eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
هر صبح خدا، 🌱 یڪ غزل از دفتر عشق استـــ❣ سر سبزترین مثنوی از منظر عشق استـــ هر صبح سلامی به گل روے تو زیبا😍 چون یاد گل روے تو ، یادآور عشــ❤️ــق استـــ @parastohae_ashegh313
مادر عزیزم! ❣ سلام مرا بپذیر، حلالم ڪن گناهانم را ببخش😔 مبادا در فقدان من گریہ😭 ڪنی که این خواهش من است🙏 خدا را شڪر ڪه من به مقام والای شهادتــ🕊ـــ رسیدم خودت بهتر میدانی ڪه مرگ حق است و چه بهتر ڪه در راه حق مُردم🥀 که چه نعمتی است بزرگ✨ ای پدر عزیزم! ❣ حلالم ڪن از اذیت هایی که به تو ڪرده ام. خواهش می ڪنم که در مرگ من گریه نکنی و به مادرم و خواهران روحیه بدهی. پاسداران و امام را دعا کنید🤲 @parastohae_ashegh313
🕊 یآد خدا را فراموش نڪنید ...(: و مرٺب بسم الله بگویید و با یاد خدا ، ذڪࢪ خدا خیلے از مطالب حل می شود..! 🌻 @parastohae_ashegh313
: 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ☀️ مهدی فاطمه ✨ نمی دانی که چه قدر دلم برای لحظه های آمدنت تنگ شده است . ✨ ای کاش تو می آمدی بر شنزار قلبم می باریدی. ✨ ای کاش تو می آمدی وبا باریدن ابر کرامت یکباره وجودم را دریایی می کردی. ✨ ای کاش تو می آمدی تا گلها نفس تازه می کشیدند ودرختها روزی هزار بار سبز می شدند امروز باغ خیالم می تپید بیش از همیشه. ✨ امروز دستهایم را به بوی نیایش به سوی تو دراز می کنم وآسمان بی کرانت را به وضوح لمس می کنم ودستهایم تا نهایت آسمان قد می کشند ✨واز چشمانم اقیانوس ها جاری می شوند. 🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹🕊 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحمت گفت: آقا جان من از اردبیل آمده ام اینجا تا یڪ خواهشی🙏 از شما بکنم ريیس جمهور عبایش را ڪہ از شانه راستش سر خورده بود درست ڪرد و گفت: بگو پسرم، چه خواهشی؟ آقا خواهش میڪنم به آقایان روحانی و مداح دستور بدهید ڪہ دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند...😭 _ چرا پسرم؟!!! مرحمت به یڪ بار بغضش ترڪید😭 و سرش را پایین انداختـــ و ڪلماتی بریده بریده گفت: آقاجان! حضرت قاسم ۱۳ ساله بود ڪہ امام حسین به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد... من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی دهم به جبهه بروم. هرچه التماسش ڪردم می گوید ۱۳ ساله ها را نمی فرستیم اگر رفتن ۱۳ ساله ها به جنگ بد است پس این همه روضه حضرت قاسم را چرا می خوانند؟!🥀 @parastohae_ashegh313
•°🌿 رفقا باور کنید که یکی از شبهای جمعه‌ای که در راهه، شب عاشورای قبل از ظهوره. پس برای درک اون یه شب، باید قدرِ شبهای جمعه رو بدونیم و تمرین کنیم که مهیای لبیک گفتن به ولیِ خدا باشیم تا از قافله‌ی کربلائی‌ها جا نمونیم. @parastohae_ashegh313
یکی از جمعه ها جان خواهد آمد به درد عشق درمان خواهد آمد غبار از خانه های دل بگیرید که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . . 🍁 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🍁 ♥️✨ @parastohae_ashegh313
☝️ توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! 🧐 گفتم: چی شد؟ پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟» وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛😱 تیرخورده بود و نفهمیده بود!😞 با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن بعد از عملیات دیدیم ناراحته😔 انگشتش را باندپیچی کرده بود. رفتیم بهش دلداری بدیم❣ گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛ بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره! گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛ از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»🕊🍂 @parastohae_ashegh313
" میخواستم بزرگ بشم🍃 درس بخونم مهندس👷‍♂ بشم خاکمو آباد کنم زن بگیرم💍 مادر و پدرمو ببرم کربلا✨ دخترمو👼 بزرگ کنم ببرمش پارک، تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم👨‍👧 خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم❣ خوب نشد... باید میرفتم🕊 از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم رفتم که:🌱 دروغ نباشه احترام کم نشه همدیگرو درک کنیم ریا از بین بره دیگه توهین نباشه محتاج کسی نباشیم ....؟ "☝️ @parastohae_ashegh313
[🦋] ای صبا ، گر بگذری در کوی او🕊 نزد او ما را جز این پیغام 💌 نیست کای دلارامی که جان ما تویی♥️ بی‌تو ما را یک نفس آرام نیست😔 صـبـحـتـونــ شـهـدایے @parastohae_ashegh313🌿
😄😄 😉 آن چيز را که چيز بود،چيزش کنيد:🧐 مسأله اي که پشت ِ بي سيم براي هر دو طرف روشن بود. شَل و شولِتيـــــــم : مخلصتيــــم✋ حـديث ِ ننــه : پند و اندرز فرمانده راجــع به جبهــه🗣 خــاله کوکب : تـدارکات چي گردان👨‍🍳 خــلوت ِ عشاق : سنگــر کمين🤭 روحيـــه : کمپـوت ِ ميوه🥫🍐😋 ظلمـت ِ نَـفــسي : کباب🥓 و غــذاهاي لذيذ🍗😋 فانــوس ِ حـُسينيــــه : بچه هاي نماز شب خــوان🌟 مــومن ِ خــدا پنچر کــرده : جانباز ، کسي که در عمليات به شـدت مجروح ميشد😧 ياماها دوگوش : قاطر هايي🐴 که در منـــاطق جنگي بودن @parastohae_ashegh313
•.¸¸.•✫ 🦋 🦋 ✫•.¸¸.• ‏پیامبر اکرم (ص) درباره آخرالزمان میفرمایند : در آخر الزمان مؤمن در نزد مردم حقیر و بی مقدار می شود و فاسق پیش آن ها بزرگ و ارجمند می گردد . در آن هنگام چهار بلا بر آن ها نازل می شود . ۱ _ تجاوز به ناموس ۲ _ هتڪ حرمت از جانب اغنیا ۳ _ خشڪسالی ۴ _ ظلم و ستم از سوی حاکمان ┄┅═══🍃🌺🍃═══┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═══🍃🌺🍃═══┅┄
