eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
3.4هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ را به بده و معجزه ببین... شهــدا صدایت زده اند دست دوستے دراز ڪرده‌اند بـہ سویتـــــ ... همراهے با شهـدا سخت نیستـــــ یا_علے ڪہ بگویـے  خودشان دستتـــــ را میگیرند‌‌ تردیـد نڪن...   ای شهید....دلم را برایت آماده کرده ام...به کدامین  نشانی ارسالش کنم...؟ صدامو داری یانه؟!؟ دلم برات تنگ شده🌹 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حال دلتون شهدایی شبتون و عاقبتتون بخیر التماس دعای ظهور @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان در زندگی‌مان گم شود :) ـــــــــــــــــــــــــ سلام رفقا صبحتون امام زمانی🌱
38649670167245.mp3
3.99M
"مظلوم مادر بی کس مادر..🖤✨" حاج‌مهدی رسولی رزق فاطمی اولین صبح هفته 💚🥀 🥀بیاد تموم شهدابخصوص شهدای گمنام🌱 فاطمیه خط مقدم ماست ـــــــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفس هاي تند و گرم مصیب بناگوش و صورتش را داغ کرد. ناگهان در يك حرکت، روي سر پشتك زد و مصیب، اسیر بدلكاري بهنام شد و به پل رفت. سالن کشتي از فرياد تماشاچي ها لرزيد. ديگر تمام سالن بهنام را تشويق مي کردند. فريادها لحظه اي قطع نمي شد. بهنام ديد که صورت مصیب ســرخ شــد و رو به تیرگي رفت. با يك فشــار، شانه هاي او را به تشك چسباند. کف دست داور که در کنار آن دو نیم خیز شده بود، محكم به تشــك خورد. مصیب از حال رفت. بهنام قل خورد و به پشــت، روي تشــك ولو شــد. زري باف دويد و بهنام را روي شــانه هايش انداخت و دور سالن دويد. همه نعره مي زدند: «بهنام... بهنام...!» بهنام با خستگي دست تكان داد. زري باف او را وسط تشك آورد. صورتش را بوسید و کنار رفت. بهنام به طرف مصیب رفت. مصیب زار زار مي گريست. بهنام دســت مصیب را گرفت و کمك کرد تا بلند شــود. مصیب ايســتاد. به چشمان بهنام زُل زد. بهنام شانه ي او را بوسید. مصیب، بهنام را بغل کرد و زير گوشش گفت: «تو معرکه اي کاکا! تا حالا هیچ کس مرا ضربه فني نكرده بود.» داور، دســت بهنام را بالا برد و ســالن بار ديگر از فرياد و تشــويق جمعیت لرزيد. بهنام، هاشم را ديد که با شور و حرارت بالا و پايین مي پرد و خوشحالي مي کند. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
🌹حیف است رحمی! رُویش چه زیباست 🌹اهل زمین نیست غواص دریاست.... شام سوم دی ماه ۱۳۶۵ شبی که غواصان برای عملیات کربلای ۴ به آب زدند و ۳۰ سال بعد با دستهای بسته بازگشتند. وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ـــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطلع الفجر حسين الله كرم هوا در حال روشــن شدن بود. در راه نماز صبح را خوانديم. هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غامعلي پيچك در جبهه گيان غرب همه ما را متأسف كرد. به محض رسيدن به ارتفاعات انار، يكي از بچه ها با لهجه مشهدي به سمت من آمد و گفت: حاج حسين، خبر داري ابراهيم رو زدن!! بدنم يكدفعه لرزيد. آب دهانم را فرو دادم وگفتم: چي شده؟! جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم. 💙💙💙💙 رنگم پريد. ســرم داغ شــد. ناخودآگاه به سمت ســنگرهاي مقابل دويدم. در راه تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشــتم در ذهنم مرور مي شد، وارد سنگر امدادگرشدم و بالاي سرش آمدم. @parastohae_ashegh313
زمستان یعنی تــو نباشی و من مراقب باشم یخ بغضم وا نشود... یعنی سرمای روزگار را با یاد تو به گرما بنشینم... 🤲 @parastohae_ashegh313
برای آنکه میانِ پرچمِ سه‌رنگ بپیچنت باید از دِل بُگذری؛ از تمامِ مَن مَن ها...🍃 🕊 ــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌گوینـد:شهـداءرفتندتامابمانیـم . . .🍃 ولی‌شهـ🕊ـداءرفتندتاماهم به‌دنبالشان‌برویم آری!جــامانده‌ایم . . . دل‌رابایدصاف‌کرد ! @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میفرمود - چشماش مجروح شده بود منتقلش کردند تهران بعد از معاینه دکتر بی قرار پرسید: مجرای چشمام سالمه؟! 👀 دکتر پرسید: برای چی میپرسی پسرجون؟!🤔 محسن جواب داد: چشمی که برای امام حسین علیه السلام گریه نکنه به درد من نمیخوره...💔! «شهید محسن درودی» (عج) ــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آشـــوب‌ها تمــــام شد همــــه به خانه‌هایشان برگشتند؛ الّا شهـــــــــدا...🌿 -- شادی روح شهدا صلوات♥️ ✾ــــــــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترا بابایی اند... از پدرانتان سهم ما مےشود اما... سھم شما.... چہ تقســیم عادلانه ای! نازدانه ی شبتون و عاقبتتون بخیر التماس دعا یا علی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313🥀
