اگر هنوز هم تو را آرزو می کنم؛
برای بی آرزو بودنِ من نیست؛
شاید آرزویی زیباتر از تو، سراغ ندارم ...
سلام_امام_زمانم💔
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
#شهید_حجاب
🥀 زینب ، اولین نفر از خانوادهاش بود ڪه با حجاب شد. اولین نفر بود ڪه چادر رو انتخاب ڪرد و چادرش باعث ڪینهی دشمن شد؛ منافقین تو یه ڪوچه بعد از نماز مغرب و عشا ء ایشون رو به شهادت رسوندن در حالیڪه فقط ۱۵ سال سن داشت...🍃
من فدای یڪ نخ از
چادر سیاهت می شوم💞
#شهیده_زینب_ڪمائی
#هفته_حجاب_و_عفاف_گرامی_باد.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
🌹گر میروی بی حاصلی!.. 🌹گر می برندد واصلی!... 🌹رفتن کجا؟!؟....بردن کجا؟!؟
تولدت مبارک سردار بی سر ❤️ *شهید مدافع حرم عشق #شهید_محسن_حججی * 💞
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
🌸🌸🌸🌸
🌸❤️❤️❤️
🌸❤️
🌸❤️
#امدادهای_غیبی
#جای_خمپاره
جبهه ی دوقلوی کردستان بودیم؛
آن روز دشمن در خط مقدم حرکات زیادی داشت.
فاصله ی ما و آن ها حدود 100 متر بود.
من دوشیکاچی گردان بودم.
در سنگر کمین با دشمن می جنگیدم.
وقتی آتش نبرد به اوج خود رسید، هیچ کس در فکر زنده ماندن نبود.
چنان حجم آتش بالا بود که شاید باور نکنید ولی با چشمان خودمان برخورد گلوله ها به همدیگر را می دیدیم.
بعد از فروکش کردن آتش ناگهان تشنه ام شد.
رفتم در سنگر استراحت آب نوشیدم.
وقتی برگشتم، دیدم نه سنگری هست؛ نه دوشیکایی ... و جای ...
خمپاره درست به وسط سنگر اصابت کرد.
همه از تعجب خشکشان زد.
بچه ها برایم گریستند و فرمانده به من گفت: « این ها همه از امدادهای غیبی هستند. »
✍جمشید زکی نژاد - بهمئی
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
چند سطر زیر را مهمان من باش #نامه_ای_ست_عاشقانه_از_یک_زن_به_همسر_شهیدش💖 ✨✨✨ سرشارم از تو و مهربا
✨✨✨❤️✨✨✨
هنوز گرمای دستت را روی صورتم احساس می کنم.
می دانی که کدام روز را می گویم، صورتم را روی دستت گذاشتم
بدنبال آرامشی بودم که یک هفته با رفتنت به کما از وجودم رخت بسته بود.
قطرات اشکم که بر روی انگشتانت غلتید، لحظه ای دستت تکان خورد.
سرم را بلند کردم آرام دستی به موهایت کشیدم.
تکانی خوردی، حیرت زده در حسرت یک لحظه چشم گشودن به چشمهای بسته ات چشم دوختم.
سیر نگاهت کردم.
حس غریبی می گفت به اندازه روزهایی که قرار است تو را نبینم، خوب ببینمت.
دیدم و دیدم و خوب به خاطر سپردم و این آخرین وداع بود و تو آخر کار خودت را کردی...
صبح دوشنبه آخرین روز تیر ماه سال ۸۱ پر کشیدی و فاطمه را با دنیایی از خاطرات شیرینت تنها گذاشتی، آن قدر خاطره و آنقدر شیرینی که بتواند همه عمرش را با آن سر کند.
راستی علی جان، چند روز بعد از پر کشیدن تو، دوستم زهره و همسرش به دیدنم آمدند، همان هایی که پارسال به خاطر درد کلیه ات نتوانستیم به عروسیشان برویم.
آرام بودن من غافلگیرشان کرده بود.
دلم میخواست از نزدیک آنها را ببینی، کلی از تو و این یکسالی که در کنارت بودم برایشان گفتم.
یادداشت برداشتند، قول دادند در اولین فرصت مطلبی را تنظیم کنند و برای روزنامه بفرستند.
یادت هست که همیشه می گفتی« فاطمه بنویس،بنویس قبل از آنکه دیر شود »
ننوشتم تا آنکه دیر شد.
