✍💎
وسیع باش
دلتنگ که شدی
منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند،
بلند شو و قدمی بردار.
دل یک نفر را شاد کن،
دلت خود به خود باز می شود.
قوی باش
و پیش از آنکه کسی را دوست داشته باشی
خودت را دوست داشته باش.
تا همچنان باشی
در لحظه هایی که کسی برای تو نیست.
صبور باش
زمان خیلی چیزها را حل خواهد کرد.
گاهی مساله های به ظاهر بزرگ و پیچیده توانایی و هوش زیادی نمی خواهد.
کمی زمان می خواهد تا آرام تر شوی و مساله را کوچک تر و ساده تر ببینی.
و عاشق باش ...
برای آنکه دوستش داری دعا کن
بدون آنکه دلیلی برای دوست داشتنت بیابی
ببین چه احساس رضایتی پیدا خواهی کرد.
💕💜💕
نکات طلایی:
_هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید، نیمه آخر آن را به هیچ وجه نکشید.
_در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
_هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید
و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
_چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
_هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزین ها هم کولر را خاموش نمایید.
_غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن در صورت عدم استفاده دوربریزید.
_تا آنجا که میتوانید مصرف روغن و نمک وشیرینی را به حداقل برسانید.
_هنگام غذا بین هر لقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
_هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی شما نگردد
_لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت بر روی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند.
💕💙💕
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند
عبادت چیست ؟
فرمود :
عبادت خدمت کردن به خلق است....
پرسیدند چگونه؟
گفت اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری
رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی
این نامش عبادت است
پرسیدند :
پس نماز و روزه و خمس...
این ها چه هستند؟
گفت : اینها اطاعت هستند که
باید بنده برای نزدیک شدن به خدا
انجام دهد تا انوار حق بگیرد...🌷
💕💛💕
#ساندویچ_مرغ_رژیمی
مواد لازم:
سینه مرغ 1 عدد
سیر 1 حبه
پیاز 2 عدد
قارچ 6-7 عدد
گوجه 2 عدد
نمک،فلفل،کاری،پاپریکا،زردچوبه
روغن زیتون 2 قاشق غذاخوری
طرز تهیه: ابتدا سینه مرغ را با نمک و فلفل و پودر کاری یا ادویه دلخواه و پاپریکا و روغن زیتون مزه دار کنید و بعد با یه حبه سیر و یه پیاز کوچک و مقدار کمی آب آبپز میکنیم،سپس مرغ و ریش ریش میکنیم و میزاریم کنار،بعد پیاز را خلالی برش داده و با یک قاشق روغن زیتون و مقدار کمی آب سرخ میکنیم فکر نکنید با آب سرخ نمیشه که میشه مثل عکسی که گذاشتم وباید ورق بزنید،سپس قارچ رو هم اسلایس کرده و با پیاز تفت میدهیم در این مرحله گوجه ها که باید حتما پوست بگیرید تا فیله شود را به پیاز و قارچ تفت داده شده اضافه و تفت میدهیم وفتی قشنگ موادمون مخلوط شد مرغ ریش ریش شده را اضافه میکنیم و تفت میدهیم و مابین نان جو گذاشته و میل میکنیم
💕هی گنه کرديم و گفتيم خدا
مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا
مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
"رهگذر ميگذرد
💕🧡💕
☆∞🦋∞☆
#تلـنگـــرانه🌿
دوستـــــ من
چہ تضمینے میدے
تا یہ دقیقہ دیگہ
زنده باشے⁉️
خـودتو #آماده ڪن
نڪنه یه وقتـــــ
موقع انجام #گناهے
مرگـــــ سراغتـــــ بیاد
فـردا ممڪنه
وقتـــــ #توبہ نداشته باشیم
همین الان شروع ڪن.....
ازهمین امروز شروع ڪن.مطمئن باش مهدےفاطمه ڪمڪت میڪنه
💕💜💕
☆∞🦋∞☆
استادمونمیگفتـــــ. . .
گاهے یڪ پیام به نامحرم، یڪ صحبتـــــ با نامحرم بسیاری از لطفـــــ ها را از انسان مے گیرد...
لطفـــــ رسیدن به مراتبـــــ الهی!
لطفـــــ رسیدن به شهدا!
لطفـــــ رسیدن به مقامِ سربازےِ امام زمان‹عج›
فقط این را بدانیم شهدا هرگز اهلِ رابطه
با نامحرم نبودند... :))
#حواسمونهستـــــ
💕🧡💕
☆∞🦋∞☆
گفتم: محمد
این لباس جدیدتـــــ خیلی بهتـــــ میاد...
گفتـــــ : لباس شهادته
گفتم: زده به سرتـــــ ...؟!
