🌀 شوربختی مرد مجرد
👌به نظر میرسد مجرد ماندن سخت است.
👴 در پیری حرمت خود را به خطر انداختن و برای گذران شبی در کنار دیگران تمنای پذیرش کردن، بیمار بودن، و از کُنج بستر خود هفتهها به اتاق خالی چشم دوختن، همیشه جلوی خانه خداحافظی کردن، هرگز شانه به شانهی همسر خود از پلهها بالا نرفتن، در اتاق خود شاهد وجود دری فرعی بودن که به محیط زندگی دیگران باز میشود، شام خود را روی یک دست به خانه بردن، از سر بینوایی به بچههای دیگران زل زدن، محروم بودن از فرصت تکرار مکرر این جمله که «من بچه ندارم»، رفتار و ظاهر خود را شبیه یکی دو مرد مجردی کردن که به خاطرات دوران جوانیات تعلق دارند.
👌وضع مرد مجرد کم و بیش این گونه است.
👨 فقط اینکه هر آدمی در عالم واقعیت امروز و در آینده صاحب یک بدن و یک سر واقعی خواهد بود. بنابراین پیشانیای هم خواهد داشت که با کف دست بر آن بکوبد.
✍ نویسنده: #فرانتس_کافکا
🖊مترجم: #علی_اصغر_حداد
🆔 @partoweshraq
#نوش_خوان
🚢 ناخدا
👮🏻 فرياد زدم: بالاخره من ناخدا هستم يا نه؟
👴🏻 مردِ نکرهی عبوس در جواب من گفت: (تو؟) و با اين حرف دستی به چشمهايش کشيد انگار با اين حرکت میخواست رويايی را از خود براند.
🚢 در ظلماتِ شب کشتی را زيرِ نورِ ضعيفِ فانوسی که بالای سرم بود هدايت کرده بودم. آن وقت اين مرد که میخواست مرا کنار بزند پيدايش شده بود.
👌چون مقاومت کردم پايش را به سينهی من گذاشت و با اندک فشاری به زمينم انداخت.
☸ من همان طور به پرههای سکان چسبيده بودم و با سقوطِ خود باعث شدم یک دورِ کامل بچرخد. مرد همچنان که مرا به عقب میراند سکان را به جای خود بگرداند.
🚢 هوش و حواسم را جمع کردم به طرف بلندگوی فرماندهیِ اتاق جاشوها دويدم و فرياد زدم:
👮🏻 زود! دوستان، جاشوها، زود بياييد! ناشناسی سکان را از چنگ من درآورده است!
🚢 آنها به کاهلی از نردبانِ زيرِ عرشه بالا آمدند. هياکل پُر قدرتی که از خستهگی تلو تلو میخوردند.
👮🏻 فرياد زدم: بالاخره من ناخدا هستم يا نه؟
👥 آنها سرشان را تکان دادند اما چشمهاشان فقط به بيگانه که دايره وار گِردش حلقه زده بودند دوخته بود و هنگامی که با خشونت به آنها توپيد که (مزاحم نشويد!) صفشان را به هم زدند با سر به من اشارهيی کردند و از پلهکان پايين رفتند.
❓اينها چه مردمی هستند؟ تعقلی هم در کارشان هست يا همين طور از سرِ بیشعوری دنبال هر که شد راه میافتند؟
✍ نویسنده: #فرانتس_کافکا
📙 مترجم: #احمد_شاملو | از دفتر سوم
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه