eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{~•°🍃🕊°•~} 🌸ما ریزه خوار سفره اطعام مشهدیم همچون کبوتران🕊 دور گنبدیم با ذکر یا امام رئوف خو گرفته ایم ما با دلی ز شوق و امید سویت آمده ایم🌹 #چهارشنبه_های_امام_رضـایے🍃 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
○•●{❤️✨}●•○ از نظر جسـمے خیلے ضعیـف شده بودم زیاد پیش مےآمد که باید سرُم مےزدم من را مےبرد درمانگاه نزدیڪ خانہ‌مان مےگفتند فقط خانم ها مےتوانند همراه باشـند درمانگاه سپاه بود و زنانہ‌ و مردانہ‌اش جدا. راه نمےدادند بیاید داخـل. ڪَل ڪَل مےکرد،فریـاد راه مےانداخت. بهـش مےگفتم:حالا اگہ تو بیایے داخـل،سرُم زودتر تموم میشہ؟! مےگفت:﴿نميتونم یک ساعـت بدون تو سر کنم!﴾🖇💖 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_441321742.mp3
9.77M
○°●🥀🖇●°○ بر دݪ مانده رؤیایـت،بر ݪب نـام زیبایـت اربـابم حسێن جان...🌙❤️ @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 عرض سلام و ارادت خدمت شما همراهان همیشگی💞😌 😍🕊 شب جمعه ی این هفته در خدمت شهدای شهر چهارمحال و بختیاری هستیم بزرگوارانی که تمایل دارند به نیابت از آنان زیارت شود نام شهید رابه ایدی زیر پیام دهند❣ 🆔 @Gh1456 تعدادی از شهدای شهر چهارمحال و بختیاری: 🥀 1⃣شهیده رقیه شریفی 2⃣شهید هوشنگ گودرزی 3⃣شهید صادق طهماسبی 4⃣شهید امیر عباس طهماسبی 5⃣ شهید حسنـی 6⃣شهید بهروز اردشیری 7⃣امیرقلی طهماسبی 8⃣رمضانعلی نادری 9⃣شهید فتح الله بامیری *نکته:نام بردن اسامی شهدا صرفا جهت آشنایی شما عزیزان با شهدای هر استان هست و ملزم بر این نیست که فقط امکان زیارت این شهدا به نیابتتون هست، همه ی شهدای گلزار اون شهر امکان پذیر است. سپاس از همراهی شما همسنگران عزیز🙏💚
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
رمان دمشق‌ شهر عشق❤️🌿 #قسمت_سی_نهم 💠کاسه چشمانم از گریه پر شده و به سختی میدیدم مادر مصطفي دوباره
رمان دمشق‌ شهر عشق❤️🌿 💠 کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم و خودم مثل جنازه روی زمین افتادم تا مصطفی برگشت. 💠 چشمانش از شدت گریه مثل دو لاله پر از خون شده بود و دلش دریای درد بود که کنارمان روی سر زانو نشست و با پریشانی از مادرش پرسید : «مامان جاییت درد می کنه؟» 💠و همه دل نگرانی این مادر، امانت ابوالفضل بود که سرش را به نشانه منفی تکان داد و به من اشاره کرد : «این دختر رنگ به روش نمونده، براش یه آبی چیزی بیار از حال نره!» 💠 چشمانم از شرم اینهمه محبت بی منت به زیر افتاد و مصطفی فرصت تعارف نداد که دوباره از جا پرید و پس از چند لحظه با بطری آب برگشت. 💠 در شیشه را برایم باز کرد و حس کردم از سرانگشتانش محبت می چکد که بی اراده پیشش درددل کردم : «من باعث شدم.» 💠 طعم تلخ اشکهایم را با نگاهش می چشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید : «سیده سکینه شما رو به من برگردوند!» 💠 نفهمیدم چه می گوید، نیم رخش به طرف حرم بود و حس می کردم تمام دلش به سمت حرم می تپد که رو به من و به هوای حضرت سکینه که عاشقانه زمزمه کرد : «یک ساله با بچه ها از حرم دفاع می کنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم.» 💠 از شدت تپش قلب، قفسه سینه اش می لرزید و صدایش از سد بغض رد میشد : «وقتی سید حسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. 💠دستم به هیچ جا نمی رسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. 💠این دختر دست من امانته، من سنی ضمانت این دختر شیعه رو کردم! آبروم رو جلو شیعه هاتون بخر!» و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد، خجالت می کشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت حرم چرخید و همچنان با اشکهایش با حضرت درددل می کرد. 💠 شاید حالا از مصیبت سید حسن می گفت که دوباره ناله اش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش می بارید. نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه می فهمیدم اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، کرامت حضرت سکینه ها بوده است 💠 اما نام ابو جعده را از زبان شان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا هم دارند که آهسته شروع کردم : «اونا از رو یه عکس منو شناختن!» و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند که به سمتم چرخید و سراسیمه پرسید : «چه عکسی؟» 