eitaa logo
پروانه های وصال
7.9هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
21.1هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺احمق ها به خیال خودشون آتش گرفتند زیرِ ایران تا بسوزد، اما اروپا شعله ور شد... در آلمان ریخته اند کف خیابان و اعتراض کرده اند به نابرابری چند روز پیش اسپانیا و ایتالیا و فرانسه و دیروز انگلیس وضعش همین بود. فکر کنم چراغ اول را ایران روشن کرد و سریع جمعش کرد، حالا آنها غافلگیر شده و یک به یک درگیر بحران دارند میشوند. باید آینده را به نظاره نشست اما تا به اینجای کار هر اقدامی در این 70 روز علیه ما کردند دارد سر خودشان می آید. ان شالله خداوند به برکت خون شهدا خداوند طومار دشمنان ایران در هم بچید و پاره کند... پرچم بالاست ✌️🇮🇷 حواستون رو پرت نکنه🏆
اگر می خواهید دنیا را تغییر دهید، تا زمانی که مجرد هستید این کار را انجام دهید. وقتی ازدواج کردی حتی نمی توانی کانال تلویزیون را عوض کنی.😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 این است نگاه درست👇 🧔مرد را به عقلش نگاه کن، نه به ثروتش 🧕زن را به وفایش، نه به جمالش 💸مال را به برکتش، نه به مقدارش 🏡خانه را به آرامشش، نه به اندازه اش 🚗اتومبیل را به کارایی اش نه به مدلش 🍔غذا را به کیفیتش، نه به کمیتش 🔬دانشمند را به علمش، نه به مدرکش 🚶‍♂شخص را به انسانیتش، نه به ظاهرش 🙍‍♂جسم را به سلامتی اش، نه به لاغری اش 🔊سخن را به عمق معنایش، نه به گوینده 🍁🍂❤️🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹کلام اخلاقی از سردار عاشورایی سپاه اسلام شهید حاج محمد ابراهیم همت.... روزتون_شهدایی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب علی کریمی هم مزد جنایت‌هاشو گرفت و ویزای آمریکا جور شد ویزایی که با خون مردم ایران به دست آورد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
#ملاقات_با_خدا 3 🔸 کیا رو باید بیارن به عنوانِ آدمِ موفق؟ 🔰 باید یه آقای دکتر یا مهندس یا معلم یا.
4 🚨اصلاً گاهی مسابقه میذارن برای این آب و نون بهتر !! 🖥📡 "انواع فریب های تبلیغاتی و رسانه ای" به راه میندازن که حتی مذهبی ها هم میخوان در این نوع "وعده دادن" از بقیه سبقت بگیرن.... 🚫🚫 ☑️ ننگ بر این سیاستمداران.....✊ ✅خراب بشه همچین آبادانی....😒 ✔️باید تحقیر بشه همچین نگاهی....👌 🔹♦️🔹 🎴طرف میخواد اهدافِ سیاسی کاندیدا شدنش رو حساب کنه🗳 ♦️یکی یکی که میشماره ، میبینیم هیچکدومش از آخورِ طویله دنیا بیرون نیست! هنوز سر از آخور بیرون نیاورده....😏 🔴⭕️🔴 -- ببخشید مگه نمیگن دنیا مزرعه آخرته؟ چرا شما میگید طویله؟!⁉️ 🌷 بله دنیا زمانی طویله نیست که واقعاً مزرعه آخرت باشه 🔮🌳🔚 ⭕️ اگه قرار باشه مزرعه آخرت نباشه، چیزی بیشتر از طویله نیست......👌✔️ ✅🔷➖🔺🌺🔺
پروانه های وصال
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــق رمــــــــــان #طعم_سیبـ به قلم⇦⇦ ❣ #مریم_سرخه_ای ❣ قسمتـ ســــــــــی
رمان به قلم⇦⇦ 🍁 🍁 قسمت ســــــــــی و دوم: دوم: بعد از مدتی که استاد داشت درس میداد نیلوفر رو به من کردو گفت: -قضیه رو به علی گفتی؟؟ -آره گفتم. -چی گفت. -هیچی. -هیچی؟؟؟؟؟؟؟!!! -گفت نگران نباش...ناراحت شد... -میخوای چی کار کنی؟ -چی کار میتونم کنم؟؟؟ نیلوفر سکوت غم انگیزی کرد نگاهش کردم و گفتم: -باید با هانیه حرف بزنم! -دیوونه شدی؟ -باید ببینم مشکلش دقیقا چیه میخواد چیکار کنه!!!؟ -زهرا!!!!!!!!! استاد نگاهی بهمون کردو و گفت: -خانم باقری شما که حرف میزنین معلومه بلدین بیایین اینجا بقیشو درس بدین... من_استاد... -بفرمایین لطفا... نیلوفر_استاد تازه عروسه اذیتش نکنید... یهو کل کلاس شلوغ شد!!! +تازه عروس؟؟ +مباررررکه. +نگفته بودی!!! +کی عروس شدی!!! +کی هست این آقای خوشبخت... استاد داد زد ساکت! استادی بود که همه ی ما ازش حساب میبردیم... استاد_مبارک باشه خانم باقری پس بخاطر همینه که کلا امروز حواستون پرته!!! -نه استاد... حرفمو قطع کرد و گفت: -به پای هم پیر شین... -ممنونم! نگاهی به هانیه کردم که با تنفر به من خیره شده بود... نفس عمیقی کشیدم و نشستم سر جای خودم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 کلاس تموم شده بود و با نیلوفر مشغول جمع کردن وسایل هامون شدیم که راه بفتیم سمت خونه! کلاس تقریبا خالی شده بود هانیه از ته کلاس اومد سمت ما با یه نیش خند و خیلی متکبرانه گفت: -مبارکه باشه زهرا جون!به پای هم پیر شین... نگاهی کردم و جوابی ندادم همینجور که داشتم نگاهش می کردم یواش دم گوشم گفت: -البته اگر به پای هم بمونین... بعد هم خندیدو رفت... نگاهی به نیلوفر کردم اونم با اخم و نگران نگاهم کرد... نفس عمیقی کشیدم چشمامو بستم... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــق رمان #طعم_سیبــ به قلم⇦⇦ 🍁 #مریم_سرخه_ای 🍁 قسمت ســــــــــی و دوم: #
رمــــــــــان به قلم⇦⇦ 💕 💕 قسمٺـ ســــــــــی و دوم: سوم: کیفمو گذاشتم و سریع دوویدم دنبال هانیه... نیلوفر صدام زد: -زهرا!!!!! بدون جواب به نیلوفر رفتم دنبالش... من_هانیه؟هانیه...هانیه یه لحظه وایستا کارت دارم... فایده نداشت رسیدم بهش دستمو گذاشتم روی شونش و کشیدمش سمت خودم... برگشت طرفم ابروهاشو انداخت بالا یه نگاه از سر تا پا بهم انداخت پوز خندی زد و گفت: -میشنوم؟؟؟ نفس عمیقی کشیدم بغضمو قورت دادم و گفتم: -معلوم هست داری چی کار میکنی؟؟؟ -باید بگم؟؟؟ -هانیه ما باهم دوستیم... -دوست بودیم... -هانیه این کارا چیه آخه چرا اینجوری میکنی...منظورت از حرفات چیه هانیه...نگرانم میکنی... لبشو گزید بغضی کرد و گفت: -نگران نباش...زهرا ما میتونستیم خیلی دوستای خوبی بمونیم ولی عشق آدمو کور میکنه...جوری که دیگه نمیفهمه طرف مقابلش کیه و چه بلایی میخواد سرش بیاره... اشک توی چشمام حلقه زد ترسیدم از حرفش... من_یعنی چی...؟؟؟بلا؟؟؟چه بلایی...چی میگی... -زندگی بین منو تو باید یکی رو انتخاب کنه... -هانیه تو دیوونه ای! -بهت پیشنهاد میکنم دورو ور یه دیوونه نباشی!!! بعد هم محکم نگاهشو ازم گرفت و رفت... خشک شده بودم سر جام و به رفتنش نگاه میکردم نیلوفر اومد سمتم دستشو گذاشت روی شونم و تکونم داد... نیلو_زهرا!!!!چی گفت؟؟؟چت شد یهو... زدم زیر گریه...نیلوفر بغلم کرد... بعد از چند دقیقه دید آروم نمیشم با گوشیم زنگ زد علی و اونم تا نیم ساعت بعد اومد دنبالم و منو برد خونه... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ در دلم بود ڪهـ بے دوستـ نباشم هرگز...چهـ توان ڪرد ڪهـ سعی من و دل باطل بود...😕 رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
‌ #بســـــم_ربِّ_العشــــــــق رمــــــــــان #طعم_سیبـ به قلم⇦⇦ 💕 #مــریم_سرخه_ای 💕 قسمٺـ ســــــ
رمان به قلم⇦⇦❣ ❣ قسمٺـ ســــــــــی و سوم: گوشیم زنگ خورد...پشت خط نیلوفر... من_بله؟؟؟ -سلام عزیزم خوبی؟؟؟ -خوبم تو خوبی؟ -دیشب هر چی زنگ زدم جواب ندادی خواستم ببینم حالت بهتره؟؟ -خداروشکر.توخوبی؟ -منم خوبم.زهرا؟ -بله؟؟ -بهم نمیگی هانیه چی گفت؟؟داری نگرانم میکنی... نفس عمیقی کشیدم و گفتم: -حرف های همیشگی... -بیخیال ولش کن.مزاحمت نمیشم میخواستم حالتو بپرسم. -قربونت برم. -خدانکنه میبینمت.فعلا -فعلا. تلفن رو قطع کردم رفتم آبی به سرو صورتم زدم باید خودمو مشغول آماده کردن پروژه میکردم... اسمم از پروژه ی هانیه خط خورده +وای خدای من چه موقعیم رابطه ها خراب شد!!بهتره زودتر کارمو شروع کنم! لپ تاپ و کتابامو برداشتم و رفتم حیاط مشغول شدم... گوشیم زنگ خورد پشت خط علی... من_سلام. علی_سلام خانمی. -خوبی؟ -خوبم شما خوبی؟؟؟ -ممنون چه خبر؟ -سلامتی چیکار میکنی؟؟ -مشغول پروژه ام...هعی!باید از اول شروع کنم فردا وقت تحویلشه! -پس برو مزاحمت نمیشم. -مراحمی. -برو بعدا زنگ میزنم. -باشه عزیزم. -فعلا. تلفن رو قطع کردم ولی نمیتونستم تمرکز کنم... اینکه تهدید شدم و توی این شک موندم که آیا بلایی سرم میاد یا نه منو میکشه...حرفای هانیه مغزمو میخوره...میترسم...توکل میکنم خدا ولی میترسم... +زندگی باید بین منو تو یکی رو انتخاب کنه... +من روتو خط میکشم... حالا تقریبا یک هفته میشه که منو علی نامزدیم... اما اصلا دلم طاقت یه ضربه ی دوباره رو نداره... ادامه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 نویسنده:📝 ❣ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شخصی محضر حضرت صادق علیه السلام آمد. حضرت فرمودند: برادرت چه طور است؟ عرض کرد که برادرم خیلی خوب است خیلی متدین، زاهد، محتاط و لکن اهل جارودیه است. حضرت فرمودند: اگر اهل احتیاط است چرا ولایتی نمی‌شود؟ گفت: خیلی احتیاط می‌کند تا به ولایت یقین پیدا نکند به ولایت نمی‌گرود. حضرت فرمودند: تو که این قدر تعریف احتیاط و تقوایش را می‌کنی، پس کنار نهر بلخ احتیاطش کجا رفت؟ سؤال کرد که آقا قضیه نهر بلخ چیست؟ فرمود: از خودش بپرس، اگر خواست می‌گوید. این شخص به وطنشان برگشت و به برادرش گفت: من خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم خیلی تعریف شما را کردم و گفتم: با احتیاط است فرمود: پس در کنار نهر بلخ احتیاطش کجا رفت؟ این حرف یعنی چه؟ این شخص یک دفعه به خود آمد و گفت چندین سال قبل من با یک نفر که کنیز فوق العاده ای داشت، مسافرتی کردیم، وقتی کنار نهر بلخ رسیدیم، شب بود، آن شخص به من گفت: من کنار اسباب بمانم و شما دنبال هیزم می‌روید یا شما می‌مانید و من دنبال هیزم بروم؟ گفتم: نه شما برو؛ او رفت. در این فاصله من با آن کنیز کار نامشروعی انجام دادم، و این را غیر از من و خدا و آن کنیز احدی نمی‌دانست. 📚(بصائرالدرجات ص : 249) بله آقا اهل بیت به عالَم احاطه دارند هستند. خدا می‌داند. من خودم کرامت‌هایی از بعضی اولیای الهی دیدم، از گذشته خبر می دادند امام که جای خود دار 🍁🍂💕🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴💔هرکه دارد هوس کرب و بلا...بسم الله.... 🌸یه سر بریم حرم... 🌸🌹شب جمعه، شب رحمت، شب زیارتی مخصوص مولی الکونین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله سیدالشهداء سلام الله علیه، به نیابت از معصومین و اهل بیت ع، انبیاء، صلحا و همه شهدای اسلام، علمای ربانی، خصوصا امام راحل، و به نیابت همه اموات و خفتگان در خاک... «زیارت میکنیم مولای آزادگان، فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها، آقا سیدالشهدا علیه السلام را: 💔الســلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، یاابن امیرالمومنین، یاابن فاطـــمه الزهرا س، السلام علیک و علی الشهـــداء الذین بذلو مهجهـــم دونک و علی الملائکه المحدقیـــن بقبرک...، السلام علی اختک زینب الکبــــری جبل الصبر، السلام علی اخیک العبـــاس ابوالغیره و ساقی عطاشا کربلا، والسلام عــــلی ابنک علی الاکبر شبیه رسول الله. انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم یا اباعبدالله... یالیتنا کنا معکم...💔💔 🌸🌹زیارت قبول.... 🖤اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🖤 🏴 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها .
4_5803323285953318518.mp3
11.59M
شب جمعه سلام به حضرت زهرا«سلام الله علیها) قلب ها را جلا می دهد. 🖤اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🖤 🏴 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️سخنان بسیار شنیدنی و زیبای عارف بالله آیت_الله_حق_شناس رضوان الله علیه در باب اهمیت و فضیلت نمازشب ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
🌸خداوندا.. من برای از تو گفتن، نه آنقدر شاعرم .. نه آنقدر عالم... فقط با زبان ساده میگویم، انسانم.. مرا به قدر انسانیتم.. پناه و آرامش ده.... شبتون معطر به عطر خدا....✨🌙 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا