134-anam-ar-parhizgar.mp3
1.02M
40 Arbaeen (1).mp3
19.28M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت چهلم: اربعین...
#صباحا_و_مساء
اللهمعجللولیکالفرج
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
✧════•❁🌹❁•════✧
✅ چهلمین روز #چله_نماز_شب و #چله_زیارت_عاشورا
@parastohae_ashegh313
🌹#زیارتنامه_شهدا
✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
🌷شادی روح پاک شهدا #صلوات
✨الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صداے ملکوتی
"#شهیدسیدمرتضےآوینے"
📌قرنهاست که فریاد هل من ناصر سیدالشهداء…
#شب_جمعه
#شهدا رایاکنیم باذکر صلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت329
به احمدآباد رفتیم. حســین قبلاً گفته بود، قبرســتان قدیمی شــهر بعد از ســی وچند سال، تبدیل به پارک شده است. حسین یک راست به طرف جوی آب روانی رفت که یک درخت کنارش بود. همان جا نشست و گفت: «اینجا قبر پدرم بود. پدری که از ســه ســالگی از دســت دادمش. ســال های جنگ، گاهی میومدم سر قبرش، قبرها از ترکش خمپاره و توپ در امان نبودن. حالا هم که اصلاً اثری از قبرها نیست.» ســاعتی پــای تــک درخــت نشســتیم و بــرای آمــرزش همــه گذشــتگان، فاتحه خواندیم و به کنار رودخانۀ خروشــان اروند رفتیم. حســین تمام ماجرای یک شــبانه روز عملیــات کربــلای 4 را مثــل قصــه تعریف کــرد؛ از لو رفتن عملیات تا مظلومیّت صدها غواص در شب عملیات که پایشان به آن سوی آب نرسید. از غواصانی که علیرغم آگاهی دشمن از ساعت عملیات، خط را شکستند و مظلومانه در جزیرۀ ام الرصاص جنگیدند و اســیر شــدند و بعثی ها 271 نفر از آنان را دسته جمعی اعدام و زنده به گور کردند. دیدن منطقۀ کربلای 4 و بیان مظلومیت شــهدای غواص دوباره اشــک را به چشــمان همه نشــاند. حســین به اروند اشــاره کرد و گفت: «می دونید این آب چند کیلومتر بالاتر، از پیوند دجله و فرات درســت می شــه. فرات همون آبیه که قمر بنی هاشــم دســتش به اون رســید ولی نخورد. همون جاییه که ســپاه عمر ســعد بین دو نهر آب، فرزند رسول خدا رو تشنه سر بریدن. اروند ادامۀ فراته. آب همون آبه و بعثیا که غواصا رو زنده به گور کردن، ادامۀ سپاه عمر سعدن.» بعد از صحبت های حســین، در کنار اروندرود زیارت عاشــورا خواندیم؛ یک زیارت عاشورای آکنده از معرفت.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت330
مدتــی بــود کــه حســین مثــل ســال های جنــگ، کمتر به خانه می آمــد. تا اینکه بچه ها توی تلویزیون دیده بودند که به عنوان جانشین فرمانده بسیج کل کشور مصاحبــه می کنــد. ایــن دومیــن بــار بود که این مســئولیت را به عهده گرفته بود. دامادم امین، بیشتر از دخترها و پسرهام، شوق و ذوق نشان می داد و می گفت: «آقاعزیز فرماندۀ کل سپاه شده و چه کسی رو پخته تر از حاج آقا داره که این اندازه با اقشار مختلف مردم ارتباط صمیمی داشته باشه. حاج آقا استاد به کارگیری بدنۀ عمومی جامعه با یگان های رزم سپاهه و کاری رو که توی لشکر 72 کرده و مناطق شــهری تهران بزرگ رو از ســه چهار منطقه به بیســت و دو منطقه گســترش داده، در سایر استان ها اجرایی می کنه.»