eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
یــک آن تکیه بــه درخت دادم و چندبار صلوات فرستادم تا آروم شدم. اون قدر آروم که شبهِ خیالی غول بیابونی و آل خاتــون از ذهنــم پریــد و گفتــم، غول بیابونــی و آل خاتــون دروغه. از اون به بعد با ترس بیگانه شدم.» تعریف های عمه از حســین کار خودش رو کرده بود و نبض پســرانه و ســالاری من از شنیدن خاطرات پسرعمۀ باغیرت و پرکار و نترسم، می تپید. تابســتان داغ، طعم دیگری داشــت. حســین جعبه های خالی رو از زردآلوهای درشت و آبدار پر می کرد و روی الاغ می گذاشت. عمه سبد به سر، جلو می افتاد و حسین از باغ تا خانه، مواظب بار الاغ بود که وارونه نشوند. راه خیلی طولانی بود و خسته می شدم امّا دوست داشتم مثل حسین با سختی کنار بیایم. وقتی به خانه می رســیدیم بزرگ ترها هســتۀ زردآلوها را جدا می کردند و داخل ســینی می چیدند تا لب پشت با م، آفتاب بخورد. ما هم از خستگی خوابمان می برد. ماه رمضان رســید هم سن وســال های من روزۀ کلّه گنجشــکی1 می گرفتند امّا من بــا اینکــه هنــوز بــه ســن تکلیف نرســیده بــودم روزه ام مثل بزرگ ترهــا کامل بود. تــوی مدرســه، همکلاســی ها می گفتنــد: «پروانــه مــا روزۀ کلّه گنجشــکی گرفتیــم، دلمون قاروقور می کنه و از تشــنگی داریم می میریم تو چطور این قدر راحت روزه می گیــری؟» البتــه آن قــدر که همکلاســی ها می گفتند، راحــت راحت هم نبودم ولی تمرین می کردم که تحملّم بالا برود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
به غیر از ماه رمضان، ماه محرم را هم خیلی دوســت داشــتم وقتی برای دیدن دســته های عزاداری هــا بــا مامــان و عمــه و دخترهــا به خیابــان می رفتیم. انگار تصویــر تمــام روضه هایــی را کــه از حاج آقــا ملیحــی در کودکــی شــنیده بــودم، جلوی چشــمم می آمد. تعزیه خوان ها، با اســب های زین ویراق دار و بدن های خون مالی شــده، به میدان اصلی شــهر می آمدند. میدانی که مجســمۀ شــاه در یــک بلنــدی، مثــل خــار توی چشــم عــزاداران بود. کمی آن طرف تــر از میدان، هیئت های عزادار از دسته های زنجیرزن، سینه زن و سقا به طرف مسجد جامع شهر می رفتند. حسین جزو دستۀ سینه زن ها بود که همیشه از خانه تا هیئت را پابرهنــه می رفــت. عمــه می گفــت: «تربت سیدالشــهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودن به دهان حسین گذاشتم، بی وضو شیرش ندادم و گوشش را با روضۀ امام حسین عادت دادم. نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت باشه. بچه م از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد، کفش از پا کند و پابرهنه شد.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 قیام ۱۵ خرداد و یادبود کفن پوشانی که در سال ۱۳۴۲ جاودانه شدند 🌹 ۱۵ خرداد خاطره‌ای غم‌انگیز و حماسه‌آفرین برای ملت ایران است. روزی که بنا به آنچه مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم‌کشیده ما به خاک و خون کشیده شد و ملت ما این روز را عزیز می‌شمارد و من روز ۱۵ خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم. (ره) @parastohae_ashegh313
🔸مدافع حرم اصالتاً از طوایف لر چهارمحال و بختیاری و از روستای شیخ علی خان است که به دلیل ماموریت پدرش در سال ۶۴ در اهواز متولد شد، اما با توجه به شرایط کاری پدر خود به تهران نقل مکان کردند. پاسدار شهید حسن عبدالله‌زاده به دلیل عشق و علاقه به ولایت و شهادت در سال‌های اول جنگ سوریه بار‌ها برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام‌الله) به این کشور اعزام شد. 