید یزدان پناه است.
زمانی که خواستند ایشان را دفن کنند در ظاهر جایی کنار شهید فرخ یزدان پناه نبود.
ولی وقتی جای قبر را می کنند قبری که سی سال خالی بود را می بینند.!
و شهید لنگری زاده در کنار مزار شهید فرخ یزدان پناه به خاک سپرده شد.
#روای خانم تاج الدینی همسر شهید لنگری زاده
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شمـا اے خـواهران عزیز🧕
حجاب خود را حفظ ڪنید همانطور
ڪه امام فرمود امریڪا از این حجاب
ها میترسد،
و واقعا همینطور است🦋
#شهیدامـیـرآذوق
#حجاب
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313