فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خــــداوندا..🙏
🌸بنام تو که زیباترین نامهاست
✨روزمان را آغاز میکنیم
🌸روزی که با نام و یاد تو باشد
✨سراسر شادی است و عشق و مهربانی
🌸و سرشار از خیر و برکت است
✨و فراوانی
الهی به امید تو🌷
🌸سلام صبح بخیر
✨امروزتون مملو از شادی
🌸و آرامش و مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
سـ🌸ـلام
عید قربان بر همگی مبارک🌸
امروز چهارشنبه
☀️ ٣٠ تیر ١۴٠٠ ه. ش
🌙 ١٠ ذیحجه ١۴۴٢ ه.ق
🌲 ٢١ جولای ٢٠٢١ ميلادى
براے یوسف شدن
باید☝️🏻
قید زلیخاها را زد||
زلیخاےِ چشم چَرانے
طمع ورزے
عشق هاے خیابانے و اینترنتے
و اینگونه مےتوان
عزیز خدا شد🕊
💕🧡💕
🌷۱.کل جهان،برای بشر:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ٢٩بقره
🌷کل جهان دراختیاربشر:
أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ٢٠لقمان
🌷۲.بشربرای عبادت خدا:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (٥٦)ذاریات
🌷۳.عبادت خدا برای باتقواشدن:
يَآ أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (٢١)بقره
🌷۵.تقوا،راه فلاح وخوشبختی
وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (١٨٩)بقره
💕🧡💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
🔹 فرا رسیدن عید قربان و آغاز دهه امامت و ولایت بر تمام مسلمین جهان گرامی باد
#قربان_مبارک
#دهه_امامت_و_ولایت
.
🌷فضیلت گوشت گوسفند
🌷شخصی به خدمت امام رضا «علیه السلام» عرض کرد که اهل خانهء من گوشت گوسفند نمی خورند و میگویند که سودا را به حرکت می آورد و از آن درد سر و دردهای دیگر به هم میرسد؛
🌷حضرت فرمودند: اگر خدای تعالی گوشتی بهتر از گوشت گوسفند میدانست، فدایی اسماعیل را گوسفند قرار نمیداد.
📚الکافی: ج۶، ص۳۱۰، ح۲.
🌷عید سعید قربان مبارک
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️ #عید_قربان
🌷امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
💚شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روز عید قربان، خطبه می خواند ومی فرمود : امروز، روز (ثجّ) و (عجّ) است.
💚ثجّ، خون قربانی هاست كه می ریزید. پس نیّت هركس صادق باشد، اولین قطره خونِ قربانی او كفّاره همه گناهان اوست، و (عجّ)، دعاست .
💚پس به درگاه خداوند دعا كنید، قسم به آن كه جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست اوست، از اینجا هیچ كس بر نمی گردد، مگر آمرزیده شود، جز كسی كه گناه كبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود، تصمیم بر ترك آن ندارد.
📚 حج و عمره در قرآن و حدیث صفحه 361
💕🧡💕
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﯼ، ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ به دﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
✍ الهی قمشهای
💕💜💕
اگر می گویند ذکر کنید ،
منظور این نیست که یک تسبیح
دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ،
یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم!
اینها ذکر نیست. ذکر اینست که
او در کل زندگی ما حضور داشته باشد...
اگر یک اسم خدا جمیل است،
پس باید در معماریمان باشد،
توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون
باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد،
تو صحبت کردنمون باید باشد ...
کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم!
هر کس ذاکر نباشد به
اسماء الله زندگیش سخت می شود،
معیشتش تنگ می شود ... 🍃
👤دکتر الهی قمشه ای
💕💙💕
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 از علی علیه السلام بیاموزید
صاحب در المطالب می نویسد که علی علیه السلام در بین راه متوجه زن فقیری شد که بچه های او از گرسنگی گریه می کردند و او آنها را به وسائلی مشغول می کرد و از گریه بازمی داشت.