🔸پس از آنکه نابودی داعش توسط حاج قاسم اعلام شد، داعشی‌ها در مناطقی از سوریه همانند دیرالزور پراکنده شده‌اند که تعدادی از آنها در منطقه «بادیه» حضور داشتند. شهید حسن عبدالله‌زاده مأموریت پیدا می‌کند در برابر کمین‌های داعشی‌ها -که این منطقه را ناامن کرده و باعث کشته شدن مردم سوریه شده بود- به منطقه عازم و ضمن شناسایی، آن منطقه را پاکسازی کند. به همین دلیل در آن منطقه حضور پیدا می‌کند و در کمین داعش قرار گرفته و توسط موشک «کورنت» مورد اصابت قرار می‌گیرد و در این این حادثه دو فرد سوری و یک فرد روسی و همچنین یکی از همرزمان شهید می‌شوند. 🥀 پدر این شهید از پیکر پاک ایشان سخن گفت که موشک زمانی که به آنها اصابت می‌کند حسن آقا از ناحیه پهلو، شکم و کمر آسیب جدی می‌بیند و حتی یک دست او جدا می‌شود. 🌹شهادت۱۳خرداد @parastohae_ashegh313
🔹جوانان فاطمی ❇️برادرم عزّت الله بسیار مذهبی و دیندار بود و اهل نماز و در روزهای سخت تابستان با اینکه کار کشاورزی می کردیم روزه می گرفت. در منبرهای علماء و مراسم های مذهبی حضوری فعّال داشت . شهید عزّت الله مدافع مظلومین بود و آن سال ها بعضی مالکین به رعیّت ها و مستأجرین در کشاورزی زور می گفتند، مقابل مالکین زورگو می ایستاد و باآنها جرّ و بحث می کرد و خیلی شجاع و نترس بود. 🌷شهید از شهدای قیام پانزده خرداد @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۴۱ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 ✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨ 🌷شادی_روح_شهدا_ @parastohae_ashegh313
💠در رفتار و برخورد بسیار مودب و فردی رُک بود اما هیچ وقت بی ادبی و بی احترامی در کلامش نبود. 🔸💠من 4 سال از سعید بزرگتر بودم و با اینکه درجه نظامی سعید از من بیشتر بود هیچ وقت جلوتر از من حرکت نمی کرد و هیچ کس را با اسم کوچک صدا نمی کرد. 🔹خود را می‌کرد مثلا در بحث ارزشیابی فردی نمره‌ای به سعید داده بودند و خودش در فرم آن عدد را کم کرده بود. 🔸سعید استادعقیدتی بود و مبلغی بابت تدریس به حسابش واریز می شد اما این پول را می گرفت و پس می داد و می گفت من دوست دارم برای کار کنم. 🌷یادش با ذکر @parastohae_ashegh313
بچه ها بزرگ شده بودند و برای دخترها، خواستگار می رفت و می آمد. با توافق عمه، پدرم خانۀ مشــترک را فروخت و ســهم عمه را داد.منصور خانم دخترعمــه ام، بــه خانــۀ بخــت رفــت و عمــه و بچه هــاش _ حســین و اصغــر_ به تهــران رفتنــد و آقــام در منطقــه ای بیابانــی کــه به «چالۀ قامِ دیــن» معروف بود، زمین خرید و خانه ساخت. «چالۀ قامِ دین»1 بیابانی دور از شهر، با دره ای پردرخت و پرآب بود که چند خانه بیشترد ر کنارا یند رختانس اختهن شدهب ود.ا مکاناتا ولیهن داشتیم،م ادرمب اردار بود آب را با تلمبۀ دستی از چاه می کشیدم و در نبودِ پدرم و پسرعمه ام _حسین _ کارهای مردانه به دوش من افتاده بود. خرید می کردم و حیاط را آب وجارو می زدم و با تلمبه حوض را پر می کردم. برای پر کردن حوض باید نزدیک صد مرتبه، تلمبه ها را می شمردم و شماره های آخر ، نفسم بالا نمی آمد، خیس عرق می شدم و از کت وکول می افتادم. سر حوض می نشستم و به ماهی های قرمزی که داخل حوض می چرخیدند، نگاه می کردم تا خستگی را از تن به در کنم. چالۀ قامِ دین اصلاً شوروحال محلۀ بُرج و صفای زندگی با عمه و بچه هایش را نداشت. اگرچه برادرم علی به دنیا آمد، اما سرگرمی من، رفتن به خانۀ دخترعمه _منصور_ بود که با قوم وخویش شوهرش، در چالۀ قامِ دین، خانه ساخته بودند. زندگیمان آمیخته با سختی و رنج بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
