eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.3هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ متاسفانه صبح روز یکشنبه۱۳۹۹/۲/۲۱ ناوچه کنارک دچار حادثه شد و تعدادی از دریا دلان عزیز ارتش به شهادت رسیدند. 🔴تعداد شهدای حادثه ناوچه کنارک ۱۹ تن بوده است 🔹روابط عمومي نیروی دریایی با اعلام این خبر عنوان کرده است عصر روز یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت در حین انجام تمرین دریایی توسط تعدادی از شناورهاي نیروی دریایی ارتش در آبهای جاسک و چابهار، شناور پشتیبانی سبک كنارک دچار حادثه شد و تعدادی از دريادلان نيروي دريايي به فيض شهادت نائل آمدند. 🔹پس از این حادثه تیم های امداد و نجات دریایی در فاصله کوتاه در محل حضور یافته و مجروحان و شهدا را از شناور تخلیه و به مراکز درمانی منتقل کردند. 🔹 گفتنی است نیرو های مستقر در شناور مذکور رشادت مثال زدنی در نجات جان همرزمان خود به خرج دادند. 🔹تعداد شهدای این حادثه ۱۹تن بوده و تعداد مجروحان نیز ۱۵نفر است که در وضعیت مناسبی به سر می‌برند. 🔹بر اساس این گزارش شناور حادثه‌دیده کنارك طي عملياتي برای بررسی های فنی به محل اسکله دریایی منطقه منتقل شده است. 🔹روابط عمومی نیروی دریایی ضمن تسلیت به خانواده‌های شهدای این شناور بر آمادگی دفاعی و روحیه شهادت طلبی کارکنان غيور دريايي ارتش تأكيد و عنوان کرده است، انتظار می ‌رود تا بررسی دقیق تیم های کارشناسی حاضر در محل حادثه از هرگونه گمانه‌زنی در این خصوص پرهیز شود. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر معظم انقلاب شخصیت شهید ابراهیم هادی به قدری جاذبه دارد که آدم را مثل مغناطیس به خودش جذب می کند ، آدم را میخکوب می کند . بگردید این شخصیت ها را پیدا کنید. از این قبیل شخصیت های برجسته که سردار هم نیستند، حتی فرمانده گردان هم نیستند اما حکایت ها دارند ماجراها دارند. . بیانات رهبر معظم انقلاب درباره شهید ابراهیم هادی ۱۳۹۴/۰۷/۱۳ • @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_17 روز سوم سفر ما قرار بود به #دهلاویه #ه
بسم رب الشهدا اولین جایی که با خانم یوسفی رفتیم مزار خود شهید صفری تبار میان مزارشهدا تنها مزاری که سنگ قبر نداشت شهید صفری تبار بود -خانم صفری تبار چرا شهیدتون سنگ مزار نداره ؟ خانم صفری تبار: کمیلم قبل از شهادت خودش گفته بود شهید که شد مزارش سنگ نداشته باشه مثل حضرت زهرا مزارش خاکی باشه -الهی بمیرم فدای دلتون بشم خانم صفری تبار آقا کمیل چطوری شهید شد ؟ خانم صفری تبار:کمیلم تو عملیات مبارزه با پژاک شهید شد اون شب آخر یعنی ساعت ده شب دوازدهم شهریور که باهم صحبت کردیم وبعد خداحافظی که قطع کردم چندساعت بعدش یه چنددقیقه ای داشتیم به هم پیام میدادیم،گفتم کمیل جان توروخدا مواظب خودت باش،گفت نگران نباش عزیزم رزمایش مختصره نگران نباشین گفت خانم صورتم سوخته بخاطر گرمای اینجا«گفتم اشکال نداره،دلت نسوزه»گفت دل منم سوخته عزیزم، قبل از اینکه پیام آخرش رو بخونم بین پیام دادن ها خوابم برد،که ای کاش..ای کاش..ای کاش خوابم نمیبردو بیشتر باهاش حرف میزدم توی عالم خواب دیدم یه تابوتی هست وتوی تابوت یه جنازه هست که یه پارچه مشکی روش کشیدن هیچ جای این جنازه مشخص نبودو فقط لب های جنازه مشخص بود پیش خودم گفتم این لب ها چقدر آشناست!چندنفر اومدن این جنازه رو تشییع کنن ولی به جای لااله الا الله میگفتن یاامیرالمومنین،یا امیرالمومنین،یاامیرالمومنین یهو این جنازه با صدای بلند گفت یاااااعلیییی!