💠 وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد و نمی دانستم این عکس همان راز بین مصطفی و ابوالفضل است که به سرعت از جا بلند شد، موبایلش را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم 💠 اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود که بلافاصله به من زنگ زد. به گلویم التماس می کردم تحمل کند تا بوی خون دل زخمیام در گوشش نپیچد و او برایم جان به لب شده بود که اکثر محله های شهر به دست تکفیری ها افتاده بود 💠 راه ورود و خروج داریا بسته شده و خبر مصطفی کارش دلش را ساخته بود. مصطفی چند قدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان نگران او میدیدم. 💠 هنوز نمی دانستم چه عکسی در موبایل آن تکفیری بوده و آنها به خوبی می دانستند که ابوالفضل التماسم می کرد : «زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! 💠من نذاشتم بری تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داريا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت داریا» 💠و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس می گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید. مادرش همین گوشه صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی برد. 💠رگبار گلوله همچنان شنیده می شد و فقط دعا می کردیم این صدا از این نزدیک تر نشود که اگر میشد صحن این حرم قتلگاه خانواده هایی می شد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده حضرت سکینه (س) شده بودند. 💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمه های شب، زمزمه کم آبی در حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می کرد و دلم می خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. ✍نویسنده:فاطمه‌ولی‌نژاد @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖 🔈 √|| گروه ختم قران و ذکر ❣||√ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید 💫خادمین گروه ختم قران👇 🆔 @Khademalali 💫خادمین گروه ختم ذکر👇 🆔 @Zahrayyy 🔴همچنین هر شب جمعه هیئت مجازی در کانال های مجموعه برگزار خواهیم کرد منتظر همراهی و حضور گرمتون هستیم😊 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍀🌹🍀 مگھ غیر از ما ڪیو داره!؟😢🥀 🎬استاد رائفےپور #مهدویت🌸 #سلام_امام_زمانم✋ . @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
•°•°♥️🗝•°•° آیه‴‌‌‌³²‴سوره‌انعام ۞و مَاالحَیَٰوةُ الدُّنیٰا إِلّا لَعِبٌ و لَهْوٌ و لَلدَّارُ الّاَخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ۞ ﴿و‌زندگے‌دنیا‌(بدون‌ایمان‌و‌عمل‌صالح)بازےوسرگرمی‌است‌ویقینا‌سراے‌آخرت‌براے‌آنان‌که‌همواره‌پرهیزگاری‌میکنند‌بهتر‌است،آیا‌نمےاندیشید؟!!!﴾ ‌● همه‌ چیز‌ این‌ دنیا‌ بازی‌ و سرگرمیه پس‌‌ ارزش جنگ و دعوا و بحث رو نداره سعی کن تا هستی از زندگیت لذت ببری ولی از راه درستش(:👌🏼 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🌸بسمــ ربـــــ الشــهدا والصدیقین🌸 . طبق قرار هر هفتہ مہمان شهداے یڪ استان هستیم 🌹این شب جمعہ به نیابت از شما بزرگواران مہمان شهدای استان چهارمحال و بختیاری هستیم . ممنون از همراهے شما🙏 🌸🍃
~•°🥀°•~ آنان که گل سپیده را کاشته اند مارا ز حضور نور انباشته اند دیروز چو دانه در دل خاک شدند امروز چو لاله قد برافراشته اند< 🍃 🕊 🥀 . @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ مـن کجا و بـا شهیدان زندگی؟ مـن کجا و قـصـه‌ی رزمندگی؟ مـن کجا و دیدن وجه خدا؟ مـن کجا و جمع اعلام الهدی؟ با همه بیچارگی تنهـا شدم! مـن سفیـر بهترین یـاران شدم گ 🍃 الله_بامیری🕊 🕊 !🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع) و وادی عشاق کربلا جایی که ارباب عشق سر به باد می‌دهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن نیست 🍃 🕊 🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ چه زیبا ملائک شدند زیستند همان ها که هستند ولی نیستند ! کسانی که در جمع ما بوده اند ولی حیف نفهمیده ایم کیستند.🥀 شهیدم🍃 🕊 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ شهیدان عاشقان نور نابند شهیدان شاهدان انقلابند کتاب عشق را کاتب حسین است شهیدان برگه های این کتابند . 🍃 🕊 نیابتی🥀 . @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می‌دهند ما هنوز شهادتی بی درد می‌طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی‌دهند 🍃 🕊 🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
~•°🥀°•~ با بال خونین دعا رفتند یاران عاشق تا خدا رفتند آن غنچه ها با یک سبد لبخند با کاروان لاله ها رفتند. 🍃 🕊 🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🥀🍂🥀🍂🥀 هر شب_جمعہ بہ پا بزم عزا در ڪربلاسٺ روضہ خوانش زینب و نوحہ سرایے مےڪند هر شب جمعہ رسد زهرا بہ دشٺ ڪربلا بر حسیـن بےڪفن ماتم سرائے مےڪند السلام علیک یا اباعبدالله الحسین😔✋ 🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
