eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ایران؛ بهترین سرزمین ❤️ خداوند متعال را شاکرم که خلقت مرا در بهترین عصر از خلقت بشر و در بهترین سرزمین، ایران اسلامی و در استان علوی و در خانواده مذهبی و انقلابی قرار داد، آنقدر الطاف و نعمات خداوند متعال بی‌شمار است که انسان قادر به شمارش و شکرگذاری آن نیست. 📜 فرازی از مدافع حرم @parastohae_ashegh313
محــل اســکانمان نزدیــک جــای قبلــی بود. با همان قطع بــرق نیم روزه و هوای گرم دم کرده که تقریباً به آن عادت کرده بودیم و این عادت باعث می شــد تا زودتر با این خانه به دوشی کنار بیاییم. ابوحاتم بلافاصله پس از استقرار ما، مقداری مواد غذایی برایمان تهیّه کرد و به دمشق برگشت. باز هم ما ماندیم و خودمان، البته این بار حضور امین کمی از حس غربتمان می کاست. برای اینکه روزگار زودتر و بهتر بگذرد، دستی به سر و روی اتاق و آشپزخانه کشیدیم. آن روز از ســر بی میلی و خســتگی، افطار فقط نان و هندوانه خوردیم. بعد از افطار هم دوباره رفتیم سراغ همسایه های ایرانی را گرفتیم و تا چند شب با آمدن یــا رفتــن بــه میهمانــی افطــار، خودمان را مشــغول کردیم. زندگی در بیروت روال ساکن و یک نواختی داشت. نه مثل زندگی در تهران بود که کارهای خانه آن قدر مشــغولم می کرد که گذر زمان را متوجه نمی شــدم و نه مانند زندگی در دمشــق بود که هر لحظه اش خبری بود و حادثه ای. از این فراغت و سکون زندگی در بیروت استفاده کردم و چند روزی را که آنجا بودیم ثبت خاطراتم را به صورت جــدی آغــاز کــردم، تقریباً هرروز به صورت مداوم یادداشــت هایی می نوشــتم. ماه رمضان که تمام شــد، حســین از دمشــق آمد پیش ما. دخترها از شــادی در پوســت خود نمی گنجیدند، مثل پرندگان رهاشــده از قفس، بال بال می زدند. حسین هم به وجد آمده بود و نمی توانست شور و شوق درونی اش را پنهان کند. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
برای لحظاتی زهرا و سارا را در آغوش کشید و بوسید. من هم مثل پروانه، دور حسین می چرخیدم و به صورت نورانی او که مثل چراغ می درخشید، نگاه کردم. امین مشتاق بود که اخبار سوریه را از زبان حسین بشنود و حسین مثل همیشه، طفره می رفت و با جمله هایی مثل «خوبه» یا «همه چیز درســت می شــه» از زیر پاسخ دادن به سؤالات امین، شانه خالی می کرد. پرسیدم: «کی رسیدی؟» «دیروز دم غروب.» «پس چرا حالا... ؟» حرفم را برید و با شادی زایدالوصفی گفت: «با سیّدحسن نصرالله جلسه داشتم، اتفاقاً ازش یه هدیۀ خوب هم برای سارا خانم گرفتم.» ســارا کــه بــا شــنیدن نامــش بــه یک بــاره تمــام توجهــش جلب شــده بــود، برق شــادی در چشــمانش درخشــید. بــا شــادی ای کــه البتــه هرلحظــه جایش را با یک بی تابی عجیب عوض می کرد. حسین هم که این بی تابی را دریافته بود، تصمیــم گرفــت تــا کمــی سربه ســر دخترش بگذارد، بــه همین خاطر هدیه را که از ســاکش بیرون آورده بود، دوباره توی ســاک گذاشــت. ســارا به التماس افتاد کــه هدیــه را زودتــر ببینــد. هدیــه یک جلــد قرآن جیبی بود که در صفحۀ اولش دســتخطی از سیّدحســن نصرالله نوشــته شــده بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
🍀 هرچه از اخلاقش بگويم كم است، بسيار مهربان بود در مدت كوتاه زندگي با هم بحثي نداشتيم، هميشه مرا مهديه‌ خانم صدا مي‌كرد، حنانه را خيلي دوست داشت وقتي قصد رفتن داشت صداي لالايي‌اش را ضبط كرد و گفت در نبودم صدايم را براي حنانه بگذار تا با صداي من بخوابد. 🌹 در اجتماع هم بسيار فعال و شبيه‌خوان روز عاشورا بود، هميشه از شهدا حرف مي‌زد و يادواره شهدا و بنر شهدا را خودش كار مي‌كرد. مدافع حرم @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اردیبهشت مقاومت مازندرانی‌ها در 🔹اردیبهشت برای مازندرانی‌ها که ده‌ها عاشق عباس گونه را تقدیم دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله ) کرده‌اند مفهوم متفاوتی دارد. @parastohae_ashegh313
در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند. سنگ قبر ساده او، حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند. 📜بخشی از : ✔️شما چهل روز دائم الوضو باشید. خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. ✔️نمازهای خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای به روی شما باز میشود. ✔️سوره را هر شب یک مرتبه بخوانید. خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم. بعد از نمازهای یومیه فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید. زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. ✔️اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم. به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است. 🌷شهید مدافع حرم @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیله عشق۵.mp3
37.6M
🎧 📕 پیله_عشق ❺ 🎞 خاطرات شیرزنان ایرانی در نقش پرستار و امدادگر در جبهه‌ی رزم یا پشت جبهه ࿐༅❃📻❃༅࿐ @parastohae_ashegh313
࿐𖥸༄ ‌‌مشتۍ یعنۍ: متفـٰاوت‌بھ‌پـٰایـٰان‌برسیـم! وگرنھ‌مرگ‌پـٰایـٰان‌همہ‌ۍقصہ‌هـٰاست! @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۱۳ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3577608913.mp3
1.5M
«» بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم @parastohae_ashegh313
 ۲