اونقدر باابهت وبلند این جمله رو گفت که از شدت ترس از خواب پریدم،گوشی رو برداشتم که به کمیل زنگ بزنم تا باشنیدن صداش دلم آروم بشه دیدم گوشیش خاموشه وساعت رو نگاه کردم دیدم حدودا ساعت چهار یا پنج صبحه دقیقا یادم نمیاد..بعداها که قضیه خوابم به گوش همرزم های کمیل رسید گفتن خیلی جالبه!آخه اون شب عملیات فرمانده کمیل اینا یعنی شهیدجعفرخانی که باکمیل اینها به شهادت رسید اسم عملیات رو گذاشته بود یا علی بن ابی طالب وکمیل هنگام شهادت ذکر یاعلی روی زبانش بود... -😭😭😭الهی بمیرم برای دلتون خانم صفری تبار:خدا نکنه عزیزدلم ان شاالله عمرت سالها ب دنیا باشه میخواهید بریم دریا ؟من اونجا با کمیلم خاطره قشنگی دارم -آره عالیههههه وقتی رسیدیم دریا خانم صفری تبار گفت : من وکمیل باهم چندروزی میشد که عقد کرده بودیم،یادمه یه روز که باهم کنار دریا رفته بودیم گفت خانم جان یه رازی رو باید بهت بگم که فقط به یکی از دوستام گفتم با تعجب گفتم چی!؟گفت من چندسال پیش که مجرد بودم شبی یه خواب عجیبی دیدم،خواب دیدم یه آقای قد بلند با محاسن بلند که چهره بسیار نورانی داشت اومد پیشم ودوتا وعده بهم داد که یکیش یادم نیست،بهم گفت سال 89و90 دوتا اتفاق خیلی خوب برات می افته که باعث عاقبت به خیریت میشه، اولیش ازدواجه،دومیش...دومیش رو هرچی فکرمیکرد یادش نمی اومد و دائما فکرش رو مشغول کرده بود بیست وهفت بهمن ماه سال 89 باهم ازدواج کردیم و سیزده شهریور سال 90 به شهادت رسید... نام نویسنده :بانوی مینودری @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
Alamdar [High quality].mp3
1.46M
مناجات شهید سید مجتبی علمدار ✍ ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود احوال قلبم با شهیدان آشنا بود @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🔰فرمانده‌ای که از شلوغی مراسم تشییعش می‌ترسید ... 🔸یڪ روز بعد از پایان عملیات ۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده‌ بودم، یک به یک شهدا🌷 را یاد می‌کرد و برایشان گریه می‌کرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز ناراحتم» 🔹متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من بودم، مردم و مسئولین مرا می‌شناسند. ناراحتم و می‌ترسم از آن روزی که وقتی بشوم، تشییع جنازه‌ام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند😔 کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم، من خودم را شرمنده شهدایی که "واقعاً زحمت کشیدند" و نامی از آنها نیست❌ می‌دانم. 🔸با این اعتقادی که داشت، خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان شهادتش🌷 گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴📆بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد. ✍ راوی: همرزم شهید ۲۵کربلا ۸ ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
🌸 شهدا آخر رفاقت و معرفتند، اگر دستي به سويشان برآوري و قدمی در راهشان برداری، برايت سنگ تمام خواهند گذاشت. 🌸 بياييد در این شب های قدر، ابراهيم را به مجلس خود دعوت كنيم با به یاد آوردن لحظات سخت و طاقت فرساي گردان كميل و حنظله در محاصره دشمن و تشنگي و گرسنگي آنان و تنهایی ابراهیم در حلقه دشمنان بعثی، با التماس از او بخواهيم، حال و هواي اشك و آه و گريه و انابه اي مثل حال و هواي روزها و لحظات آخر حیاتش در كانال كميل به ما بدهد. 🌸 از او بخواهيم رسم رفاقت را بجا آورده براي ما از خدا سالي پر از هدیه های معنوي و رزق الهی طلب كند و آتش عشق الهی را دل ما برافروزد. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