برای آسوده کردن آنها دیگی که جز آب چیز دیگری نداشت بر پایه گذاشته بود و در زیر آن آتش می افروخت تا آنها خیال کنند برایشان غذا تهیه می کند. به این وسیله آنها را خوابانید.
علی علیه السلام پس از مشاهده این جریان با شتاب به همراهی قنبر به منزل رفت. ظرف خرمائی با انبانی آرد و مقداری روغن و برنج بر شانه خویش گرفت و بازگشت. قنبر تقاضا کرد اجازه دهند او بردارد ولی حضرت راضی نشدند.
وقتی که به خانه آن زن رسید اجازه ورود خواست و داخل شد. مقداری از برنجها را با روغن در دیگ ریخت و غذای مطبوعی تهیه کرد آنگاه بچه ها را بیدار نمود و با دست خود از آن غذا به آنها داد تا سیر شدند.
علی علیه السلام برای سرگرمی آنها مانند گوسفند دو دست و زانوان خود را بر زمین گذاشت و صدای مخصوص گوسفندان را تقلید نمود. بچه ها نیز یاد گرفتند و از پی آنجناب همین کار را کرده و می خندیدند. مدتی آنها را سرگرم داشت تا ناراحتی قبلی را فراموش کردند و بعد خارج شد.
قنبر گفت ای مولای من امروز دو چیز مشاهده کردم که علت یکی را می دانم سبب دومی بر من آشکار نیست. اینکه توشه بچه های یتیم را خودتان حمل کردید و اجازه ندادید من شرکت کنم از جهت نیل به ثواب و پاداش بود و اما تقلید از گوسفندان را ندانستم برای چه کردید؟
فرمود وقتی که وارد بر این بچه های یتیم شدم از گرسنگی گریه می کردند خواستم وقتی خارج می شوم هم سیر شده باشند و هم بخندند.
📗 #شجره_طوبی
✍ شيخ محمد مهدی حائری
💕💙💕
برای رسیدن به آرامش
دو چیز را ترک کن:
یکی اینکه بخواهی دائم
در مورد دیگران قضاوت کنی
یکی اینکه بخواهی دائم
مورد تأیید دیگران باشی!
💕🧡💕
‹🖇📌›
-
-
حآجےیهنگآهبہپستآےپیجتبندآز...
همشونمذهبےاحسنتم:)
حالایہنگاهےبہدآیرڪتوچتبیهودهوغیرضرورتبانآمحرمبندآز...!\:
روزۍچندبآربہخودمونیآدآورۍڪنیم
ڪہگنآهڪردندلمیشڪونہ:)
واللّٰھ
شڪستنِدلِآقآاِمآمزمآنمحقالنآسہ💔🖐••
💕💛💕
شب ِعملیات
تا که فهمیدن رمزِ عملیات
'یا ابوالفضل'هستش،
قُمقُمههاشون رو خالی کردن ...
تا با لبِ تِشنه
بزنند به دل ِدشمن . . .
- ای کاش یه ذره شبیهشون باشیم، خب؟!
💕💙💕
#شاورما
شاورما یه غذای لبنانی هست که از تکه های گوشت یا مرغ درست میشه همراه نون های نازک مدیترانه ای یا پیتا سرو میشه.این غذا خیلی شبیه دنر کباب هست.درست کنید و از خوردنش در کنار خانواده و دوستاتون لذت ببرید.👈ابتدا پیاز ریز خرد کنید.بزارید با کمی روغن تفت بخوره.سینه مرغ تکه های خلال برش بدید.با پیاز تفت بدید.بهش نمک وفلفل،زردچوبه،پاپریکا،پودر سیر کمی ادویه کاری اضافه کنید.بزارید کامل بپزه.(بچه ها چون سینه مرغ بافت لطیفی داره و تکه های مرغ باریک هست با حرارت ملایم می پزه،پس نگران نباشید)بهش سس باربیکو و سس گوجه اضافه کنید.تقریبا به میزان هر یک عدد سینه مرغ از هر سسی یک قاشق بریزد.خیار شور ،گوجه و پیاز قرمز خرد کنید.کمی هم جعفری کنار بزارید.نون پیتا تهیه کنید.می تونید کمی سس فرانسوی روی نون بزنید.ولی این غذا به اندازه کافی سس داره.من خودم استفاده نکردم.از مواد مرغ بریزد.سپس مخلوط سبزیجات اضافه کنید.بعد داخل نون بپیچید.بسیار غذای خوشمزه ای و باب طبع بچه ها هست.