من خیلی با این موضوعات کاری نداشتم و فقط دوست داشتم، حسین مثل گذشته منشأ خدمت باشد و البته نسبت به کار وهب توی بانک کمی نگران بودم. وهب چند سال بود که در شعبه ای در شهرستان ورامین کار می کرد. ساعت پنج صبح می رفت و هفت شب می آمد. می ترســیدم تــوی ایــن رفت وآمد طولانی مبــادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد. اتفاقاً وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت، رفت و آمد. و هیچ درخواستی نکــرد. امــا مــن مــادر بــودم و نگــران. فکــر می کــردم که پدرش عقبــه ای ندارد و کســی در بانــک او را نمی شناســد کــه سفارشــش را نمی کنــد تــا اینکــه خبــردار شــدم معاون وزیر، رفیق اوســت. ســرانجام با کلی احتیاط، پیش وهب حرف جابه جایی را پیش کشیدم و گفتم: «هفت ساله که وهب این راه رو می ره و میاد. نمی خــوام پارتی بــازی کنــی. حــق قانونی بچه س که بعد از این مدت بیاد تهران. اگه ممکنه به معاون وزیر...» حســین نگذاشــت ادامه بدهم. برافروخته شــد و صدایش را بالا برد: «دفعه آخرت باشــه که چنین درخواســتی رو از من داری»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت_سر
🎥داستان بیست و چهارم/آخر ؛ اثرِ خون!
💢 آدم باید موثر باشه!
📌 مجموعه کلیپهای «حکایت سر»
برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن #حججی
#اللهمعجللولیکالفرج
─═༅✦🌷✦༅═─
داستان23 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28833
❣شوق وصال کربلا در وصیتنامه #شهدا
💛"مادرم! اگر شهید شدم، در عوض رزمندگان پیروز خواهند شد و راه #کربلا را باز خواهند کرد و حرم ششگوشه #امام_حسین (علیهالسلام) را زیارت خواهید کرد. فقط از شما میخواهم وقتی به کربلا رفتید، مقداری از آن خاک پاک بیاورید و بهروی قبرم بریزید، تا به حرمت آن خداوند از گناهانم درگذرد."
#شهید_سیدمحمد_سیدی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شهید دفاع مقدس #سیدمهدی_اسلامی_خواه
📜 فرازی از #وصیتنامه_شهید:
🔰 اولياءالله كسانياند كه از آزمايشهاي سخت الهي با موفقيت بيرون آمده، ارزش، اعتبار و ايستادگي خويش را براي رسيدن به درجه بلند دوستي الهي به اثبات رساندهاند دراين ميان كسي كه در جهاد به رويش باز شده باشد به دوستي خاص ميرسد..
#پنجشنبههایشهدایی
یاد #شهدا باصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
✨🌺🔸
خواهرم!
این همه جوان از جوانی شان گذشتند
و از تو خواسته اند که فقط در سنگر سیاه، سنگین و ساده ات بمانی...
چادرت را حفظ کن...
لبخند #شهدا روزی ات❤️
#حجاب
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
انتخابی دیگر،۵.mp3
41.1M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 انتخابی_دیگر
فصل ❺
#شهیدسیدعلیرضایاسینی
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┈┄┅═✾•✈️•✾═┅┄┈
فصل 4👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28840
#شهیدعلیقدوسی
🔸افزون بر علم گسترده و مدیریت قدرتمند، انسانی خودساخته و عالمی پرواپیشه بود. او اهل دعا و #نماز_شب بود. در ماه های محرم و صفر، #زیارت_عاشورا یش ترک نمی شد و به خواندن زیارت جامعه کبیره اهتمام می ورزید. او به پیشگاه خاندان عصمت و طهارت از اعماق وجود ارادت داشت و همه ساله در خانه خودش روضه خوانی برقرار می ساخت. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را با تسلط کامل به حافظه سپرده بود و در کلاس های درس اخلاق او انوار خاندان عترت جریان داشت. شرکت کردن در درس اخلاق و عرفان او، برای حاضران اثراتی سازنده، رشددهنده و بیدارکننده داشت و تعلقات فناپذیر را فرو می ریخت.