گفتـــــ : میزنه انشاءالله
چند ثانیه بعد از انفجار
رسیدم بالای سرش نا نداشتـــــ
فقط آروم گفتـــــ : دیدی زد..؟!
#شهید_محمد_مهدوے
#سلام_ودرود_برشهیدان
💕💜💕
⚠️ #تلنگر
🔖هر گاه عیبی در من دیدی به خودم خبر بده نه کسی دیگر را
✳️چون تغییر آن دست مــن است
💌ڪار اولت ثواب دارد و نصیحت است اما گزینه دوم غیبت و گناه است
⁉️چرا موقعی ڪه چیز منفی در ڪسی می بینیم، جز خودش همه را خبر می دهیم ما شهرت را با صحبت ڪردن در مورد یڪدیگر می دانیم نه با یڪدیگر...
💌جمله ای ڪه بر یڪ هتل نوشته بود شگفت زده ام ڪرد :
"اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خود ما بگو"
✳️بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت از میانمان از بین برود نصیحت ڪن اما رسوا نڪن
🔖سرزنش ڪن اما جریحه دار نڪن بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشیم
💕❤️💕
شانس چیست؟
شانس همان کار مثبتی هست که تو در طبیعت انجام دادی و طبیعت به تو یک کار خوب یا یک انرژی مثبت بدهکار است و باید به تو یک سود بدهد یا یک انرژی مثبت برساند.
بازگشت انرژی از نظر سنتی:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز.
از نظر قرآن: هر کس ذرهای بدی و خوبی کند به او بازمیگردد.
از نظر بودا: قانون "کارما" یعنی هر چیزی کار ماست و به ما برمیگردد.
از نظر متافیزیک: انرژی در طبیعت از بین نمیرود؛ وقتی انرژیای رها میکنی حالتش عوض میشود و به تو بر میگردد
الهی قمشهای
💕🧡💕
⛱شاکران مهربانترند
هیچ چیزی مثل تشکر از خدا انسان را مهربان نمیکند کسانی که اهل تشکر از خدا هستند. ابتدا نعمات موجود خود را میبینند. سپس نعمات فراوان دیگری دریافت می کنند.
طبیعی است که از دیگران بی نیازمیشوند. وکینه کسی را به دل نمیگیرند.
💕💙💕
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_چهل_و_چهارم "لیدا" با اشک زل زدم به صفحه گوش
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_پنجم
اشکام کم کم بند اومد اما هنوز دل میزدم.دلم به جای بغل زهرا،بغل شوهرمو میخواست اما اون نامرد ازم دریغ کرده بود.
خیلی دلم میخواست بهش زنگ بزنم و ازش گله کنم اما غرورم اجازه نمیداد.
دیگه حالم داشت از ضعف خودم بهم میخورد.
زهرا سرمو گذاشت رو پاش و آرومم کرد.اصلا نفهمیدم چطور خوابم برد.
وقتی بیدارشدم رو تختم بودم و پتو هم روم بود.
برگشتم سمت در که از دیدن کارن تعجب کردم.
اون اینجا چیکار میکرد؟یعنی دلش به رحم اومده بود؟چه جالب!
_صبح بخیر.
رو تختم نشستمو بدون توجه بهش موهامو مرتب کردم.
_زهرا گفت دیشب خیلی حالت خوب نبوده اومدم حالتو بپرسم.
پوزخندی زدم وگفتم:هه جدا؟چه زود به فکر افتادی؟تازه یادت اومد لیدایی هم هست؟!
از روتخت بلندشدم و رفتم سمت در که دستمو گرفت و کشید.
_ولم کن.
منو با زور برگردوند طرف خودش و گفت:به من نگاه کن!
نگاهمو ازش گرفته بودم و حاضر نبودم به هیچوجه ببینمش.
_میگم نگام کن.
از لحن محکمش ترسیدم و نگاهش کردم.
_بار آخرت باشه برای چیزای الکی گریه میکنی.
_الکی نبود من...
_اره میدونم به من احتیاج داشتی..به اینکه آرومت کنم..اما من..من..
_تو نمیتونی.همینو میخواستی بگی دیگه نه؟علتشو خودتم نمیدونی این خیلی جالبه.
_میدونم فقط..نمیتونم بگم.
_خیلی یخت نیست که بگی دوسم نداری!
دیگه صبرنکردم تا غرورم بیشتر شکسته بشه.دستمو از دستش درآوردم و از اتاقم بیرون رفتم.
یکسره رفتم تواتاق زهرا.طبق معمول مشغول درس خوندن بود.
اتقدر از دست کارن عصبی بودم که انگار کسی رو جز زهرا گیر نیاوردم که عصبانیتم رو روش خالی کنم.
_با اجازه کی زنگ زدی به کارن؟
از جاش بلندشد وگفت:س..سلام.
