🎈🎈🎈🎈🍃🍃🍃🍃
#جشن_نیمه_شعبان
یکی از اسرای اردوگاه تکریت، از ناحیه ی دو پا فلج شده بود و به هیچ وجه قدرت حرکت نداشت؛
بنابراین، دوستان برای بردنش به بهداری، دستشویی و دیگر کارها کمکش می کردند.
او در آسایشگاه 16 زندگی می کرد.
این اسیر جانباز، به دلیل آن که با بچه های آسایشگاه 3 بیشتر هم زبان بود، برای افزایش روحیه ی او، با وساطت ارشد قاطع به آن آسایشگاه که همجوار آسایشگاه ما بود، انتقال یافت.
هنگام آمار گرفتن، دیگر مأموران عراقی به حضور او در کنار دیوار عادت کرده بودند
تا آن که روزی یکی از مأموران آمار مشاهده می کند که وی سر جای همیشگی اش کنار دیوار خروجی آسایشگاه حضور ندارد؛
اما تعداد اسیران کامل است.
خیلی تعجب می کند و از روی فهرست اسامی، نام او را می خواند و می بیند که او در سلامت جسمی کامل در صف ایستاده است.
ما که در آسایشگاه کناری به سر می بردیم و تازه از جریان باخبر شده بودیم، علت خوب شدن ناگهانی او را جویا شدیم
و فهمیدیم که برادرمان در شب واقعه بسیار بی قرار بوده است و زودتر از سایرین به خواب می رود؛
ولی ناگهان بلند می شود و گریه کنان به طرف پنجره می دود.
همه از این موضوع حیرت می کنند. وقتی ماجرا را از او می پرسند،
می گوید:
در خواب دیدم دو آقای بزرگوار از سمت پنجره ی آسایشگاه وارد شدند.
یکی از آن ها دستش را بر پاهایم کشید و فرمود: « تو سالم هستی. شما جشن بزرگی در پیش دارید که باید سعی کنید هر چه باشکوه تر برگزار شود.
از هیچ کس هم جز خدا ترسی به دل راه ندهید ما پشتیبان شما هستیم. »
سپس آن بزرگواران از همان سمت پنجره رفتند.
با شنیدن این سخنان از زبان آزاده ی جانباز، بچه ها لباس هایش را به نشانه ی تبرّک تکه تکه کردند و با خود بردند.
پانزده روز بعد، جشن نیمه ی شعبان سال 1368 بود و به یُمن آن روز بابرکت و شفای آزاده ی عزیزمان، در سراسر اردوگاه بدون هیچ ترس و واهمه ای از عراقی ها، جشن های مختلفی برپا ساختیم.
✍ منبع: کتاب درهای همیشه باز، صفحه:30
@parastohae_ashegh313
MiladImamHadi1395[01].mp3
7.5M
🔹 ای جان جانان، یا مولا یا هادی (سرود)
🎙 بانوای: #حاجمیثممطیعی
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
عباس جان،
درس نور و روشنایی
ما فرزندان انقلابی هستیم که نور پروازت روشنگر را شبهایمان خواهد بود
نوری که هرگز بی فروغ نمی ماند و راهی که هرگز پایانی نخواهد داشت.
۱۵ مرداد، سالروز #شهادت خلبان سرلشکر #شهید_عباس_بابایی
#شهادتت_مبارک❣
@parastohae_ashegh313
#تلنگــر💫
💢آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند:
اگہ کسےدرجنگ
#شهـیدبشہ یڪبارشهـیدشده
اماکسے اگہ
باهواےِ نفـس خودش بجنگه
هروز شهید میشه
@parastohae_ashegh313
❣❣❣
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_احمد_علی_نیری
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا
و عمل میکنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب.
قرآن قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است.
@parastohae_ashegh313
🍃🌱🌿
شهید علی ابراهیمی که در عملیات کربلای 5 بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید،
جنازه اش را به قرارگاه بردیم و از آنجا با چند برادر دیگر عقب ماشین گذاشتیم تا به مشهد بیاوریم.
یکدفعه جنازه حرکت نمود و دیدیم که روی زمین افتاده است!
فوراً جنازه مطهر را بلند نموده و روی ماشین گذاشتیم اما هنوز مقدار کمی راه نیامده بودیم که باز دیدیم جنازه روی زمین افتاده است!
این بار که جنازه را بلند کرده و عقب ماشین می گذاشتیم روی جنازه رفتم و شهید را به مادرش فاطمه زهرا (س) قسم دادم و گفتم که می خواهیم در بهشت رضا (ع) دفنت کنیم.
چرا که شهید علی ابراهیمی گفته بود من می خواهم مثل جدم اباعبدالله در میدان کربلای 5 به خاک سپرده شوم.
و در وصیت نامه اش هم نوشته بود من عاشق الله هستم و هیچ جا به خدا نزدیکتر نیست. لذا جبهه را انتخاب نمودم.