📥منبع حوزه نت
♦️شب جمعه قرائت زیارت عاشورا به نیابت از شهدا
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 135
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
135-anam-ar-parhizgar.mp3
1.05M
زیارتنامه شهدا
🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
#شهدایهفدهشهریور۵۷
#جمعه_سیاه
🌷شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درمحضرشهدا
#شهیدسلیمانی
❤️سلام شهید حاج قاسم سلیمانی به #امام_حسین علیه السلام در آخرین سخنرانی
اللهمارزقناکربلا
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🔰 احترام به والدین در #سیره_شهدا
🍃رَختهارو جمعکردمتویحیاط،
تاوقتےبرگشتمبشویم..
.
🌴وقتےبرگشتم،دیدمعلےاز
جبهہبرگشتہوگوشـہحیاتنشستہ
ورختهاهمرویطنابپهنشده..!
.
💛رفتمپیششگفتم:
«الهےبمیرم! مادر،توبایہدست
چطورۍاینهمہلباسروشستے؟!»
.
گفت:«مادرجون،
اگہدوتادستهمنداشتم،
بازوجدانمقبولنمےکردمن
خونہباشموتۅزَحمتبکشے..:)♥️»
#شهیدعلیماهانی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#شهیدمجیدقربانخانی
⁉️وقتی از سفر #کربلا برگشت مادر پرسیده بود چه چیزی از #امام_حسین(علیهالسلام) خواستی؟
🕌مجید گفته بود یک نگاه به حضرت ابالفضل(علیهالسلام) کردم و یه نگاه به گنبد امام حسین(علیهالسلام)، گفتم آدمم کنید.
🏷"به نقل از خواهر شهید مجید قربانخانی"
یا امام حسین (علیهالسلام) از این نگاه ها لطفا... 🥀
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#روایتگری_شهدایی
❤️🩹توفیق زیارت #امام_حسین علیه السلام را از شهدای گمنام بگیرید
#اربعین
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت 332
بـا این حال وفادارترین نیروها به نظام و رهبری هســتند و ما باید شــبانه روز براشــون کار کنیم. برام دعا کنین بتونم خدمتگذار صدیقی براشون باشم.» آقای جعفری فرمانده سپاه، با حفظ سمت، فرمانده بسیج کشور هم بود ولی تمام اختیارات را در بسیج به حسین واگذار کرده بود. حسین هر هفته به یک استان می رفت و مثل یک جوان بیست ساله جنب وجوش داشت و از کارش راضی بود. من هم ســعی می کردم جای خالی او را میان بچه ها پرکنم. زندگی روال آرام و خوبی پیدا کرده بود که موسم انتخابات ریاست جمهوری رسید.پــس از یــک مناظــره تلویزیونــی، زمینــه بــرای اعتراض باز شــد. اعتراضی که به اغتشاش انجامید و حسین به جای رفتن به استان ها، تمام وقتش را روی تهران گذاشت. دیگر نیاز نبود حوادث و درگیری ها را از طریق رسانه ها و جراید دنبال کنم یا از طریق این و آن بشنوم. شعله های درگیری به خیابان های اصلی تهران کشیده شده بود و بیم آن می رفت که هزینه های انسانی سنگینی روی دست نظام بماند. در بحبوحۀ درگیری ها، حســین سراســیمه آمد. ســاعتی توی اتاق با خودش خلوت کرد. از این آمدن ناگهانی و مکث طولانی شســتم خبر داد که اتفاقی افتاده و ذهن حسین درگیر این اتفاق است و شک نداشتم که این خلــوتِ بــا خــود، بی ارتبــاط با حــوادث و درگیری های خیابانی نیســت. وقتی بیرون آمد. از این رو به آن رو شــده بود. انگار نه انگار حســینِ ســاعت پیش است. خودش سر صحبت را باز کرد و گفت: «خوب اومد.» پرسیدم: «چی؟» گفت: «اســتخاره.» و ادامه داد: «آقا عزیز ازم خواســت که مســئولیت ســپاه تهران بــزرگ رو در ایــن وضعیــت نابســامان بپذیــرم. گفتم، اســتخاره می کنم. آیه ای