🌦 در یکی از روزهای اعزامِ نیرو از پادگان امام حسین علیه السلام که هوا هم بشدت بارانی بود ؛ دیدم شهید عبدالمهدی مغفوری خم شد و پیشانی بندی را از میان گل‌ولای برداشت! روی پیشانی بند عبارت « » نوشته شده بود گفتم حاج آقا از این پیشانی بند ها زیاد داریم![خب غافل بودم و نمی‌دانستم] 
‼️چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم! 
گفت:« غفوری زنده باشد و نام امام زمان زیر پا و میان گل‌ولای افتاده باشد؟!»💔

 فوری رفت و پیشانی بند را شست و نزد خود نگه داشت.

✨هدیه به روح این شهید بزرگوار 
 

 
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 هنوز وقتش نرسیده است 🔖خاطره از شهید قاسمی دانا 🇸🇾 تو حلب شب­‌ها با موتور، حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش می‌رساند. ما هروقت می‌خواستیم شب‌ها به نیرو‌ها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. یک شب که با حسن می‌رفتیم تا غذا به بچه‌ها برسونیم، چراغ موتورش روشن می­‌شد. چند بار گفتم چراغ موتور و خاموش کن، امکان داره قناص‌ها بزنند. خندید! من عصبی شدم، با مشت به پشتش زدم و گفتم ما را می‌زنند. دوباره خندید! و گفت ❗️«مگر خاطرات را نخواندی؟ که شب روی خاکریز راه می‌رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد می‌شد. نیروهاش می‌گفتند فرمانده بیا پایین تیر می­‌خوری». در جواب می­‌گفت «آن تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده است». 🕊 حسن می­ خندید و می­‌گفت نگران نباش آن تیری که قسمت من باشد، هنوز وقتش نشده و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی برایش افتاد و بعد هم چه خوب به شهادت رسید. 🗞 منبع‌خبرگذارےدفاع‌مقدس @parastohae_ashegh313
حسین وقتی التماس سارا را دید دیگر دلش نیامد بیشــتر سربه ســر او بگذارد، قرآن را دودســتی به او داد. ســارا قرآن را گرفت، بوســید، روی چشــمانش گذاشــت و باعجله شــروع کرد به خواندن یادگاری ســیّد. همه مشــتاق شــنیدن بودیم اما ســارا لب ورچید و توی دلش خواند. لحظاتی بعد اشکش هم سرازیر شد. اولین دانۀ اشکش که روی قرآن افتاد، حسین قرآن را از او گرفت و گفت: «تا سارا خانم با اشک هاش نوشتۀ ســیّد رو به هم نریخته، براتون بخونمش.» می شــد ولع را در صورت تک تکمان به وضوح دید. پیام به عربی نوشته شده بود و حسین شروع کرد به خواندن آن: لِ بِسم اللهِ الّرحمنِ الرّحیم «الاخُت العَزیزهِ سارا همدانی، مَعَ دُعائی لَکِ بالتوفیقِ لِکُّ خَیر وَالسّعادهِ وَ عافیهِ فی الدّینِ والدُنیا والاخِره.» نصرالله 4341 _ه .ق 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313