✍عاشقانه_مهدوی ❣ کـاش روزی بـرسـد، که به هم مژده دهیم... یوسـف فـاطـمـه آمـد😍😭 دیـدی....؟! 🌸مـن سـلامـش ک‍ـردم... پاسـخـم داد امـام، پاسـخـش طـوری بـود!! 🌸با خودم زمزمه کردم که امام‌... میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را؟!... و شـنـیـدم فـرمـود...: 🌺تو همانی که «فـــرج» میخواندی... 🌺 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهنام در دســتان قدرتمند مصیب گرفتار شــد. چهاردست و پا به تشك چســبید تا بارانداز نشود. مصیب پاهايش را در ســگك انداخت. زور زد. بهنــام مقاومت کرد. بدنش خیس عرق شده بود. مصیــب زور آخرش را زد و بهنــام را روي پل برد. بهنــام مقاومت مي کرد. مصیب روي بهنام يله شــد. تمام ســنگیني اش را روي او انداخته و مي خواست شانه هايش را به تشك بچسباند. چشمان بهنام از زور فشار و درد، سیاهي رفت. دندان هايش را به هم قفل کرد. ســرش روي تشــك بــود، کف پاهايش، کمان بدنــش، رو بــه بالا مقاومت مي کرد. کم کم مزه ي شــور خون را بر لبانش حس کرد. زري باف نعره کشید: ـ بارك الله بهنام... مقاومت کن. نگذار بشكندت... مقاومت کن!» بهنام، تماشــاچي ها را وارونه مي ديد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
مطلع الفجر حسين الله كرم گلوله اي به عضات گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادي از او می رفت. جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چي شده؟! با كمي مكث گفت: نمي دونم چي بگم. گفتم: يعني چي؟! جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. عراقي ها شــديداً مقاومــت مي كردند. نيروي زيادي روي تپــه و اطراف آن داشتند. 💙💙💙💙 هر طرحي داديم به نتيجه نرسيد. نزديك اذان صبح بود و بايد كاري مي كرديم، اما نمي دانســتيم چه كاري بهتره. يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقي ها حركت كرد و بعد روي تخته سنگي به سمت قبله ايستاد! بــا صداي بلند شــروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هــر چه داد مي زديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقي ها تو رو مي زنن، فايده نداشت. تقريباً تا آخر اذان را گفت. با تعجب ديديم كه صداي تيراندازي عراقي ها قطع شده! ولي همان موقع يك گلوله شليك شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب @parastohae_ashegh313
دور هم نشسته بودیم. ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد. بعد گفت: اگر دنیا مثل این کُره باشد، امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز برتمام دنیا شاهد و ناظر هست. مراقب اعمالمون باشیم ـــــــــــــــــــــــ @parastohae_ashegh313
... کنید گاهے باید آدم خودش را ڪند تا پیدا ڪند را ... را ... را ... گاهے در این راه پر پیچ و خم مردانگے ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا را گم مےڪنیم ... خودمان را ڪنیم ببینیم قصہ ایم سپاه مهدی عج هستیم بہ درد آقا خوردیم مثل آقا عمل ڪردیم مثل اینقدر ڪار ڪردیم تا از خستگی بیهوش شویم مثل برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده ڪردیم بہ قول بچہ هاے نقطه صفر صفر و گِرا دست حضرت زهرا (س) است خودمان را دودستے بسپاریم به دست بے_بے شڪسته قسمش بدهیم بہ مولاے غریبمـــــان حضرت علے (ع) تا دستمان را بگیرد و نگذارد در این دنیاے پر گناه بمانیم ‌ بمیـــــریم شادی روح و @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چہ خوب گفت سیدمرتضی‌آوینے: حزب اللہ اهـل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است پایمردے میخواهد و وفادارے آقاجان انے سلمٌ لمن سالمڪم وحربٌ لمن حاربڪم @parastohae_ashegh313