بعد از اینکه وی را چنین قسمی دادم آرام گرفت و جنازه را به مشهد آوردیم و با حاج ابراهیم شریفی در یک محل دفن نمودیم.
✍ منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مرا_دریاب
همه با هم برای فرج حضرت صاحبالزمان عجلالله تعالی فرجه و دفع بلا از مسلمین عالم .
بخوان دعای فرج را دعا اثردارد .
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
🌞🌞🌞
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#سلام_صبحتون_معطر_
#به_یاد_اهل_بیت
@parastohae_ashegh313
#شهیدانهــ ↓🌱
اونایے که حس شهادٺ دارن
بے دلیل نیستـا!
خدا یہ گوشـہ از سرنوشتشون
براشون شہادت رو نوشته
ولے...
اون دیگه با توعه ڪه
چجورے بهش برسے
یا ڪِے بهش برسے..! (:
#شہادت
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
🌱🌿
#خمس
#شهید_محمد_عطار_خراسانی
یادم هست یک شب به خانه ی عموی محمد رفته بودیم.
عموی او خمس و زکات نمی داد.
محمد هم از این موضوع باخبر بود و آن شب هم که به خانه آنها رفته بودیم هر چه به او تعارف کردند که چای و میوه بخورد اونخورد و حتی نماز هم نخواند
بعد از اینکه از خانه بیرون آمدیم علت را از او پرسیدم
او گفت: چون خمس و زکات نمی دهند به همین دلیل چیزی نخوردم.
بعد از اینکه محمد شهید شد به عمویش ماجرای آن شب را گفتم و آنها هم از آن به بعد خمس و زکات خود را دادند.
✍منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
@parastohae_ashegh313
🌿❣
چند ماهی از جنگ گذشته بود
و صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلویزیون عراق دریک مصاحبه مطبوعاتی گفت:
به هر جوجه کلاغ " خلبان " ایرانی که بتواند به پنجاه مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.
تنها صد و پنجاه دقیقه پس از این مصاحبه ، دلیر مردان ایرانی:
خلبان عباس دوران ، خلبان کیومرث حیدریان و خلبان علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را با فرماندهی شهید عباس دوران بمباران کردند.
با این عملیات پاسخ گستاخی صدام داده شد و خود او را تحقیر کردند.
غروب همان روز همان خبرنگار بی بی سی اعلام کرد :
هنوز فرصتی پیش نیامده که من از صدام حسین سوال کنم که چگونه جایزه خلبانان ایرانی را تحویل خواهند داد.
@parastohae_ashegh313
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
السلام علیک یا اباصالح المهدی
الهم عجل لولیک الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
#ما_براى_دادن_سر_میرويم...!!
آمده بود مرخصی ، سر نماز بود
که صدای آخ شنیدم،نمازش قطع
شده، پرسیدم: چی شد؟ 😳
گفت: چیزی نیست. توی حمام باندهای
خونی بود، نگرانش شدم، فهمیدم پایش
گلوله خورده 😔 زخمی است، دکتر گفته
باید عمل شود تا یک هفته هم نمیتوانی
باندش را باز کنی. باند را باز کرده بود
تا وضو بگیرد🌱
گریه کردم و گفتم: با این وضع به جبهه
میروی؟🥀
رفیقش که دنبالش آمده بود ، گفت:
نگران نباش خواهر ، من مواظبشم🙃
با عصبانیت😠 گفتم اشکالی ندارد،
بروید جبهه، انشاءالله پایت قطع
میشود، خودت پشیمان میشوی
و برمیگردی .