حالا شاید آنها بتوانند با قلمشان به کمکم بیایند و گوشه ای از آنچه در این زندگی مشترک کوتاه بر من رفته است را بنویسند و از این روزها و ماه ها که بین من و جسمت فاصله افتاده.
یکسال از پروازت می گذرد.
ولی هنوز ننوشته اند...
اما می نویسند، بالاخره می نویسند می دانم.
شاید نامه ای باشد برسد به دستت...
همسرت فاطمه
تیر۸۲
#پایان
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مرا_دریاب
همه با هم برای فرج حضرت صاحبالزمان عجلالله تعالی فرجه و دفع بلا از مسلمین عالم .
دعای فرج با نوای محسن #فرهمند
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
سلام اے گل غـائب
دریاها با ذڪر نام و یاد تو بيڪرانہ
ميشوند
گلہـا رنگ و بـويشاڹ را از جمـاڸ تـو
وام ميگيرند
زميـڹ و آسمـاڹ و انسـاڹ دسـت بـہ
دسـت هـم ميدهنـد
و بـا نجــوايي سبـز بـراے طلـوعِ روے
ماهـت دعـا ميڪننـد
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
#صبحتونمهدوے
@parastohae_ashegh313
#طنز_جبهه😉😄
#آخ_کمرم!🤭
خدا رحمت کند🤲 شهید اکبر جمهوری را، قبل از عملیات از او پرسیدم:
در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خواهی؟
پسر فوق العاده بذله گویی😜 بود.
گفت: با اخلاص بگویم؟
گفتم: با اخلاص.
گفت: از خدا دوازده فرزند پسر👦🏻 می خواهم تا از انها یک دسته عملیاتی درست کنم خودم فرمانده دسته شان باشم.
شب عملیات آنها را ببرم در میدان مینها رها کنم بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند😳 بیایم پشت سیمهای خاردار خط،
دستم را بگیرم به کمرم و بگویم: آخ کمرم شکست!😱🤭😉
@parastohae_ashegh313
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
#بسیجی
#شهید_حسین_خرزای
رفتیم بیمارستان، دو روز پیشش ماندیم.
دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش و سپاه آمدند و کی و کی.
امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد بهش.
بعد هم با هلی کوپتر🚁 از یزد آوردندش اصفهان.
هرکس می فهمید من پدرش👴🏻 هستم، دست می انداخت گردنم و ماچ و بوسه و التماس دعا.
من هم می گفتم «چه می دونم والا !🤷🏻♂
تا دوسال پیش که بسیجی بود.
انگار حالا ها فرمانده لشکر شده. »
✍ یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 15
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
❤️ از مکتب اهل بیت بیاموزیم ❤️
جلسه هفدهم: طهارت و رسیدن به ظاهر
۱،عنه صلى الله عليه و آلهـ لمّا قيلَ لَهُ : اُحِبُّ أن يُوَسَّعَ عَلَيَّ فيالرِّزقِ ؟ ـ: دُمْ على الطَّهارَةِ يُوَسَّعْ علَيكَ في الرِّزقِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ آنگاه كه به ايشان عرض شد : دوست دارم روزى ام گسترش يابد ـفرمود : پيوسته در حال طهارت باش ، روزى ات گسترش مى يابد .
۲،عنه عليه السلام :نَظِّفوا بُيوتَكُم مِن حَوكِ العَنكَبوتِ ؛فإنَّ تَركَهُ في البَيتِ يُورِثُ الفَقرَ .
:
امام على عليه السلام :اتاق هاى خود را از تار عنكبوت تميز كنيد؛ زيرا باقى گذاشتن آن در خانه فقر مى آورد.
۳،رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :أتاني جَبرئيلُ عليه السلام فقالَ: يا محمّدُ،كيفَ نَنزِلُ علَيكُم وأنتُم لا تَستاكونَ ولا تَستَنجونَ بالماءِ ولا تَغسِلونَ بَراجِمَكُم ؟
:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و گفت : اى محمّد! چگونه فرشته نزد شما فرود آيد در حالى كه مسواك نمى زنيد و با آب طهارت نمى گيريد و بند انگشتان خود را نمى شوييد؟!
