شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌸🌾🍃🌸🌾 #قوانیـــــن_دهگـــــانہ ⚠️ قوانین اخلاقی شهید سید مجتبی علمدار برای تزکیه و تهذیب نفس 💢 یک
✅قــانــون هشــتــم
🌹✨هر کجا که نماز📿 را تمام میخوانم باید دو روز ، روزه بگیرم ⚜.
🌷🗓بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد .
✅اگر به هر دلیل نتوانستم این عمل را انجام دهم در هفته بعد باید به جای دو روز ، سه روز✨⚜ و به ازای هر روز ۱۰۰ ریال صدقه بپردازم💶
📆تــاریــخ اجــرا : ۱۳۶۹/۱۱/۱۹
❣شهیدسیدمجتبی علمدار❣
@parastohae_ashegh313
2501_194.mp3
3.85M
دلبرا
دلبرا
گر بنوازی بہ نگاهی ما را ...
🕊♥️🕊
#مناجات_با_امام_زمان
#شهید_تورجی_زاده
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
#ویژه_ها
شماره سوم
👤 دو خاطره ی ناب و زیبا از سردار شهید یوسف سجودی
🌺یکی برای خانومها
👨یکی برای آقایان
✅ خواندن این دو خاطرهی ناب رو از دست ندین
👇👇👇
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#ویژه_ها شماره سوم 👤 دو خاطره ی ناب و زیبا از سردار شهید یوسف سجودی 🌺یکی برای خانومها 👨یکی برای آق
#ویژه_ها
شماره سوم
#حتما_حتما_بخونید
سلام
دو تا خاطره زیبا از زندگیِ سردار شهید یوسف سجودی مینویسم ، یکیاش مخصوصِ خانومهاست و یکیاش مخصوصِ آقایون...
.
#خاطره_ی_شهید_ویژه_خانومها:
همسر شهید میگه: زندگیمون با کمکخرجِ پدرش و درآمدِ ناچیزِ حوزه به سختی میگذشت. یه شب نان هم برا خوردن نداشتیم. بهش گفتم که چیزی نداریم. اونقدر این پا و اون پا کرد که فهمیدم پولش ته کشیده. حرفی نزدم و رفتم سراغِ کارهایم... وقتی برگشتم ، دیدم یوسف نشسته پایِ سفره... داشت گوشههایِ خشک و دور ریزِ نان رو که از چند روز پیش مونده بود، میخورد... بهم گفت: بیا خانوم ! اینم از شامِ امشب...
.
#خانوما_دقت_کنین:
از همسر این شهید یاد بگیرین و چیزی رو نخواین که میدونین همسرتون توانِ مهیا کردنش رو نداره ، لطفاً با پایین آوردنِ سطح توقعاتتون کاری کنین که مردتون شرمنده نشه ، تا زندگیتون آرامش داشته باشه...
.
___________________________
#خاطره_ی_شهید_ویژه_آقایون:
یوسف بعد از مدتها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست میکنی؟
هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم...
مرغ رو خوب شستم و انداختم تویِ روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره. یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمیشد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آبپزش میکردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف میخندید و میگفت: فدای سرت خانوم!
.
#آقایون_دقت_کنید:
همسرتون با عشق براتون غذا می پزه و توی خونه زحمت میکشه. اگه غذا خوب نبود و یا نقصی دیدین ، نباید به روش بیارین. یادمون نره که گاهی یه تشکر کردن ،کلِ خستگی رو از تن همسرمون خارج میکنه... #شهدایی_زندگی_کنیم_تا_طعم_خوشبختی_رو_بچشیم
.
📚 منبع خاطرات:
مجموعه طلایه داران جبهه حق 7 ( کتاب شهید یوسف سجودی)
فرمانده تیپ سوم لشکر 17علی بن ابیطالب علیه السلام
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌼دائم تو مسیر مزار شهدا موندم 🌼
☘ پنجشنبه های عاشقی ☘
#باز_پنج_شنبه_و_یاد_شهدا_با_صلوات
🍃عکس از خادم کانال
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
@parastohae_ashegh313
1_3362417.mp3
3.54M
🌹دائم تو مسیر مزار شهدا موندم
🌹رفتن رفقا و جاموندم
🌹حرفای زیادیہ تو دل واموندم
👌 #شور_فوق_زیبای_شهدایی
🎤 سید رضا نریمانی
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
#روایتی #تکان_دهنده از اتفاقی #عجیب از شهدای منطقه ی فکه
👈 بعد از جنگ دو تا فیلم ساز که خودشون رزمنده هم بودن اومدن فکه فیلم برداری کنن . یه روزی دیدن دوتا جوون خیلی زیبا توی بیابون فکه هستن ...
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
ادامه در پست پایین ...👇👇
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#روایتی #تکان_دهنده از اتفاقی #عجیب از شهدای منطقه ی فکه 👈 بعد از جنگ دو تا فیلم ساز که خودشون رزم
#حتمابخونید
✍ راوی ، روایتگر منطقه ی عمومی فکه
#روایتی #تکان_دهنده از اتفاقی #عجیب از شهدای منطقه ی فکه
👈 بعد از جنگ دو تا فیلم ساز که خودشون رزمنده هم بودن اومدن فکه فیلم برداری کنن . یه روزی دیدن دوتا جوون خیلی زیبا توی بیابون فکه هستن ...
تعجب کردن که اینا دو اینجا چیکار میکنن ... بعد سلام و احوال پرسی ازشون پرسیدن اینجا چیکار میکنید اینجا که کسی نیست اینجا همش میدون مینه ؛ دو تا جوون گفتن ما اینجا بودیم .
بعد گفتم میشه از ما فیلم هم بگیرید؟حرف های خوبی داریما ؟ این دو تا فیلم ساز گفتن باشه ... این دو تا جوون شروع کردن خودشونو معرفی کردن و گفتن خاطراتی از فرماندشون و جملات با معنویاتی که فرمانده ی شهیدشون توی لحظات آخر براشون تعریف میکرد ... دوربین هم داشت فیلم میگرفت وضبط میکرد ... مصاحبه که تموم شد این دو تا جوون گفتن ما باید بریم ... فردا صبح بیاید همینجا . ما هم میاییم ...
شب ، فیلم ساز ها فیلم رو باز بینی میکنن میبینن تصاویر منظره هست اما صدا و تصویر اون دو جوون نیست ،
مشکوک میشن ... صبح دوباره میرن همون نقطه از منطقه ی فکه منتظر میمونن ؛ اما اثری از اون دو تا جوون نبود ؛ همین که این موضوع اونا رو توی فکر فرو برده بود ناگهان متوجه دو تا گل خیره کننده میشن ...
میرن نزدیک گلها ، میبینن زیر خاک ها جنازه ی دو شهیده ؛ از لابلای استخوان ها پلاک ها رو پیدا میکنن در کمال ناباوری میبینن این دو شهید هم نام و هم سن همون دو جوونی هستن که دیروز مصاحبشونو گرفتن ولی تصویرشون نیفتاده ...
فیلم خداحافظ رفیق ، بر اساس این داستان واقعی ساخته شده ...
[ و هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده اند ، بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده می شوند . ]
آل عمران _ آیه ۱۶۹
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
دوستان خود را دعوت کنید ...
✨ شهدا جاذبہ عجیبی دارند ... ✨
اثر مغناطیسی شهدا
در دل آدم های سالم فوق تصور است ...
و مےتواند بہ عنوان یڪ محڪ
برای ارزیابی دل های نورانی و پاڪ
قرار بگیرد ...
هر گاه #شب_جمعه شهدا را یاد کردید
آنها شما را نزد #اباعبدالله یاد میکنند .
#شهید_مهدی_زین_الدین
#محک
#شهید
#دلهای_نورانی
#استاد_پناهیان
🍃شبتون شهدایی
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
#دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩
🔻ســـــردار مــدافـــع حـــرم🔻
#شهیـد_حاجحسیـــــن_همدانـــــی🌷
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#عاقبتتان_شهدایی
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
♦️ پنتاگون میلیارد میلیارد دلار خرج میکنه
خط تولید پهپاد رادارگریز! راه میندازه،
تو🎺📣📣📣📣 بوق و کرنا میکنه که انقد وزنشه انقد بردشه انقد دُمشه انقد بالشه،
💫💫 بعد میفرستنش سمت ایران تا جاسوسی کنه یه 🍇بسیجی با نی ساندیس میزنه رو دکمه شلیک، پهپاد پودر میشه.😉😉😉
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#ویژه_ها
شماره چهارم
👤 برخورد تأمل برانگیز و جالب شهید چمران با چاقو کش بزرگ مشهد (رضا سگه )
✅ خواندن این خاطرهی ناب رو از دست ندین
👇👇👇
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#ویژه_ها شماره چهارم 👤 برخورد تأمل برانگیز و جالب شهید چمران با چاقو کش بزرگ مشهد (رضا سگه ) ✅ خوا
#ویژه_ها
شماره چهارم
✍ برخورد تأمل برانگیز و جالب شهید چمران با چاقو کش بزرگ مشهد ( معروف به رضا سگه)
یه چاقو کش توی مشهد بود که به دو علت بهش می گفتند #رضا_سگه
یکی اینکه سگ خرید و فروش می کرد. دوم اینکه می گفتند رضا توی دعوا مث سگ پاچه میگیره. کلا مرامش این بود که قبل از غذا خوردن باید دعوا می کرد و چاقو می کشید ،تا غذا بهش بچسبه.
