شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺 @parastohae_ashegh313 🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
السلام علی غریب خانطومان
السلام علی زائر زینب کبری
امسال عجب سال با برکتی ست!
تفحص شهدای گمنام و بازگشت آن دو سید و حالا شما، #شهید_بریری عزیز...
خوش آمدی یادگار لشکر ۲۵ کربلا.
خوش آمدی همرزم #محمود و سجاد و حاج حسن...
از کدام روضه برایت بنویسم برادر؟
روضه ی مادری که پیکر جوان رعنایش را پس از سه سال به آغوش کشید؟!
سه سال شب های بیقراری، غروب های دلتنگی و روزهای چشم انتظاری...
درآن سوز بهمن و گرمای مرداد، پیکرت کجای خرابه های شام بود...
آسمان خان طومان این شبها اشک دلتنگی میبارد.
آخر شاهد است که زمین آنجا قریب به سه سال پیکر اربا اربا شده ی شما را به آغوش کشید و حالا چه کند با دلتنگی شما، شهید بریری؟
خاک خان طومان این ایام با مهمان نوازی خویش برایتان مادری کرده است. پیشانی های تب دار، بدن های زخمی، غروب های شام و جگر گوشه هایی که پرپر شدند...
اصلا خلقت خاک همین است؛ از کربلا و پیکر اربااربای علی اکبر(ع)، تا شلمچه و نفس های همرزمان سید مجتبی .
برگشتی جان مادر، برگشتنت مبارک مان باشد سرباز لشکر زینب کبری. آخ برادر، تابوت تو بوی عطر میدهد.عطر #شال_عزای_محمود و لباس رزم بلباسی.
چگونه روز تشعیع، از حوالی نگاه های منتظر بچه های شهید محمد و شهید رضا عبور میکنی؟
ای کاش امانتی آنها را از عمه جان زینب شان میگرفتی...
امان از دل مادرت، چگونه کنار #مادر_محمود بنشیند و تابوتت را به آغوش بگیرد. هرچند راه و رسم خانواده ی شهدا این نیست که به دنبال بازپس گرفتن هدیه ی خویش باشند...
شهید بریری، حالا شما از سوریه روایتگری کن.
یک گنبد و یک آسمان و دیوار های فیروزه ای، حرم مطهر دختر مولا علی. یادگاری هایی که از افغانستان و پاکستان و لبنان و ایران به جای مانده...
نسیمی که حوالی زینبیه می پیچد و صدای گریه های روز وداع کودک و پدر، آخرین نگاه مادرانه و لحظه ی لبیک گفتن شهیدی به مولا، صحن و سرای حرم را فرا میگیرد.
گمانم وقتی صاحب الزمان ظهور کند، بی درنگ سراغ سوریه برود و سربازان گمنامش را بجوید...
شهیدجان، دست مان را بگیر، دعا کن روسپید باشیم نزد پسر فاطمه(س)...
اللهم عجل لولیک الفرج
#جاویدالاثر | #چشم_انتظاریم ... |
#شهدای_مظلوم_خان_طومان
#دلم_را_حوالی_خان_طومان_جا_گذاشتهام
🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺
@parastohae_ashegh313
🌺🌺─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─🌺🌺