آمد که دستمو گرفت و راهو نشونم داد.» آیه را خواند و رفت. وهب و مهدی و امین هر کدام اخباری را از بیرون می آوردند که حاکی از گسترش درگیری ها بود. موبایل ها قطع بودند. امّا حسین یک موبایل مخصوص داشت که گاهی تماس می گرفت و تأکید می کرد که به مراکز درگیری نزدیک نشوید. روز عاشــورا رســید و دخترها اصرار داشــتند که حداقل برای زیارت به امامزاده صالح برویم. مردم توی پیاده روها و خیابان ها توی هم وول می خوردند و خبری از ترافیک همیشــگی تهران نبود. بوی ســوختن ســطل های پلاســتیکی زباله، دماغ را می آزرد و شیشه های بعضی از ادارات، بانک ها شکسته شده بودند.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت 333
از میدان ونک به سمت بالا که رد شدیم، زن و مرد قاطی هم شعار می دادند «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» وعدۀ زیادی که نقاب به صورت زده بودند با سنگ و چوب هر چه را که دستشان می رسید، می شکستند و با بنزین، همه چیز را آتش می زدند، حتّی بیرق های سرخ و سیاه عزاداری روز عاشورا را. بغض کردم و غمی به حجم یک کوه بزرگ بر روح و جانم ســنگینی کرد. به امامزاده صالح که رسیدیم، پای روضۀ ظهر عاشورای سیدالشهدا نشستم و از غصه، خالی شــدم. و برای ســلامتی همۀ مردم و موفقیت حســین در بازگردان آرامش به تهران، دعا کردم و زیارت عاشورا خواندم. روز ســوم عاشــورا شــد. همان روزی که حســین پابرهنه می شــد، لباس بلندِ سیاهِ هیئــت عــزاداری ثــارالله ســپاه را می پوشــید و می رفــت داخل بســیجی ها. حالا حتم داشتم که اگر او هم مثل ما، صحنۀ آتش زدن بیرق های حسینی را ببیند، غیرتش به جوش می آید. مهدی و امین به عنوان نیروی بسیجی نزدیک تر از من به او بودند. روز چهارم بــه خانــه آمدنــد. امیــن گفــت: «حاج آقــا، مصوبــۀ شــورای امنیت ملــی رو گرفت کــه نیروهــای نظامــی و انتظامــی و مردمــی از ســلاح گــرم اســتفاده نکنــن. وقتی که درگیری ها اوج می گرفت و بسیجی ها کارد به استخوان شون می رسید، باز حاج آقا اجازه شلیک نداد. اگه کسی غیر از حاج آقا بود، کم می آورد یا از کوره درمی رفت و حکــم تیــر مــی داد.» مهــدی هــم کــه وقت ورود حســین بــرای مدیریت بحران تهران به باباش گفته بود که این کار ترکش زیادی داره، از ورود پدرش اظهار خرسندی می کرد و می گفت: «کنار بابا بودم که یه جوان که صورتش رو پوشونده بود، سنگ برداشت و به طرف ما پرتاب کرد و خورد روی سر بابا. بلافاصله چند تــا بســیجی رفتنــد و اونــو از بیــن دوســتاش بیرون کشــیدن. به حضــرت آقا، فحش داد. یکی از بســیجی ها، گرفتش زیر مشــت و لگد. بابا با صدای بلند نهیب زد که: «نزنش، نزنش.» اما بسیجی که حسابی غیرتش به جوش اومده بود، طرف رو کت بسته آورد پیش بابا.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
📜 فرازی از وصیت نامه شهيدحسينگلولانیمهاجران:
✴️ اگر روزي چشم از جهان فرو بستم، چشمانم را باز بگذاريد تا همه بدانند چشم به راه بودم. چشم به راه ظهور مهدي موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف تا بيايد و از ياران او باشم... می خواستم ضريح #امام_حسين عليه السلام و سقاي باوفايش را در آغوش بفشارم و خاك تربتش را توتيای چشم بنمايم».
📔حديث ماندگار، ص ٢٠.
#امام_زمان #جمعه
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313