…❤️ …💕 ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ… نمازای دو نفره مون بود…💕 ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤️ ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…💕 کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ… ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ… چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ… ﻛﻪ ﺩو نفر…💕 ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…💕 منطقه که میرفت… تحمل خونه بدون حمید…💕 واسم سخت بود… وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم…؟ این خانه بی نام و نشان سهم کلنگ_است… میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ… ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ…. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت… واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد… میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ…💕” ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ… ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ… ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که… …💔 ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست… ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ… ﻣﻴﮕﻢ :"💕 …عشق…💕” .. … ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ… ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست… از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم… ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن…؟! ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو… خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…! تو تقسیم کار خونه ست… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ… ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد… ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ… این در حالی بود… که قبل ازدواج…💕 ﺗﻮ خونه بهم میگفتن… ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ… میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم… میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ… میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم… ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ… ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…💕 ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ… حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤️ @parastohae_ashegh313
همت همت مجنون🎙 حاجی صدای منو میشنوید؟؟؟!! همت همت مجنون🎙 مجنون جان به گوشم حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر😔 محاصره تنگ تر شده... اسیرامون خیلی زیاد شدن اخوی...😞 خواهر و برادر ها را دارند قیچی میکنند... اینجا شیاطین مدام شیمیایی میزنند... خیلی از برادر به بچه ها تذکر میدیم ولی انگار دیگه اثری نداره... عامل خفه کننده دیگه بوی نمیده بوی میده... همت جان....؟؟؟!! حاجی جان اینجا به خواهرا همش میگیم🗣 پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتون رو اذیت نکنه... ولی کو اخوی گوش شنوا....😔 حاجی برادرامون اوضاشون خیلی خرابه... همش میگم برادر نگاهت برادر نگاهت.... حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه...💔 کمک میخوایم حاجی... به بچه های اونجا بگو کمک برسونید... داری صدا رو.... همت همت مجنون....!🎙 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁❤️🍁🍁🍁 تو آن فرشته اے که وقتی در فصل پاییز راه می روے برگ درختان🍁 انتظار میڪشند زودتر از دیگرے پاهایت را بوسہ بزنند... 💘 🤲 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عطر گل هاے لاله مشاممان را نوازش می دهد🌷✨ کشف پیکر ۱۰ شهیـــد دفاع مقدس در تاریخ ده آبان ۱۳۹۹ در منطقه چنگوله مهران @parastohae_ashegh313
...❣ چـرا که هنـوز زخمهـاي روزگار بر تنـش مانده ... هنـوز هم گاهي از روزنه ي زخـم هايش ميتوانـم وصـل شوم به خـــاکريز...✨ به سنگـــر ..✨ به شبهـــاي عمليــات... 🌌 به هــق هــق هاي شبانه...😭 به العفــــو ِ قنــوت ها ... 🤲 به بچــه ها ... هنـوز برايم قداست دارد چفيـه ام ...🌷 و قـداستش بدان خـاطر است کــه هنــوز از تک تک خــانه هايش نــــــواي :🕊 " هــر که دارد هـــوس ِ کــرب و بلا بسم الله " مي آيـــد...🕊 @parastohae_ashegh313
🍃✨ کارنامه اش📜 را که گرفت راه افتاد تا برود جبهه بار اول نبود که اعزام میشد همه اومده بودیم دم در بابا قران کوچیکش رو که باز کرد ، صورتش سرخ شد😪 احمدرضا رو دوباره بغل کرد و بوسید احمدرضا که رفت گفتیم چه آیه ای اومد ؟ گفت : آیه ای که ابراهیم پسرش رو می برد قربانگاه🕊 مکث کرد... صورتش سرخ شده بود ... یهو گفت : این آخرین بار است ...🥀 @parastohae_ashegh313
مکه برای شما🍃 فکه برای من✨ بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند …🕊 🌱 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪاش لحظہ اے در ضیافتـــ نگاهتـــ بہ زیارت خدا مشرف میشدیم و در صحن چشم سیاهتـــ بہ پابوس خورشید عشـــق می آمدیم @parastohae_ashegh313
❤️✨ 🌸🌺🌹 پشت چراغ قرمز🔴 خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی🌹 به رنگ های مختلف می فروخت😍 ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود🧐 و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است اصلا حواسم به منوچهر نبود، که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم😳 دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم🧐 پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد😍 منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند👏💖 حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستن و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند😏 آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت😍 و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم💘💝 @parastohae_ashegh313
... واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن. داوطلب زیاد بود ...✋ قرعه انداختند 🤜 افتاد بنام یه جوون 👱‍♂ همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!👴🏻 گفت: " چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! " بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.😠 دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون👱‍♂ جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار🍂 بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون🥀 همه رفتن الا پیرمرد💔 گفتند: " بیا! " گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!🕊 مادرش منتظره! "😭 @parastohae_ashegh313