🌹در سیره شهدا 🌹
1⃣ من به همراه همرزمم داریوش زنگنه چکنی در کردستان حضور داشتیم و ایشان امداد گر بودند. من هم علاوه بر تدارکات، آرایشگری هم می کردم. یک شب که قرار بود عملیاتی انجام بشود ایشان پیش من آمد و گفت: همین چند لاخ موی ما را هم اصلاح کن گفتم: الان که فرصتی نیست باشد فردا و بعد از عملیات شما را اصلاح می کنم. ولی ایشان گفت: من دیگر بعد از عملیات زنده نیستم که شما مرا اصلاح کنید. و به شهادت خواهم رسید می خواهم با وضعی آراسته به دیدن خدا بروم. من هم با شنیدن این صحبت ها، ایشان را اصلاح کردم. وقتی که عملیات به پایان رسید فهمیدم که ایشان به درجه ی رفیع شهادت نائل آمده است.
شهید داریوش زنگنهقاسمابادی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
2⃣ یک روز برادرم مهدی به خانه ما آمد و قبل از اینکه وارد خانه شود وضو گرفت و حالش هم خوب نبود وقتی در خانه نشست بچههایم رفتند کنارش و بعد ایشان گفتند که برایم نقاشی بکش وقتی وارد اتاق شدم چشمم به گلوی سفید ایشان افتاد و با خود گفتم نکند به گلویشان تیر بخورد.وقتی که خواست به جبهه برود لباس نو و اتو کشیده پوشید. پوتینهایش را واکس زد و فانسقه و قمقمه آبش را هم بسته بود. به او گفتم چرا این قدر شیک کردی و روی یک پایش چرخید و گفت: باید اینطوری با دشمن بجنگم. قبل از اینکه خداحافظی کند بچههایم به ایشان سفارش کردند که برایشان گوش ماهی بیاورد بعد هم سه بار خداحافظی کرد و رفت و بعد از چند روز خبر شهادتش را آوردند. هشت سال بعد سپاه وسایلش را آورد که داخل ساکش یک پاکت گوش ماهی بود و هیچوقت این خاطره را فراموش نمیکنم.
شهید مهدی ذهبی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
3⃣ مسواک و شانه همیشه توی کیفش بود. خیلی باسلیقه و مرتب و منظم بود. از دست بچه هایی که به سر و وضعشان نمی رسیدند شکار می شد. لباس هایش همیشه درجه یک بود. خوش تیپ می گشت.
يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 87
@parastohae_ashegh313
🌸🌿
🌿
.
.
#شــهــیــدانـــہ
.
.
من از مال دنیا چیزے نداشتم
و نمےخواهم حتی یڪ ذره شهادت من
باعث زحمت شما شود.
.
حتے اگر شده مزارم را ساده درست ڪنید،
آن خرج و مخارجے ڪہ مےخواهید صرف برنامہے شهادتم نمایید،
خرج جاهایے ڪنید ڪہ استفادهے اجتماعے دارد،
مثل ساختن حمام، مدرسہ و پایگاه بسیج.
.
برایم عڪس یا دیگر تجملات زاید و اضافے تهیہ نڪنید.
در مجالس و مراسم من از بلندگو یا دیگر وسایل و چیزهایے ڪہ باعث مزاحمت مےشوند،
ڪم استفاده ڪنید و مجلسم را تزیین نڪنید.
#شهید_معصوم_نیکرنجبر
.
.
@parastohae_ashegh313
.
.
🌿
🌸🌿
|~ بیا گـل نرگـــس
|~ جهان جای توسٺ
|~ دو صد ترانہ بہ لبها
|~ همـــہ برای تــوسٺ🌺
|~ بیا گـل نرگــــس
|~ بہ جان تشنہ عشق
|~ دعا دعایِ ظهورسٺ و
|~ همــــہ برای تـــــوسٺ🌺
✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨
#ساعت_به_وقت_دعاے_فرج
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@parastohae_ashegh313
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
تَصَدُقِتان!
بارانِ نگاهت ، آسمان در آسمان
از شوقِ آمدنت باریدن گرفته .
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌱
#بایکگلبلاخرهبهآرمیشود.
#صبحتونمهدوے
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
تَصَدُقِتان! بارانِ نگاهت ، آسمان در آسمان از شوقِ آمدنت باریدن گرفته . أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَ
•••♥️✨
به هر ڪے میخواے حال بدی
حال بده
اما به شیطون حال نده
از هر ڪے میخواے حال بگیرے
حال بگیر
اما حال امام زمانت(عج) رو نگیر..
.
حاجحسینیڪتا..🌱
#مهدےجانم
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌸🌿
🌿
.
.
#شـــهـــیـــدانـــہ
.
.
شهید رضا نادرے، زاده سال 1346 در شهر شاهرود
كہ هم زمانے بہ دنیا آمدنش بامیلاد امام هشتم(ع)
سبب شد تا نام رضا را برایش انتخاب كنند.رضا
از آن دست انسان هایے است كہ هرچقدر بیشتر
در موردش جستجو مے كنے، بیشتر مے فهمے كہ هیچ چیز از او نمے دانے. او ورزشكار، هنرمند و نویسنده اے خوش ذوق بود. دست نوشتہ هایش تنها حسے لطیف ناشے از دارتباطے خالصانہ با معبودے حقیقے را بہ هر خواننده اے منتقل مے كند.
درباره دلاورے هاے او صحبت هاے بسیار شده است. هم رزمانش مے گویند: "رضا نادرے از دیدگاه تأثیرگذارے اش در عملیات مرصاد، همان حسین فهمیده است کہ این بار بہ جاے خرمشهر در كرمانشاه ایفاے نقش مےكند."
.
بخشے از وصیت نامہ ے زیباے این
شهید گرامے را در زیر مےخوانید :↓
[ با شروع انقلاب در دل خود نورے را مشاهده کردم کہ نغمہ آستان ربوبیت تو را سر داده بود. این تحول روزها و شبها بر من بیشتر آشکار شد. مرا به سوے تو میکشید، در اندرون من حالات روحانے ریشه دوانده بود. تا اینکہ بہ من توفیق دادے کہ پاے بہ مکانے بگذارم کہ همہ اش نور و صفا و همہ اش عشق بود. و آن خاک گلگون، جبهہ نام داشت.
کم کم در این بازارِ عشق و عاشقے واژه شهادت را درک کردم. من دیگر از ژرفاے زندگے پست دنیا و وابستگے هایش بیرون آمده بودم.
رابطہ من با تو نزدیک و نزدیکتر میشد. تا اینکہ مرا سخت عاشق خودکردے. بارها درد عاشقے پوست و گوشت و استخوانم را در هم میفشرد. من سرمست از این شور بارها به دیار جبهہ پا نهادم.
اما نمیدانم کہ پایان این ظلمات و تاریکے کے خواهد بود.نمیدانم چہ زمان خورشید تابانِ شهادت تیرگے شب را کنار میزند و سپیده آن، آسمانِ تارِ دلِ مرا روشن مےسازد. چہ شیرین است آن زمانے کہ وعده دیدار حاصل شود. و من با چهره اے بشاش و بدنے خونین و قطعہ قطعہ شده بہ دیدارت بیایم.]
.
.
🌿• #شهید_رضا_نادرے
.
.
|| @parastohae_ashegh313 ||
.
.
🌿
🌸🌿
✨🍃✨🍃
#متن دعای هفتم صحیفه که رهبر انقلاب، خواندن آن را توصیه کردند...
@parastohae_ashegh313
#کلام_شهدا
#شهید_ابراهیم_همت
💠 می خواهید خدا عاشق شما شود...؟!
✅ قلم می زنید برای خدا باشد
✅ گام بر میدارید برای خدا باشه
✅ سخن می گویید برای خدا باشد
✅ هرچیز و همه چیز برای خدا باشد
@parastohae_ashegh313
🌱🍃
#لقمه_حلال
#شهید_سید_مهدی_احمد_پناهی
گوجهها🍅 زير نور خورشيد، در زمينهاي دو طرف جاده قم- جمكران برق ميزد.
نوجوان بوديم.
به سيدمهدي گفتم:« دوچرخه🚲 رو نگه دار، از توي زمينها گوجه🍅 جمع كنيم و با نون بخوريم. ».
سرش را به عقب برگرداند و با ناراحتي گفت:« داريم ميريم جمكران اگه خدا بخواد. ».
گفتم:« يک شكم سر زمين حلاله. ».
با دست رو به رو را نشان داد و گفت:« اون مسجد🕌 كه وسط زمينهاي كشاورزيه، مسجد جمكرانه. »😍
گفتم:« چيزي ديده نميشه. ».
گفت:« احسان!😤
حواست رو جمع كن و از فكر گوجهها بيا بيرون تا ببيني.».
✍ منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص142
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
❤️ از مکتب اهل بیت بیاموزیم ❤️
جلسه هجدهم: قناعت و ساده زیستی
۱:الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :كانَ أميرُ المؤمنينَ صلواتُ اللّهِ علَيهِ يقولُ : ابنَ آدمَ ، إنْ كُنتَ تُريدُ مِن الدُّنيا ما يَكْفيكَ فإنَّ أيْسَرَ ما فيها يَكْفيكَ ، وإنْ كُنتَ إنَّما تُريدُ ما لا يَكْفيكَ فإنَّ كُلَّ ما فيها لا يَكْفيكَ
امام صادق عليه السلام :امير المؤمنين ، صلوات اللّه عليه ، مى فرمود : اى آدميزاد ! اگر از دنيا به قدر كفايت خواهى همان كمترين دنيا تو را بس باشد و اگر بيش از كفايت خواهى همه دنيا هم تو را بس نباشد .
۲:الإمامُ عليٌّ عليه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَيرا ألْهَمَهُ الْقَناعَةَ ، وأصْلَحَ لَه زَوجَهُ .
امام على عليه السلام :وقتى خداوند خوبى بنده اى را بخواهد به او قناعت عطا كند، وهمسرش را شايسته گرداند.
۳: الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أصلُ العَفافِ القَناعَةُ،وثَمَرَتُهاقِلَّةُ الأحزانِ .
:
امام على عليه السلام :ريشه عفّت قناعت است و ميوه اش كم شدن اندوهها.
🌹در سیره شهدا 🌹
1⃣ ما خانواده ای پر جمعیت بودیم و بعضی اوقات می شد که برای ظهر نمی توانستیم غذا آماده کنیم. یک روز علیرضا که بچه بود آمد و سریع یک غذای سبک برای خود و برادر و خواهرانش درست کرد و گفت:" مگر باید همیشه چلوگوشت یا چلومرغ بخورید! همین ها را بخورید و خدا را شکر کنید. اینقدر برای شکم نق و نق نزنید."
شهید علیرضا اسدی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
2⃣ یادم هست یکروز که فرزند شهیدم مهدی اسماعیلی به مرخصی آمده بود موقع ناهار سر سفره نشسته بودیم و غذا میخوردیم در همین حین برادران ایشان کنارههای نان را که کمی خمیر شده بود جدا میکردند و نمیخوردند او تا این کار آنها را دید خیلی ناراحت شد و گفت: این چه کاری است شما میکنید این برکت خدا را به این طریق در میآورید خدا نعمتهایش را از ما زوال میآورد. همان تکه نانی که شما جدا میکنید و نمیخورید در بیشتر سنگرهای ما در جبهه یافت نمیشود. بعد نانها را برداشت به چشمانش کشید و خورد.
شهید مهدی اسماعیلی
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
3⃣ زمانی که بعضی مغازه دارها جنس ها را احتکار می کردند. من رفتم و برای فرزند کوچکم احمد از داروخانه 2 قوطی شیر خشک گرفتم. همسرم گفت: تو چرا 2 تا گرفتی ؟ باید یکدانه می گرفتی تا یکی دیگرش را کسی دیگر برای بچه اش بگیرد. نباید این کار را می کردی. دوتا شیر گرفتی که به یک نفر دیگر شیر نرسد ؟ خوب دیگران هم بچه کوچک دارند. آدم نباید خودش را تنها ببیند باید دیگران را هم ببیند.
شهید محمد بهرامیه
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مرا_دریاب
همه با هم برای فرج حضرت صاحبالزمان عجلالله تعالی فرجه و دفع بلا از مسلمین عالم .
دعای فرج با نوای محسن #فرهمند
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🕊🍃═══┅┄
بهار🌿
لبخندیست😍
که از لبان تو،
تکثیر میشود در باغ🌸
#تولدت_مبارررک_حضرت_عشق💝
@parastohae_ashegh313
🌱🌿
خیلی مهربان😊 بود.
دوستش😍 داشتم.
هر وقت دلم می گرفت، می آمد باهام حرف می زد روحیه ام عوض می شد.
تلفن☎️ کرد.
گفت «سلام به مادر مجاهد خودم. »
جوابش را دادم.
گفت «من رو دوست داری؟»❣
گفتم «چی شده پشتِ تلفن از این حرف ها می زنی؟»🧐
گفت «دوست دارم مثل حضرت زینب(س) رفتار کنی.
یک وقت برای من ناراحت نشی ها. »
دلم از جا کنده شد💔
تلفن را دست به دست کردم.
گفت «آدم چیزی رو که دوست داره، در راه خدا می ده، تو چی؟»
گفتم «هر چی خدا🤲 بخواد، خوشه.
تو دست من امانتی✨ مادر، سپردمت به خدا. هر وقتی بخواد، امانت مال خودشه، می گیره. »
✍ یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 97
@parastohae_ashegh313