علی بهم نگاه کرد و گفت : ما برای
دادن سر میرویم ، شما ما را از دادن
پا میترسانی؟!💔
هیچ وقت حرفش از یادم نمیرود
دوباره مرا شرمنده کرده بود. علی
میگفت: خدا کند که جنازه من به
دستتان نرسد، دوست ندارم حتی
به اندازه یک وجب هم که شده، از
این خاک را اشغال کنم. همان طور
شد که میخواست....🥀
🌹خاطره ای به ياد شهید عـلے تـجـلـایـے
با روایــت همسر شهید معزز
@parastohae_ashegh313
ghadir-3.mp3
3.55M
چه غدیری💚🍃
چه امیری ، چه بشیری
چه مه ماه منیری😌♥️
همه جا بهر هدایت
همه جا نور ولایت...✨
• سیدمجید بنےفاطمه
@parastohae_ashegh313
النگوها را که می دید ناراحت می شد 💐
من معمولا چند النگوی طلا در
دست داشتم و عباس هر وقت
النگوهای طلا را می دید ناراحت
می شد و می گفت : ممکن است
زنان یا دخترانی باشند که این
طلاها را در دست تو ببینند و
توان خرید آن را نداشته باشند😔
آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت
وا می دارد و در نتیجه تو مرتکب
گناه بزرگی می شوی😬
این کار یعنی فخر فروشی🤭
می گفت : در جامعه ما فقیر زیاد
است ؛ مگر حضرت زینب (ع) النگو
به دست می کردند و یا...🤭
حقیقت این است که روحیه زنانه
و علاقه ای که به طلا داشتم باعث
شده بود نتوانم از آنها دل بکنم☹️
تا اینڪه یڪ روز بیمار بودم و
النگوها در دستم بود 🙄
عباس به عیادتم آمده بود. عباس
را که دیدم، دستم را در زیر بالش
پنهان کردم تا النگوها را نبیند😧
او گفت : چرا 🤔 بالش را از زیر سرت
برداشته ای و روی دستت گذاشته ای؟
چیزی نگفتم و فقط لبخندی زدم. او
بالش را برداشت و ناگهان متوجه
النگوهای من شد و نگاه معنی داری
به من کرد🌱
از این که به سفارش او توجهی نکرده
بودم ، خجالت کشیدمـ😞
بعد از شهادت عباس به یاد گفته های
او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم
را به رزمندگان اسلام هدیه کردم☺️
بہ روایــت خانم زهرا بابایی🌻
@parastohae_ashegh313
۲۰ توصیه امیرالمومنین(ع) درباره آداب غدیر
#عید_بزرگ_امامت_مباررررک🌹
#التماس_دعا_از_همه_بزرگواران🤲
@parastohae_ashegh313
#غدیر یعنی کسانی که عقب مانده اند برسند
و کسانی که جلو رفته اند برگردند، تا با #ولایت حرکت کنند
🌹#عید_غدیر_خم_مبارررک_باد🌹
@parastohae_ashegh313
#فخر_فروشی
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
برای خواهرش خواستگار آمد .
مادرش را صدا زد : " مادر جان !
انگشترت💍 را در بیاور ! "
مادر تنها انگشتری را که کمی آب و رنگ داشت نگاه کرد و گفت این که همیشه دستم است
و شنید :
" شاید فکر کنند برای فخر فروشی است و این چیز ها برایمان ارزش است "
@parastohae_ashegh313
#عاشقانه❤️
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
هر وقت حاجے از منطقه به منزل مے آمد ، بعد از احوال پرسےبا من ، با همان لباس خاکےبسیجے ، به نماز مے ایستاد .
یک روز به شوخے گفتم :
" تو مگه چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن ، نماز میخوانے .. ؟ "
نگاهے کرد و گفت :
"هر وقت تو را مےبینم احساس مےکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم .. "
@parastohae_ashegh313
🌱❣
#موتور
#شهید_محمد_بروجردی
با یه موتور 🏍 درب و داغون میومد کمیته
سرو کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند -
آقای بروجردی !
پارکینگ ماشین های ضد گلوله اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن !
- حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها ! میدونی بهش خط بیفته چی میشه !؟🤦🏻♂
- حاجی بده من ببرمش روش چادر بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه !
بروجردی هم کم نمیورد ، موتور رو داد به همین آخری و گفت :😉👌
" بارک الله ! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم
@parastohae_ashegh313
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅┅✿❀🌙❀✿┅┅┄
هَـر
کـه
دارد
مهر اوـ♥️
فخرش بـه عالم
واجب است...
#فقط_به_عشق_علی🌱
@parastohae_ashegh313
🥀🥀🥀
#شهید_حاج_عبدالله_اسکندری
می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم.
صحبت از شهادت بود .
یهو حاج عبدالله گفت :
" من شهید شدم ، منو با لباس نظامی ام خاکم کنید. "
بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن .
حالا تو شهید شو .. !
شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی .
سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. !
تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت #حاج_عبدالله رو شنیدیم .
محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود .
شهید شد و پیکرش هم موند دست #تکفیری_ها .
سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودن تو اینترنت .
بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم .
چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ...
حاج عبدالله به آرزوش رسید ...
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
❣❣❣
#فدایی_حضرت_زینب
#شهید_حسین_دارابی
رفتارش قرآنی بود
مرتب کلام خدا را به زبان می آورد.
روزش را با خواندن قرآن آغاز می کرد و هر آیه ای که روی خودش تاثیر گذاشته بود برای همه دوستان و همکارانش پیامک میکرد.
از در که وارد می شد از کوچک و بزرگ گرغته، از پایین دست و بالا دست با همه سلام و احوالپرسی می کرد.
رزمی کار هم بود در سطح عالی.
با آن کمالات باز هم در مقابل دیگران متواضع و افتاده بود.
شهید #حسین_دارابی به نوعی الگوی همکارانش بود.
راوی: رمضانعلی احمدی (همکار شهید)
🕊#سالروز_شهادت: ۱۹/ ۵/ ۱۳۹۴
🕊#شهادتت_مبارک❤️
@parastohae_ashegh313