_سلام بی سلام.جواب منوبده.مگه من بهت گفتم زنگ بزنی بیاد اینجا؟چرا اینکارو کردی؟اگه لازم بود خودم زنگ میزدم.
طفلی بغض کرد وگفت:اما آبجی من...
_لطفا دیگه دایه مهربون تر از مادر نباش برام.منم قسم میخورم به اونخدایی که میپرستی هیچ حرفی دیگه به تو نزنم.نه وکیل،نه وصی،نه خواهر..
بعدم از اتاقش بیرون رفتم و در رو محکم بهم کوبوندم.
مامان با ترس اومد و گفت:چه خبرتونه شماها؟اون از شوهرت که در حیاطو اونجوری بهمکوبوند اینم از تو.معلومه چتونه؟
دندونامو بهم ساییدم و بدون جواب باز به اتاقم پناه آوردم.
کاش باهاش ازدواج نمیکردم که اینجوری نمیشد.
کاشبخاطر یک عشق،زندگیمو خراب نمیکردم.
کارن دوسم نداشت و این توهین بزرگی بود به شخصیت و غرورم.
چرا همون اول که گفت نمیتونه علاقه ای به من توخودش پیدا کنه مخالفت نکردم؟
چرا جلو رفتم؟
چرا عقب نکشیدم که زندگیم تباه نشه؟
گیج بودم و نمیدونستم دیگه چیکار کنم.
ناگهان کاغذ سفیدی رو روی تختم دیدم.
برش داشتم و تاش رو باز کردم.
دست خط شکسته اما قشنگی بود.
"سلام ویداجان.
متاسفم اگه اذیتت کردم و تو همین روز اول عقدی اینجوری اذیتت کردم.
دست خودم نیست من۲۷سال محبت ندیدم از هیچکس.برای همین محبت کردنو بلد نیستم.
امیدوار بودم بتونم با وجود تو حسی رو توقلبم پیدا کنم که سالهاست دنبالشم اما پیدا نشد.
امیدوارم پیدا بشه و تو هم کمتر اذیت بشی.
این روزا هم تموم میشه مطمئن باش.
خدانگهدار"
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_چهل_و_پنجم اشکام کم کم بند اومد اما هنوز دل
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_چهل_و_ششم
"زهرا"
بعد از رفتن محدثه و بعد از شنیدن حرفاش، بغض بدی گلومو گرفته بود.
بهخودم قول داده بودم برای چیزای بی ارزش اشک نریزم اما واقعا حرفای محدثه برام گرون تموم شد.
خیلی سنگین بود برام وقتی گفت دایه مهربون تر ازمادر نباش.
من وقتی حال دیشبشو دیدم واقعا ازخودم و احساسم بدم اومد چون خواهرم داشت بخاطر مردی که من دوسش داشتم اشک میریخت.
چون اونم مثل من،شایدم بیشتر ازمن دوستش داشت.
از کارن خیلی دلخور بودم که این بل و بشو رو راه انداخته فقط بخاطر اون دل سنگ مسخره اش.
دلی که انگار برای زنده موندن فقط میتپه.
کاش دلش به رحم میومد و خواهرمو اذیت نمیکرد.اخه اون دیگه زنشه چطور دلش میاد دلشو بشکنه؟
انقدر باخودم کلنجار رفتم و بغضموخوردم تا آروم شدم.اما آرامش قبل طوفان بود انگار.
خودم. مشغول درس خوندن نشون دادم تا کسی فکر نکنه اتفاقی افتاده و از چیزی ناراحتم.
بعد که دیدم درس نمیفهمم سی دی قرآنمو گذاشتم تو ضبط و روشنش کردم.
واقعا با صوت قرآن دلم آروم میگرفت.
کلام خدا با گوشت وپوستم عجین شده بود و تا به گوشم میخور بدجور آرومم میکرد.
مخصوصا آیه"الا بذکر الله تطمئن القلوب"
دستموگذاشتم رو قلبم و چند بار این آیه رو تکرار کردم تا از آخر آروم شدم.
ظهر از ساعت۱۲تا۲کلاس داشتم.
بدون اینکه چیزی بخورم ساعت۱۱رفتم بیرون و تا دانشگاه یکم پیاده رفتم و یکم با اتوبوس.
آتنا کلاسا رو نمیومد و به قول بچه ها میپیچوند.منم تک و تنها توکلاس مینشستم و درس رو گوش میدادم و آخرم میرفتم.
ظهر خیلی گشنه ام شد برای همین یک ساندویچ از بوفه گرفتم و نصفشو خوردم.
بقیشو گذاشتم تو کیفم و رفتم بیرون دانشگاه.
بادیدن کارن دم در دانشگاه نزدیک بود از تعجب شاخ دربیارم.
چرا اومده بود اینجا؟چی میخواست ازم؟نکنه منتظر کسی دیگه بود؟
چادرم جلو صورتم گرفتم تا منونبینه.
زود از جلوش رد شدم و رفتم سمت ایستگاه اتوبوس.
تا وقتی سوار اتوبوس شدم،کارن همونجوری ایستاده بود و انگار منتظر کسی بود.
رسیدم خونه که گوشیم زنگ خورد.
شماره ناشناس بود.
_بله؟
_کارنم.امروز نیومدی دانشگاه؟
_سلام.
_گیرم که سلام جوابمو بده.
_مگه طلبکارین؟
_آره.
_طلبتون؟
_یکگوش شنوا واسه حرفام.
_من حوصله گوش کردن به حرفاتونو ندارم.
_مجبوری؟
_چرا اونوقت!؟
_چون نادانسته باعث قضاوت شدی.
_من کسیو قضاوت نکردم.
_ببینمت حل میشه.
_ببخشید من وقتم پره.وقت آزادم برای شما ندارم متاسفم خداحافظ
تماس رو که قطع کردم فوری یک پیام اومد برام.
"من باید ببینمت زهرا."
ازاین خودمونی شدنش بیزار بودم برای همین جوابشو ندادم و گوشیمو خاموش کردم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🔴تلنگر...
ڪسانے بہ امام زمانشان خواهند رسید،
ڪہ اهل سرعت باشند... !!
❗️و اِلّا تاریخ ڪربلانشان داده،
ڪہ قافلہ عشق معطل ڪسے نمے ماند.
✔️اگر میخواهی برای امام زمانت
کاری انجام بدهی تعجیل کن
زمان ازدست میرود...
❤️لبیک یاصاحب الزمان❤️
🏴 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
💕💜💕
#دعای_افطار
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه میکردند:
«بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»
خدایا براى تو روزه گرفتیم و با روزى تو افطار میکنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى.
#التماس_دعا_برای_ظهور
💕💜💕
هدایت شده از پروانه های وصال
در میان 27 نوع احساس، حس " غم " با 120 ساعت ماندگارترین حس در بدن انسان است.
ولی شادی فقط 36 ساعت عمر دارد.
میزان ماندگاری احساس به ترتیب عبارتند از:
غم 120 ساعت
نفرت 60 ساعت
شادی 36 ساعت
درماندگي، اضطراب، نا امیدی 24 ساعت
حسادت 15 ساعت
آرامش 8 ساعت
اشتیاق 6 ساعت
انتخاب با شماست
@parvaanehaayvesaale💕
هدایت شده از پروانه های وصال
✍ماهرمضانشفاعتمیکند
💠🔹امام رضا علیه السلام میفرمایند:
چون روز قيامت شود، ماهها را به صحرای قیامت مىآورند، در حالیكه ماه رمضان، كه با هر زيور نيكويى آراسته است، پيشاپيش آنهاست.
آن روز، ماه رمضان در ميان ماه ها، همچون ماه در ميان ستاره هاست.
مردمى كه آنجا گرد آمده اند، به يكديگر میگويند: ای کاش كه اين چهره ها را میشناختيم!
منادى، از سوى خداى متعال ندا میدهد:
اى همه آفريدگان! اينها، سيماى ماههايى است كه نزد خداوند، از روزى كه آسمان ها و زمين را آفريد، شمارشان در كتاب خدا دوازده تاست.
سَرور و برترِ همه ماهها، ماه رمضان است.
آن را آشكار ساختم تا برترى ماه من را بر ماههاى ديگر بشناسيد.
و این ماه براى مردان و زنانى كه بنده مناند و در این ماه روزه گرفتند، شفاعت كند و من هم شفاعتش را درباره آنان بپذيرم
📚فضائلالأشهرالثلاثة، صفحه۱۱۰
@parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🌹 @parvaanehaayevesaal💕
میگویند ماهاتما گاندی بزی داشت که سمبل عدم وابستگی بود. از مویش لباس تهیه میکرد و شیر و فراورده های شیری بز قوت روزانه اش بود.
زمانی قرار شد که گاندی به برای مذاکراتی به بریتانیای کبیر سفر کند ولی حاضر نبود بدون بزش سوار هواپیما شود.
اما در قوانین انگلیس چنین اجازه ای داده نشده بود. این موضوع مشکلی برای مذاکرات میان هند و انگلستان شده بود. به ناچار قانونی از تصویب پارلمان انگلستان گذشت که در آن بیان شد: ورود حیوانات به پارلمان انگلیس ممنوع است بجز بز گاندی..
اصالت داشته باش
خودت باش
و بر باورهایت استوار باش
به ناچار همه خودشان را برای پذیرشت تغییر میدهند
─┅─═इई 🌺🌼🌼🌺ईइ═─┅─