eitaa logo
پرتو اشراق
811 دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
17.2هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺🔥 روزنامه «خبر جنوب» که سال ۹۳ بیشترین یارانه مطبوعاتی را از جمهوری اسلامی دریافت کرده، تیترهای سیاهی را از حماسه ارائه کرده(مرگ، تصادف و کاسبی عراقی‌ها) 😐جالب اینجاست که این روزنامه از گروه نشریات «خبر» که خبرآنلاین مهم‌ترین رسانه آن و نزدیک به علی است، می‌باشد. 🌐 @partoweshraq
🔺میهمان برنامه با حمایت کربلایی می شود 🔅حسین اسماعیلی رزمنده و جانباز گردان خط شکن میثم که دیشب در برنامه بدون تعارف از حسرتش برای زیارت کربلا گفت طبق اعلام دفتر آیت الله اراکی این رزمنده عزیز با حمایت آیت الله اراکی عازم کربلا خواهد شد. 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار #جان_شیعه_اهل_سنت؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و نود و هشتم 💚 هر چند لباس سیاه به تن نکرده و مثل مجید و آسید احمد و بقیه عزادار امام علی (علیه‌السلام) نبودم، ولی از شب نوزدهم آنچنان محبتی به دلم افتاده بود که در روز شهادت ایشان، یادش لحظه‌ای از خاطرم جدا نمی‌شد. 🕌 به خصوص از دیشب که به همراه مامان خدیجه و زینب‌سادات برای احیاء شب ٢١ ماه رمضان به مسجد رفته و حالا حسابی هوایی‌اش شده بودم که از صبح کتاب نهج‌البلاغه‌ای را که از زینب‌سادات به امانت گرفته بودم، زمین نگذاشته و در بوستان کلمات قصار امام علی (علیه‌السلام) خرامان می‌گشتم. 🏻البته پیش از این هم در مقام یک مسلمان اهل سنت، دوستدار خاندان پیامبرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بودم، اما گریه‌های این دو شب قدر، به این محبت صاف و ساده، رنگ و بویی دیگر داده بود، به گونه‌ای که از امروز برای مراسم فردا شب بی‌قراری می‌کردم و دلم می‌خواست هر چه زودتر سفره شب ٢٣ پهن شده و من از جام مناجات‌هایی جانانه سیراب شوم! ☀ ساعتی تا اذان ظهر مانده بود که زنگ در به صدا در آمد. 👨🏻 عبدالله بود که حالا مثل گذشته مرتب به خواهرش سر می‌زد و من چقدر از دیدارش خوشحال شدم که با رویی خوش تعارفش کردم تا داخل شود. 🌙 ماه رمضان بود و نمی‌توانستم از برادرم پذیرایی کنم که روی مبل مقابلش نشستم و حالش را پرسیدم. 🚪🛋 چندان سرِ حال نبود که با همه بی‌مِهری‌های پدر و ابراهیم، نگران حالشان شدم و با دلواپسی سؤال کردم: ❓از بابا و ابراهیم خبری شده؟ 👨🏻نفس عمیقی کشید و با لحنی گرفته پاسخ داد: - نه! بابا که کلاً گوشی‌اش خاموشه. از ابراهیم هم از وقتی رفته، هیچ خبری نداریم. 💔 ترس از سرنوشت مبهم پدر و برادرم، بند دلم را پاره کرد که نمی‌دانستم دیگر قرار است چه بلایی به سرِ خانواده‌ام بیاید و باز دلم پیش لعیا بود که سراغش را از عبدالله گرفتم: ❓لعیا چی کار می‌کنه؟ 👨🏻عبدالله هم مثل من دلش برای بی‌کسی لعیا و ساجده می‌سوخت که آهی کشید و گفت: - لعیا که داره دِق می‌کنه! دستش هم به هیچ جا بند نیس. با این بچه مونده اینجا سرگردون! به هر دری هم که می‌زنیم هیچ خبری از ابراهیم نیس. بی‌معرفت یه زنگ نمی‌زنه یه خبری به زن و بچه‌اش بده! 💓 دلم به قدری بی‌قرار برادرم شده بود که دیگر به حال خودم نبودم تا عبدالله سؤال کرد: 👨🏻پس مجید کجاس؟ 🏻نفس بلندی کشیدم، بلکه غصه ابراهیم از یادم برود و با صدایی آهسته پاسخ دادم: - هر روز از صبح تا غروب میره دفتر مسجد و کارهای اداری مسجد رو انجام میده... و همین کار ساده و حقوق بسیار جزئی‌اش، برای من و مجید که هنوز نمی‌توانست از دست راستش استفاده کند، غنیمت بزرگی بود که با احساس رضایت عمیقی ادامه دادم: ✋🏻خدا رو شکر! حالا دکتر گفته ان شاء‌الله تا یه ماه دیگه دستش خوب میشه و می‌تونه دوباره برگرده پالایشگاه... که عبدالله لبخندی زد و به طرزی مرموزانه سؤال کرد: 👨🏻حالا تو چی کار می‌کنی تو این خونه؟ 👁 متوجه منظورش نشدم که به چشمانم دقیق شد و بیشتر توضیح داد: 👨🏻آخه یادمه پارسال که با مجید ازدواج کرده بودی، خودت رو به هر آب و آتیشی می‌زدی تا مجید سُنی شه. حالا تو خونه یه روحانی شیعه داری زندگی می‌کنی و مجید صبح تا شب تو مسجد شیعه‌ها کار می‌کنه! 