eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
39 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب همیشه دعا و صلوات نذر می‌کرد، اما حالش را که دید رفت سراغ تقویم. نگاهش به روز وفات حضرت ثابت ماند. دلش یک‌جوری شد😞. از یک طرف دلش می‌خواست کار روح‌الله جور شود و این‌قدر او را کلافه نبیند، از طرف دیگر هم می‌ترسید او را از دست بدهد. با خودش گفت: یا حضرت ، خانوم‌جان، من حاضرم ده تا بچه داشته باشم، همه‌شون رو هم به هدف سربازی امام‌زمان بزرگ کنم.😔 همه‌شون رو هم می‌فرستم برای جهاد، خودم بند پوتینشون رو می‌بندم و راهی‌شون می‌کنم، اما روح‌الله نره. خواهش می‌کنم. من بدون اون نمی‌تونم زندگی کنم.😭 به‌سختی خودش را نگه داشت تا اشک‌هایش سرازیر نشود. تقویم به دست آمد و گفت: «روح‌الله، چند روز دیگه وفات خانم ام‌البنینه. نظرت چیه برای خانم روضه بگیریم؟ به نیت اینکه خانم عنایت کنه و کارت جور بشه.»😇 روح‌‌الله که عاشق حضرت عباس بود، خیلی خوشحال شد و گفت: «آره خیلی خوبه.»☺️ زینب پولی را که از عیدی‌هایشان جمع شده بود، آورد و حساب‌کتاب کرد. قرار شد مراسمی کوچک و بدون تشریفات بگیرند. اما چون خانۀ خودشان کوچک بود، با مادرش هماهنگ کرد روضه را خانۀ آن‌ها برگزار کند🍃. خانم‌های فامیل را دعوت کرد و روضۀ حضرت عباس خوانده شد. زینب میان اشک‌هایش برای خواستۀ دل روح‌الله خیلی دعا کرد.😢 یک هفته بعد از روضه، روح‌الله با خوشحالی به خانه ‌آمد و گفت که نذرشان قبول شده. کارش درست شده بود و به چیزی که می‌خواست، رسید.☺️☝️ شهیدمدافع‌حرم 🌹 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•