رمان دمشق‌ شهر عشق❤️🌿 #قسمت_چهلم 💠 کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم و خودم مثل جنازه
رمان دمشق‌ شهر عشق❤️🌿 💠چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی می خواند که خواب سبکی چشمان خسته ام را در آغوش کشید تا لحظه ای که از آوای اذان حرم پلکم گشوده شد. 💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم نماز می خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. 💠خواست به سمتم بچرخد و نمی خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی خبر از بیداری ام با پلکهایم نجوا کرد : «هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...» 💠 پشت همین پلک های بسته، زیر سرانگشت عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد : «خواهرم!» 💠نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با مهربانی صدایم زد : «خواهرم، نمازه!» 💠مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. 💠 از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می دیدم و این خلوت حالش را به هم ریخته بود که آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. 💠تا وضوخانه دنبال مان آمد، با چشمانش دورم می گشت مبدا غریبه ای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف می کشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند. 💠 آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله ای که تن و بدن مردم را می لرزاند مصطفی لحظه ای نمی نشست 💠 هر لحظه تا در حرم میرفت و دوباره برمی گشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، رد پای اشک را روی صدایش دیدم : «زينب جان! نمیترسی که؟» 💠 و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم می شنیدم هر کسی را به اتهام تشیع یا حمایت از دولت سر می برند و سر بریده سید حسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده ها تمام شد. 💠دست مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به داريا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بی معطلی از داريا خارج شویم که می دانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داريا را به باد خواهد داد. 💠 حرم حضرت سکینه (س) و پیکر سید حسن در داريا بود که با هر قدم، مصطفی جان می داد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی می کردم تا کمتر زجرش دهم. 💠با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه می دیدیم کوچه های داريا مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند 💠در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود. مصطفی خیابان ها را به سرعت طی می کرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم مظلوم داریا را ببینیم 💠 و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا می زد. دسته های ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری می کردند. 💠آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز داریا، قبرستانی بود که داغش روی قلبمان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمیشد که تا زینبيه فقط گریه کردیم. 💠 مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رفت. ✍نویسنده:فاطمه‌ولی‌نژاد @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
سلام علیکم🌹 💠امشب راس ساعت ۲۱ ⏰ در ڪانال هیئت مجازے داریم منتظر حضور گرمتون هستیم 😊👇 🔹️@ebrahim_navid_delha 💠با موضوع: در صحیفه سجادیه امام زین العابدین (ع)
🕊بنام پروردگار هستی بخش🕊 📦💌 🖇درخواست از نیکوکاران و خیرین برای کمک رسانی فوری، آگاهانه و مستقیم 📩 📌در راستای پیشرفت و گسترش مجموعه و برنامه های فرهنگی نیـازبه تبلیغ بزرگ‌و گسترده هست 🚺 لذا از همراهان عزیز درخواست دارم بـه نیت چهارده معصوم وبرآورده شـدن حوائج کمکهای نقدی خود را به شماره حساب زیر پراخت نمایند⤵️ 💳 ‏6037997291276690 💌 ❣. 🌷 اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣ ❤️🌺🌸💕⚜✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~•°🌺°•~ 📝 تاثیر دعا در ظهور منجی... 🎥استاد رائفی پور 💐الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💐 #سلام_امام_زمانم✋ #مهدویت🌸 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
@shahed_sticker۱۰۲۱.attheme
307.5K
• #تم_شهدایی 📲 • #تم تم های جذّاب ایتا😍👇 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