📗و کتاب نهج‌البلاغه را هم دیده بود که به آرامی خندید و گفت: 👨🏻خودتم که دیگه نهج‌البلاغه می‌خونی! و هر چند گمان نمی‌کرد پاسخ سؤالش مثبت باشد، اما با همان حالت رندانه‌اش یک دستی زد: ☝🏻حتماً ازت خواستن که باهاشون مراسم احیاء هم بری، مگه نه؟ 🏻 و حقیقت چیز دیگری بود که صادقانه شهادت دادم: - نه، اونا نخواستن. من خودم رفتم!... و نمی‌توانستم برایش بگویم این مراسم چه حال خوشی دارد که شنیدن کِی بود مانند دیدن و در برابر نگاه متعجبش تنها یک جمله گفتم: ✋🏻خیلی خوب بود عبدالله! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎙مادر شهید 👌🏻یکبار که با هم صحبت می کردیم از امین پرسیدم: ❓من اگر بمیرم چه کار می کنی؟ 🌷گفت: مادر نترس می دانم که قبل از تو شهید می‌شوم. 🌷 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🎙مادر شهید 👌🏻یکبار که با هم صحبت می کردیم از امین پرسیدم: ❓من اگر بمیرم چه کار می کنی؟ 🌷گفت: ماد
🕕 💠🌷💠 ⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜ 🎙نحوه شهادت به روایت همرزم شهید 💥 امین در سوریه به عنوان مسئول تخریب و انفجارات آمده بود. قرار نبود که در عملیات محرم با نیروها وارد عمل شود اما با اصرارهای امین قبول کردند که او هم شرکت کند. 🚑 به منطقه که اعزام شدیم در حین درگیری یکی از نیروها تیری به پایش اصابت کرد. امین مشغول مداوایش بود تا او را به عقب بیاورد. 👥👥 در اوج درگیری متوجه شدیم که تعداد نیروهای دشمن بیشتر شده است. امین در حالی که از کوله پشتیاش تجهیزاتی که همراهش بود را خارج می‌کرد، دشمن با رگبار به سمتش شلیک کرد و امین به شهادت رسید. ⌚من هم که مجروح شده بودم خودم را به امین رساندم و سرم را بر سینه اش گذاشتم. از فرط خستگی سرم را بر سینه اش گذاشتم و چند ساعت خوابیدم. ⚰ منطقه که آرام شد و دشمن عقب نشینی کرد، نیروهای خودی به سمتمان آمدند. پیکر امین بعد از سه روز به حلب و از آنجا به دمشق منتقل شد. 🌷 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5830227046994805605.mp3
زمان: حجم: 4.48M
🎧 | ولایی و انقلابی 🎼 ابری نمیشه هیچوقت این آسمون آبی... 🎤 کربلایی 🇮🇷✌🏻به مناسبت یوم الله ١٣ آبان 🌐 @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان ⚠ تا زنده هستیم باید جریمه های قیامتی خود را پرداخت کنیم؛ این کار به فرموده قرآن، با توبه و اصلاح خود، یعنی با برگشت باطنی و فعالیت مثبت ظاهری ناب، عملی می‌شود. 🌐 @partoweshraq
🔺 طرح | #سیلی_سخت 🇮🇷 رهبر انقلاب: 🎙 ۴۰ سال است که چالش بین آمریکا و ایران ادامه دارد و در این چالش ۴۰ ساله، طرف مغلوب آمریکا و طرف پیروز جمهوری اسلامی بوده است. 🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌴 سجده درخت!! 🎪 به نقل از پدرش گفت: که در حضور گروهی از قریش برای این که شایستگی (صلی الله علیه و آله) را به آنان نشان دهد، به ایشان گفت: ✋🏻ای پسر برادرم! آیا خداوند تو را فرستاده است؟ 🌹فرمود: آری. ☝🏻ابوطالب گفت: همانا انبیا، و کارهای خارق العاده ای دارند. پس یک معجزه به ما نشان بده! 🌹رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: 🔅آن درخت را صدا بزن و بگو که می گوید، به اذن خدا جلو بیا. 👈🏻 ابوطالب آن درخت را صدا زد! 🌴 درخت جلو آمد و سجده کرد. سپس به درخت دستور داد تا برگردد. درخت برگشت!! ✋🏻 ابوطالب گفت: شهادت می دهم که به درستی تو راستگو هستی. سپس به پسرش (علیه السلام) گفت: 🔅پسرم، همراه پسر عمویت باش و از او جدا نشو. 📚 بحارالأنوار، ج ٣۵، ص ١١۵، روایت ۵٣، باب ٣. 👥 آورده‌اند که (ع) را پرسیدند: پیش از پیامبر ما(ص) آخرین کس از جانشینان پیامبران که بود! ⚜ گفت: پدرم (جناب ابوطالب) 📙 برگردید به ضیاءالعالمین از شیخ ابوالحسن شریف فتونى. 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
✋🏻 🌹 مشهد زمین نیسٺ ولے آسمان ڪه هسٺ 💚 مشهد بهشٺ نیسٺ ولے بیش از آن ڪه هسٺ 💚 مشهد ڪرانہ نیسٺ ولے بیڪران ڪه هسٺ 🌹 شڪرِ خدا براے سَرم آستان ڪه هسٺ 🌐 @partoweshraq