یه روز داشت می رفت کوه سنگی مشهد تا دعوا کنه و غذایی بخوره ، که متوجه شد یه ماشین داره تعقیبش می کنه ... یه کم قدم هاش رو بلندتر برداشت اما دید ماشین هنوز داره دنبالش میاد. زیر چشمی نگاه کرد ، دید روی ماشین آرم ستاد جنگهای نامنظم نصب شده و راننده اش هم دکتر مصطفی چمران است
به روی خودش نیاورد و رفت . دکتر چمران پیاده شد و چند قدم شونه به شونه با رضا راه رفت ، اما رضا به روی خودش نیاورد و به راهش ادامه داد. چمران مچ دست رضا رو گرفت و چند قدم دیگه کنارش راه رفت، اما رضا انگار نه انگار کسی دستش رو گرفته، همینجور رفت. تا اینکه یهو چمران مچ دست رضا سگه رو فشار داد ، یعنی وایسا...
رضا ایستاد و زل زد توی چشمای چمران
چمران بهش گفت: خیلی مردی؟
رضا گفت: بر و بچ اینجوری میگن...
چمران گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه ...
خلاصه کمی حرف زدند و رضا راضی شد بیاد جبهه
مدتي بعد شهيد چمران توی اتاق نشسته بود و کارهايش را انجام میداد. يکدفعه صدای داد و بیداد شنيد.
بعد از چند دقيقه رزمندهها رضا رو با دستِ بسته آوردند و انداختند جلو چمران و گفتند:
آقاي چمران اين کيه آورديد جبهه؟
رضا که عصبانی بود شروع کرد به فحش دادن، اونم فحشای رکیک! شهيد چمران هم سرش پايين بود، هيچی نمیگفت و کار خودش رو انجام می داد.
رضا که از خونسردی و بی توجهی چمران عصبانی شده بود، خطاب به او گفت: هی کچل! با توأم ...
شهيد چمران با مهربانی سرش را بالا آورد و گفت: بله عزيزم! چی شده آقا رضا؟
رضا از این برخورد دکتر چمران شوکه شد...
چمران پرسيد چه اتفاقي افتاده؟
حالا قضيه چي بود؟ آقا رضا داشت ميرفت بيرون براي خريد. دژبان هم گفته بود بايد برگه تردد داشته باشي و دعوايشان شده بود. شهيد چمران وقتي قضيه را فهميد، گفت برويد برايش بخريد و بياوريد.
شهيد چمران و آقا رضا توی سنگر تنها شدند. نيروها که رفتند رضا به چمران گفت: «ميشه دو تا فحش بهم بدی؟! يه چيزی به من بگو. يه کشيدهای، تنبیهی! تو رو خدا اينجور ولم نکن»
شهيد چمران: چرا؟
رضا جواب داد: «من يک عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده. فحش دادهام، فحش شنيدم. اگه زدم، خوردم... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اينطور برخورد کنه و بگه بله عزيزم و بهم خوبی کنه.»
شهيد چمران گفت: «اشتباه فکر میکنی. يکی اون بالاست، که من هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده ... يک عمر به خدا بدی کردم، او خوبی کرده. آبرو بهم داده ... تو هم يکی رو داشتي که هی بهش بدی میکردی، او بهت خوبی میکرده ...! اما حواست نبوده... منم گفتم بذار يه بار يکی بهم فحش بده بگم بله عزيزم ... يک کم مثل خدا بشوم.»
آقا رضا جا خورد. تلنگر خورد. میگويند رفت توی سنگرش و شروع کرد زار زار گريه کردن. با خودش میگفت: «عجب! يکی بوده من هر چی بدی میکردم، به من خوبی کرده؟ إ... من چطور حواسم به خدا نبود؟ يکي هست که يک عمر بهش دهنکجی کردهام و او دهنکجی نکرده؟»
اذان شد ... آقا رضا اولين نماز عمرش رو می خواست بخونه ... رفت وضو گرفت ... سر نماز، موقع قنوت صدای گريهاش بلند بود.
دیگه اون رضا سگه ی بی سر و پا نبود...
حالا دیگه با خدا رفیق شد و آقا رضا بود
وسط نماز، صداي سوت خمپاره آمد. خدا آقا رضا را برد پيش خودش و شهيد شد.
🗓 ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران گرامیباد
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
👆برای اینکه اهمیت شکار پهپاد گلوبال هاوک RQ-4 رو متوجه بشید، بدونید که قیمت هر فروند آن ۲۲۲ میلیون دلار است آن هم در حالی که قیمت هر جنگنده F-16 حدوداً 50 میلیون دلاره
222 میلیون دلار تقریباً سه برابر بودجه سپاه قدس است برای خنثی سازی بودجه 7 تريليون دلاری ارتش آمریکا در غرب آسیا، شکست تحقیر آمیزی که به استعفای ژنرال ماتیس فرمانده سنتکام تروریست ختم شد.
#گلوبال_هاوک #سپاه_قدس #سردار_سلیمانی
#سپاه #سپاه_پاسداران #پهپاد_آمریکایی
#ترامپ #سنتکام #برایان_هوک #بی_بی_سی #من_و_تو #صدای_آمریکا #آمریکا #ترامپ #جان_بولتون
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌟 ستاره های آسمان ...
👈 اسطوره ها را بشناس ...مثلا ڪی ؟
#نخبہ علمی بود .
بہ قدری باهوش بود
ڪه در ۱۳ سالگی
بہ راحتی انگلیسی حرف مےزد
و در جبهہ آموزش مےداد .
عملیات والفجر ۸ شیمیایی شد
و در سن ۱۷ سالگی بہ شهادت رسید . 🌷
#شهید_محمود_تاج_الدین 🕊
#گام_دوم_انقلاب
#شناخت_شهدا 🌹
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
🖼 اینجوری بود چمران ... 👌
دنیا و مقام برایش مهم نبود ؛
نان و نام برایش مهم نبود ؛
بہ نام ڪی تمام بشود ،
برایش اهمیتی نداشت .
در عین لطافت و رقت و نازڪ مزاجیِ شاعرانہ و عارفانہ ،
در مقام جنگ یڪ سرباز سختڪوش بود .
« امام خامنہ ای »
#شهیددڪترمصطفیچمران
#اسوههایتشڪیلاتی
#ذخائرواقعےنظام
#سالروزشهادتشان 🌹
#همیشه_دوست_دارم_ای_شهید
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#ویژه_ها شماره چهارم 👤 برخورد تأمل برانگیز و جالب شهید چمران با چاقو کش بزرگ مشهد (رضا سگه ) ✅ خوا
🗓۳۱ خرداد ۱۳۶۰ - سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران🌷
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
💠 خاطره ای از دکتر چمران:
⚪️ اوج عصبانیت شهید چمران
▫️دکتر بعد از این که تیر خورد و عملش کردند دیگر نمیتوانست خط برود.
سربازی به نام "عسگری" او را با ماشین ستاد میآورد.
عسگری همیشه در آن جادههای پر از چاله با سرعت ۱۷۰ میرفت.
بالاخره همین سرعت زیاد کار دستش داد و یکبار تصادف کرد
و ماشین را درب و داغان کرد
و به همین دلیل سه روز فراری بود.
بچهها که بخاطر تذکرهای پی در پی به او برای سرعت زیادش عصبانی بودند بالاخره او را پیدا کردند و کشان کشان پیش دکتر آوردند.
حسابی ترسیده بود.
دکتر تا او را دید گفت:
▪️«خودت طوری نشدی عزیز؟»
او که انتظار هر عکس العملی جز احوالپرسی را داشت جواب داد:
▫️«نه؛ طوریم نشده.»
دکتر به او گفت:
▪️«پس ببر ماشینو تعمیر کنند، دیگه هم تند نرو لطفاً.»
☀️ این اوج عصبانیت و خشم او بود!
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سالگرد شهادت #دکتر_مصطفی_چمران
📅 31 خرداد 1360- خوزستان - دهلاویه
🎬 کلیپ | مروری بر زندگی شهید چمران
╔══════••••••••••○○✿❤️╗
@parastohae_ashegh313
╚❤️✿○○••••••••••══════╝