تا کہ چشمـے
بہ قد و قامتـــــِ تـو،
وا نشود...
از سر صبـح برایتـــــ
«وجعلنـا» خواندم ...
#شهید_زارع
#صبحـــــتون_شهـــدایی
╭━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╮
@parastohae_ashegh313
╰━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╯
☺️ لبخند بزن رزمنده
#طنز_در_جبهه_سوریه
قبل از عملیات بود ...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به همرزمامون خبر بدیم ...
ڪه تڪفیریا نفهمن ...
یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده...😂😐
#شهیدمصطفےصدرزاده
#یادش_باصلوات
╭━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╮
@parastohae_ashegh313
╰━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╯
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم ، مهدی ثامنی راد : 💝اگر روزی جنازه من را آوردند حتما ، بذار یک بوس
دیر گذشت اما سرانجام لحظه وصال رسید ....
بعد از ۳ سال "اگر" حاج مهدی به یقین رسید و فاطمه سلما برای بوسیدن روی پدر لحظه شماری میکند .
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم ، مهدی ثامنی راد :
💝اگر روزی جنازه من را آوردند حتما ، بذار یک بوسه بر روی من فاطمه ی بابا بزند💝
#نازدانه_شهید_ثامنی_راد
╭━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╮
@parastohae_ashegh313
╰━═━⊰❀ 🌺❀⊱━═━╯
خاکریز خاطرات قسمت سوم
✍️ این توصیه ی شهید کاظمی به شهید همت را ، همه ی نیروهای انقلابی باید بخوانند
#متن_خاطره:
مأموریتم که تموم شد ، رفتم با حاج همت دربارهی برگشتم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه خاطره برات بگم؟ گفتم بگو؟ حاجی گفت: وقتیتوی پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر پرسید: بریده ای؟ از سوالش تعجب کردم وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده... ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا تسویه حساب کن و برو ، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...
منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم...
🌷خاطره ای از سردار شهید محمد ابراهیم همت
📚سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳
#تلاش_و_کوشش #جهاد #پرکاری #تکلیف_گرایی #شهیدهمت #شهیدناصرکاظمی
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
عملیات که تمام شد و برگشتند دمشق ، مدت مأموریت حامد و رفقایش هم تمام شده بود.
😊رفت پیش سردار برای خداحافظی. سردار گفت یادت نرفته که چی قرار گذاشتهایم ؟
حامد که خجالت و حیا گونههایش را سرخ کرده بود😌 سرش را انداخت پائین و گفت
«حاجی راستش را بخواهید ، مادرم اینها برایم رفتهاند خواستگاری و خدا بخواهد برگشتم میرویم قرار و مدارهای عروسی را بگذاریم....»☺️
😍گل از گل حاج احمد شکفت.
گفت چه خوب ! حالا که اینطور است ، کت و شلوار دامادیت را هم من میخرم😇
و حامد را برد توی یکی از پاساژهای شیک دمشق و یک دست کت و شلوار اعلا برایش خرید.
حامد کت و شلوار را که پوشید سردار آمد جلو و پیشانیاش را بوسید :
«بهبه! چه داماد خوش تیپی بشوی تو...!»💔🌱
#شهید_مدافع_حرم_حامد_جوانی
#سالروز_شهادت
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
از ایـنجا …
که من هـسـتم ،
تا آنجا ....
کـه تو هـسـتی …
وجـب بـه وجـب ...
ثانیه ثانیه ...
دلـتنگـم …!
خودت برای این دل ڪاری کن...
#دل_نوشت
#ساعت_به_وقت_دلتنگی
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
❣دو چشمم شوق باران کرده ، ای دوست
مرا سر در گریبان کرده ، ای دوست
❣غم دلتنگی ام را با تو گویم
دلم یاد شهیدان کرده ، ای دوست..
🌹 التماس دعا
🌷°|شبتون شهدایی|°🌷
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
یڪ جایـی
لابه لایِ خندههای شیرین تان
دلم مانده انگار
سخت دلتنگـم
مرا نه ! دلـم را دریابیـــد …
💕°|صبحتون شهدایی|°💕
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
صحبت های شهید محمد حسین محمد خانی بر سر پیکر یکی از همرزمان
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
خاکریز خاطرات قسمت چهارم
✍️ طرحِ جالبِ شهیدچمران برای ریزشِ غرور
.
#متن_خاطره:
ماهی یکبار بچههای مدرسۀ جبل عامل رو جمع میکرد ، می رفتند و زبالههای شهر رو جمعآوری میکردند. میگفت: با اینکار هم شهر تمیز میشه و هم غرور بچهها میریزه...
🌷خاطره ای از سردار شهید دکتر مصطفی چمران
📚 منبع: مجموعه یادگاران، جلد یک «کتاب شهید چمران» صفحه 22
#غرور #بی_تفاوت_نبودن #شهیدچمران #نظافت
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