مامان برای شستن لباس ها، کنار حوض، وســواس داشــت. رودخانه ای نزدیکمان بود که زمســتان ها از سرتاســر آن، بخار بالا می آمد. می گفت: «سالار، رخت ها را بردار و بریم سر اِصیل.» اینکــه مــادرم مثــل آقــام، ســالار صدایــم می کرد، می خواســت هندوانه زیر بغلم بدهد و می فهمیدم که کار سختی پیش روست. روی آبِ رودخانه، یخ زده است. زن ها با تشت و لباس، کنار «اِصیل» که از آب رودخانه جمع می شد، می ایستادند و لباس ها را نوبتی می شستند. ما دیر رسیده بودیم. باید صبرمی کردیم؛ که خانم ها، لباس هایشــان را آب بکشــند و بروند. نوبــت مــا کــه رســید، عصــر شــد. آفتــاب بود امّا گرما نداشــت و زورش به ســرما نمی چربیــد. لباس هــا را شســتیم و آب کشــیدیم و روی تشــت و تــوی زنبیــل گذاشتیم و آمدیم به طرف خانه. دســتانم از ســرما باد کرده و ســرخ شــده بود. به مامانم می گفتم «مُردم از ســرما» درمانده می گفت: «پروانه جان، چکار کنم که آب یخه، دستا تو بزار زیر بغلت، شــاید گرم شــی.» می گذاشــتم امّا فایده ای نداشــت. بالا و پایین می پریدم و غُر می زدم. دســتهایم لُپ لُپ می کرد و مثل نبض می زد. اشــکم که درآمد، مامان دستانم را جلوی دهانش گرفت و با نفسش گرم کرد. گفتم: «تقصیر شماست. اگه ما هم مثل بقیه زودتر سر چشمه می رفتیم، آب می کشیدیم، این جوری نمی شد.» مامان نازونوازشم می کرد و می گفت: «پروانه جان، آب یخ زده، تقصیر من نیست.» به غیراز رفتن به «اصیل» هفته ای یک بار مامان جمعمان می کرد می برد به حمام. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
🔰 کار کارستان امام(ره) : 🔷امام کاری کرد کارستان. هیچ عالمی در تاریخ شیعه، هیچ مرجعی در تاریخ شیعه، نه دیروز و نه امروز، قادر نبود کاری که امام انجام داد، را انجام بدهد. امام در اوج ناباوری و حتی در زمان مخالفت بعضی از برجستگان عالم تشیع، تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مرحله اجرا گذاشت. 🔹سخنرانی در کنگره ۸۰۰۰ شهید استان گیلان - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ (ره) @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - چهل و دوم داشتیم از خط برمی گشتیم اهواز، راهِ طولانی همه را خسته کرده بود. گفت((برای این که بیشتر خسته نشیم و حوصله مون سر نره ، هرکس یه حدیث بخونه.)) خودش شروع کرد. (( القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیرالله.))به این چیزها خیلی توجه می کرد، به این که توی جمع های مان حرفی یا حدیثی از ائمه (علیهم السلام) باشد. می گفت روی خودسازی نیروها اثر دارد. ..امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ((قلب حرم خداست. درحرم خدا غیر خدا را ساکن مگردان.)) 📚بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۵ ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•° ﷽ رهبر انقلاب: اگر مدافعان حرم مبارزه نمی‌کردند باید در کرمانشاه و همدان می‌جنگیدیم... شهدا رفتن تا ما بمانیم.... خوش به حالشون که عاقبت به خیر شدند..))💔 🎤حاج @parastohae_ashegh313
⦙💚🕊⦙ ✨نگاهے ویژه بہ مسئلہ و وجـود مقدس (عجل‌اللّٰہ) داشت و در عمـل بہ وظایـف خود نسبت بہ امام(عجل‌اللّٰہ) لحظہ‌ای غافل نبـود چنان کہ در فرازی از نامہ‌ ایشان بہ همسرشان آمده است: 🌹«باید بہ خودمـان بقبولانیم کہ در این زمـان بہ دنیا آمده‌ایم و شیعـہ هم بہ دنیا آمده ایم کہ مؤثـر در تحقق ظهور مولا(عجل‌اللّٰہ) باشیـم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فـدا شدن محقق نمی‌شـود حقیقتاً.» @parastohae_ashegh313
🏼آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه، به جمهوری اسلامی که ثمره خون پدرانتان است، تا پای جان وفادار بمانید؛ و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیاء و الاولیاء، حضرت بقیة الله - روحی فداه - فراهم سازید. 📚 صحیفه امام، ج ۲۰، صفحه ۳۸ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا