نوجوونای پرشور مسجد المهدی #زرقان میخواستن یه کاری کنن که خودشون توش نقش داشته باشن.
بعد از شور و مشورت یکی از بچهها گفت: «لامپ کممصرف رو مونتاژ کنیم! هم یه مهارتی یاد میگیریم، هم به خانوادههامون کمک میکنیم.»
بالا و پایین رو سنجیدن و اسم ایدهشون شد: “کارگاه روشنایی” ابوالفضل، یکی از نوجوونای مسجد که این کار رو بلد بود، شد استاد و بقیه شاگرد.
تو اولین جلسه، همه با دقت به دستهای ابوالفضل نگاه میکردن که چطور قطعات کوچیک رو کنار هم میذاره و یه لامپ روشن رو تحویل میده.
با وامی که از صندوق قرضالحسنه پایگاه امام حسن مجتبی گرفتن وسایل مورد نیاز رو خریدن و کارگاه رو راهانداختند...
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
کتابخانهی پایگاه شهیدان فهیمی ناحیه #بقیة_الله شهر شیراز، پاتوق خوبی است برای گروههای صالحین.
مثلا همین تابستان، کتابخانه علاوه بر محل برگزلری کلاسها، کارگاه آموزش تعمیرات گوشیهمراه، هم شده و پسرهای حلقه، با رازهای ناشنیده و نادیدهی جعبهی جادویی آشنا میشوند.
بچهها دوست دارند پشتپردهی گوشهای کوچک و بزرگی که دائم دست میگیرند را کشف کنند و مربی از این شوق دانستن خوشحال است.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐎بالاخره روز موعود فرا رسید! روزی که فرماندهان پایگاههای مقاومت امابیها و ثارالله شهرستان #داراب مدتی بود برای اجرایش برنامهریزی میکردند تا متربیان طرح نو+جوانههای صالحین به باشگاه اسبسواری بروند و آموزش سوارکاری ببینند.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
دختران آرمانی کلاس سوم و چهارم امروز در رویداد ماهانهی خود، عهدی زیبا با خدا و در حمایت و همدردی با بچههای مظلوم غزه بستند.
با قلب پاک کودکانه پای امضای یک هفتهای برای نخوردن چیزهایی که برای بچههای غزه آرزویی بزرگ است.
بعد از آن دخترانههایشان را با یک گلدوزی زیبا بر روی پارچه به نمایش گذاشتند و با انرژی به استقبال بازی لیگ پانتومیم رفتند و در آخر در صف بندگی به نماز ایستادند.
مسجد میتواند سنگری باشد برای رشد. اگر مثل پایگاه علی ابن ابیطالب علیهالسلام ناحیه #بقیة_الله شهر شیراز برنامه داشته باشد.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه اردو که قرار بود فقط کلی خوش بگذرونیم و بازی کنیم، تبدیل شد به یه کارگاه جذابِ تربیت و مسئولیتپذیری؛ بچههای پایگاه امام خمینی #فسا حسابی سنگ تموم گذاشتن و یه برنامه تشکیلاتی راه انداختند.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
17.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃تابستانی با برنامههای متنوع، شاد، آموزشی و معنویت در سایه مسجد، بهعنوان طرح نو+جوانههای صالحین به میزبانی پایگاههای مقاومت شهرستان #خرامه، ویژه متربیان و والدین در حال برگزاری است.
برنامههایی که با توجه به حملات اخیر رژیم صهیونیستی نه تنها تعطیل نشد بلکه با استقبال بیشتری مواجه شده است.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
امروز متربیان پایگاه عقیله بنیهاشم #فسا قرار نیست فقط نقاشی کنن، بلکه میخوان با رنگ و بوم، داستانی بزرگ رو روایت کنن: داستان اربعین حسینی.
خانم مربی با مهربونی شروع به صحبت میکنه: "بچههای عزیزم، امروز میخوایم نقاشیای بکشیم که قلب امام حسین علیهالسلام و یارانش رو شاد کنه"
حالا قلمها و مدادها به دست بچهها میافته. بعضیها شروع میکنن به کشیدن جادهای طولانی که پر از آدمهاییه که دارن با پای پیاده به سمت گنبد و بارگاه امام حسین علیهالسلام میرن. هر قدمی که روی کاغذ میکشن، انگار یک قدم از مسیر عاشقان به سمت کربلاست.
یک گوشه، دختری کوچک با دقت مشغول کشیدن گنبد طلایی امام حسینه، با اون همه جزئیاتی که توی عکسها دیده. انگار داره با هر خطی که میکشه، اشتیاقش رو برای رسیدن به اونجا نشون میده. نقاشیهایی که نماد پیوند نسل جدید با حماسه حسینی و اربعین هست.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
چرخهی با برکت
تا همین پارسال «خانم عابدی» خودش پای ثابت کلاسهای تابستونی پایگاه حضرت رقیه #داراب بود؛ یه نوجوون پرشور و علاقهمند که تو کلاسهای صالحین کلی چیز یاد میگرفت. اما امسال داستان فرق کرده!
حالا همون شاگرد دیروز، شده مربی امروز! داوطلبانه آستین بالا زده و کلاس نمددوزی راهانداخته تا به قول خودش، نوجوونهای بااستعداد دیگه رو هم هنرمند بار بیاره و تحویل جامعه بده.
خانم مربیِ جوونمون میگه از اون دوران شاگردی و خاطرات شیرینش با بچههای کلاس کلی کیف کرده و مطمئنه که خیلی زود، بقیه بچهها هم با دستهای هنرمندشون مزه شیرین مربیگری رو میچشن!
#وَ_ما_یَسطُرون
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
محفل قرآنی بچههای پایگاه اسماء بنت عمیس، مهمون یکی از خونههای با صفا و سادهی روستای جزین #بختگان بود. خونهای که عطر شهادت توی اون پیچیده بود و عکس یک شهید، نماد نورانیت این منزل محسوب میشد.
قرار بود برای شرکت در مسابقه، سورهی فجر رو حفظ کنند؛ قرآنها رو که باز کردن، نکتهسنجی خانم مربی حس و حال بچههارو عوض کرد: «سورهی امام حسین روی قراره تو خونهی برادر شهید، درست روز اربعین حفظ کنید...»
آخر جلسه، سپهر دست بالا برد و گفت: خانم مربی، هفته دیگه محفل بیاد خونهی ما؟! و مربی هم با یه لبخند مهربون سر تکون داد...
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
سکوت مطلق بود و تنها صدای نرم و آرام او در جانشان مینشست: «...اون روز که برای اولینبار چادرم رو سر کردم، انگار دنیا رنگ تازهای گرفت...»
مدادها روی کاغذ آماده بودند. همه منتظر پایان قصه بودند تا دوباره آن را به تصویر بکشند. در پایان، خانم مربی با لبخندی پرسید: «خب حالا، اسم قصه امروز رو شما انتخاب کنید!»
دختری با ذوق دستش را بالا گرفت: «اسمش باشه من و چادرم!» و اینگونه شد که خاطره ساده زندگی خانم مربی از اولین روزی که چادر پوشیده بود، عنوانی پیدا کرد که از دل بچهها جوشید.
یکی از دخترها با ذوق، تصویر دختری را کشید که چادری مشکی بر سر دارد. گوشه نقاشیاش نوشت: «این خودمم، وقتی بزرگ شم.» قصه «من و چادرم» حالا شروع مسیری است که بچههای پایگاه شهید دمیری #بختگان آرام آرام قدم در آن میگذارند.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
مربی پایگاه امام حسن مجتبی علیهالسلام #زرقان به کمک متربیاش یه فکر باحال تو سرشونه: راهاندازی تیم پیک دوچرخهسواری محلی! میپرسید واسه چی؟ واسه روز مبادا! و نقشآفرینی نوجواونا!
مربی برای این که اهمیت کار را به بچهها منتقل کنه گفت: تصور کنید یه روز برق بره، تلفنها قطع شه، بنزین تموم شه... اونوقت چی؟ کی میخواد خبر برسونه؟ کی میخواد کمک برسونه؟ کی میخواد نیروهای اصلی را با خبر کنه؟
اینجاست که پیکهای دوچرخهسوار مسجدالمهدی به کار میان! یه گروه نوجوون و با غیرت که کوچههای محله رو مثل کف دست میشناسن و تو هر شرایطی آمادهان به داد مردم برسن.
این شد که اولین تیم پیک دوچرخه سواران محله راه اندازی شد و در اولین تمرین میدوونی کار خودشون رو با موفقیت انجام دادن...
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••
کفشش رو در آورد و گذاشت روی پیشخوان و گفت: “خدا خیرتون بده! دمتون گرم!” اون یکی گفت: “عجب کار قشنگی! اجرتون با امام حسین!” پیرمردا قربون صدقهشون میرفتن و دعای خیر میکردن. بعضیا هم فقط لبخند دلنشینی حوالهی چشمان مشتاقشوندمیکردن و میرفتن.
هر چی ساعت جلوتر میرفت، تعداد کفشهایی که واکس میخوردن بیشتر میشد. دستهای کوچیک طاها و رفقاش خسته نمیشد. چون هر حرکت فرچهشون، نیتش عشق بود و ارادت.
خیابون #زرقان علاوه بر بوی عطر عزاداری آل الله، بوی واکس هم میداد. بوی اسفند هم میآمد. بیشتر از همهچیز بوی از خودگذشتگی و معرفت طاها و رفقاش از متربیان پایگاه امام حسن مجتبی علیهالسلام بود. اونها نشون دادن که اگه دل پاک باشه و نیت خیر، میشه حتی با یه کار کوچیک، بزرگترین ارادتها رو نشون داد.
#فارس
🆔 ••✾@peickesaba✾••
••✾پاتوقِصالحینِبصیرِایران✾••