۷ درسی که اکثر مردم آرزو می کنند ای کاش زودتر می آموختند!
۱- زمان از آنچه فکر می کنید، بسیار سریع تر می گذرد
۲-زیبایی از بین می رود اما رفاقت و صمیمیت رشد می کند.
۳- هیچ سرگرمی، علاقه، کتاب یا کاری به مهمی افرادی که وقتتان را با آنها می گذرانید نیست.
۴- هر دانه ای که در گذشته کاشته اید، چه خوب و چه بد، روزی میوه خواهد داد و بر کیفیت زندگیتان اثر خواهد گذاشت.
۵- شما بیشتر حسرت کارهایی که انجام ندادید را خواهید خورد، تا کارهایی که به اشتباه انجام دادید.
۶- هر روز که از خواب برمی خیزید، یک پیروزی است.
۷- اگر همین حالا شروع کنید
هیچ وقت برای اینکه تبدیل به کسی شوید که می خواستید، دیر نیست...
💕🧡💕
هدایت شده از پروانه های وصال
9⃣
#خانواده_متعالی 11
🌸🍃استاد پناهیان
✔️رفقا اگر کسی خانواده ش رو بخاطر خدا دوست داشته باشه ،
💕محبتش خیلی شدید خواهد شد ،
☑️ خدا نکنه یه وقت همچین دلی داغ ببینه ،
💔دلی که بخاطر خدا برادرش رو دوستداره اگر داغ ببینه دیگه فوق العاده س این داغ ها
😔
▪️سنگینی این داغ انقدر زیاده که کوه ها نمیتونن اونو حمل کنند
😔
▫️اگر یک پدری بچشو بخاطر خدا دوست داشته باشه داغ ببینه دیگه نمیتونه تحمل کنه هاااا
▪️▫️
☑️زینب کبری میدونست حسین ، علی اکبرش رو بخاطر خدا دوست داره
▫️می داااانست این محبت چقدر شدیده
🔘لذا اولین باری که زینب به میان نامحرمان دوان دوان وارد شد ، همه از هم می پرسیدن این خانوم کیه؟؟
▪️کسانی که آشنا تر بودن گفتن لابد دختر امیرالمومنین ، خواهر حسینه ،
▫️ تا میان لشکر نفوذ کرد, اومد خودش رو به بدن علی اکبر رساند.
😭
▪️یعنی حسین صورت از صورت علی اکبر بردار اگه زینبت رو میخوای، خودش رو روی بدن عزیز برادرش انداخت واااای علی اکبرم 😭😭
✔️ اومد تسلی بده ابا عبدالله الحسین ع رو ، چون میداند محبتی که بخاطر خدا هست ، خیلیییییی شدیده...
محبتهای معمولی نیست✔️
▫️یا ابا عبدالله یک وقت مبادا دل شکسته ناله بزنی و گریه کنی بخاطر علی اکبرت
😔
☑️ یا ابا عبدالله میدانی علی اکبر الان به دست جدش سیراب شده،
خودش صدا زد بابا ...
الان به دست جدم سیراب شدم
▫️▪️
▪️یک وقت مبادا گریه کنی حسین تو بهتر از هر کسی این رو میدونی،
▫️یا ابا عبدالله میدونی علی اکبر یک ساعت دوریش بیشتر با شما طول نخواهد کشید و شما هم به سرعت به علی اکبر ملحق خواهید شد 😔
▪️این فراق یک شبانه روز هم طول نمیکشه مبادا حسین گریه کنی
▪️حسین گریه نکن دشمن. شاد میشه😭😭
☑️ سپاه شام همه ایستاده
به تماشای شاه و شاهزاده
همه گفتن حسین جان داده
🏴🏴🏴
▪️صورت به صورت علی اکبر گذاشت و دیگر برنداشت😭
▫️شما چه میدانید محبت حسین به علی اکبر چه قدره درعالم؟؟
☑️کار درست رو زینب انجام داد که گفت باید برم میدان زیر بغلای داداشمو بگیرم😭😭
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
◾️◽️
هدایت شده از پروانه های وصال
#حکایت
#تقوا
💠شاگردی از عابدی پرسید:
تقوا را برایم توصیف کن؟
🌸عابد گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود مجبور به گذر شدی چه می کنی؟
👈شاگرد گفت: پیوسته مواظب هستم و با احتیاط راه می روم تا خود را حفظ کنم.
✅ عابد گفت: در دنیا نیز چنین کن تقوا همین است
🔸از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کن و هیچ گناهی را کوچک مشمار
👌زیرا کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شده اند.
هدایت شده از پروانه های وصال
🌸🍃استادپناهیان؛
🔵 آدمها زمانی از بدیهای دیگران اذیت میشوند که عشقی بزرگ روحشان را مشغول نکرده باشد!
💕 اگر انسان شدیدا مشغول معشوق خود باشد ؛
🔶 به دیگران بیالتفات است
و بدیهای دیگران او را آزار نمیدهد
ومناجات با معشوق تمام خستگیها و آزردگیها را برطرف میکند
✅
❤️عشق بزرگ محبت شدید به پروردگار است.
@parvaanehaayevesaal💕
♻️چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم :
⚠️ جاده لغزنده است!
🏁 دشمنان مشغول کارند!
🚦با احتیاط برانید!
⛔️ سبقت ممنوع...!
📛 دیر رسیدن به پست و مقام،
بهتر از هرگز نرسیدن به "امام زمان" است..!
♨️ حداکثر سرعت،
امابیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد.
🆘 اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید،
لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!
⛔️ دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع!
🛑 با دنده لج حرکت نکنید
و با وضو وارد شوید..
🚩 چرا که این جاده،
آغشته به خون مطهر شهداست.
💕💛💕
پروانه های وصال
❣هوالمحبوب... ♦️ #رمان_غروب_شلمچه ♦️ #قسمت_ششم ♦️معامله خیلی تعجب کرده بود! ولی ساکت گوش می کرد..
❣هوالمحبوب...
♦️ #رمان_غروب_شلمچه
♦️ #قسمت_هفتم
♦️زندگی مشترک
وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی
دوست صمیمیم بود.
به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم؛ جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم!
ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن و در شان ارتباط داشتن با ما می بودن چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر....
اومد خونه مندلی دنبالم رفتیم مسجد و برای مدت مشخصی خطبه عقد خونده شد
بعد از اون هم ازدواج مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم
تا نزدیک غروب کارها طول کشید
اصلا شبیه اون آدمی که قبل می شناختم نبود...
با محبت بهم نگاه می کرد، اون حالت کنترل شده و بی تفاوت توی رفتارش نبود سعی می کرد من رو بخندونه!
اون پسر زبون بریده، حالا شیرین زبونی می کرد تا از اون حالت در بیام
از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می برن
از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد و به خودم می گفتم فقط یه مدت کوتاهه، چند وقت تحملش کن. این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه، نفرت از چشم هام می بارید...
شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ،با بی حوصلگی گفتم: صبر کن برم وسایلم رو بردارم
خندید و گفت: شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی تونی وارد خونه من بشی!
هنوز مغزم داشت روی این جمله اش کار می کرد که گفت: برو تو. دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدی
چند قدم ازم دور شد
دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب های قشنگ ببینی
و رفت...
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