4_5992501099100112449.mp3
1.05M
🎧 👆 💥قبل از شروع بنویس میخای به خدا چی بگی و قشنگ فکر کن که به خدا چی بگی... ✅ همۀ بدی‌هایت را به خدا بگو... ✴️وقتی بدی‌هات رو بگی،خدا برای تک‌تکش کمک‌ات خواهدکرد،چون... 🔸 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
#رمان #هادی_دلها #قسمت_18 بسم رب الشهدا اولین جایی که با خانم یوسفی رفتیم مزار خود شهید صفری تبار
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ بسم رب الشهدا داشتیم کنار دریا قدم میزدیم که عطیه پرسید :خانم صفری تبار من شنیدم ازدواجتون خیلی عاشقانه بوده درسته ؟ خانم صفری تبار عطیه گرفت تو دستش گفت : 🌹راوی من حجابم رو با کمک کمیل بهتر کردم،طوری که وقتی باهاش ازدواج کردم چادر سرم گذاشتم و روی حجابم وعقایدم بیشتر کار کردم با کمک کمیل.. بعد ازدواجمون همیشه بهم میگفت دوست داشت با دختری ازدواج کنه که خودش حجابش رو درست کنه والبته خود دختر هم دوست داشته باشه..منم دوست داشتم که زمانی میخوام ازدواج کنم حجابم رو بهتر کنم..البته خانواده منم مذهبی بودن..بالاخره یکی از فامیلهامون واسطه ازدواجمون شد... من وکمیل نذر امام حسین بودیم..طوری که برای اولین بار صحبت کمیل شد ایام محرم بودو برای آقا امام حسین حلیم درست میکردن ومنم سردیگ آقا امام حسین گفتم یا امام حسین اگه این پسر قسمت من هست اگه به درد من وزندگیم میخوره وصلت رو درست کن واگه نه خودت بهمش بزن،کمیل هم بعد عقدمون به من گفت جالبه!آخه منم همون شب رفته بودم سر دیگ آقا امام حسین وهمین رو از آقا خواستم عطیه :چقدر عاشقانه منم تازه محجبه شدم یعنی شهید هادی محجبه ام کرد خانم صفری تبار : ان شاالله یه همسر الهی نصیبت بشه عزیزم عطیه :ممنون 🙈😍 دیدار ما با خانم صفری تبار کوهی از تجربه ها بود یه بانوی صبور دهه هفتادی تصمیم گرفتیم یه دیداری هم با خانواده داشته باشیم خانواده شهیدی ک پیکر شهید برنگشت و حالا با چهار فرزند هست مقصد قائم شهر بود شهر شهیدی که ‌از چهار فرزندش گذشت میخاستیم با همسر شهید صحبت کنیم ولی خانم بلباسی باردار بودن و این شرایط به حد کافی برای ایشان سخت بود برای همین مزاحم برادر شهید شدیم اولین شهید مدافع حرم قائمشهر بعداز اخذ مدرک دیپلم در دانشگاه فردوسی مشهد مدرک کاردانی دریافت میکنند خادم الشهدا که در خادمی سال ۹۵ در نگین گمنام برات شهادتش میگرد طوری که پیکر در خان طومان میماند از حاج محمد آقا چهار فرزند ب یادگار مانده است و که پدر ندید زینب بلباسی آخر یادگاری این شهید ۴ماه بعداز شهادت پدر به دنیا آمد، وقتی از آقای بلباسی سراغ یادمان برادرشهیدش گرفتیم گفتن متاسفانه اون یادمانی که دنبالش هستید نیست جای تاسف داشت اولین شهید مدافع حرم قائم شهر کسی که هفت تپه میخاست احیا کنه یادمانی نداشت با دلی از غم از قائم شهر دل کندیم و راهی شهر شهید شدیم نام نویسنده:بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
4_5866063227615447264.mp3
1.64M
🔻خدایا شهید نمیخوای دیگه... 🌸 حجه الاسلام والمسلمین حاج علیرضا پناهیان🌸 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔴کشف پیکر مطهر ۲ شهید همزمان با شب های قدر امروز ۲۳ اردیبهشت پیکر مطهر ۲ شهید والامقام دوران دفاع مقدس در منطقه قلاویزان همزمان با شب ۱۹ رمضان و اولین شب از لیالی قدر توسط گروه های تفحص شهدا کشف شد. در این شبهای عزیز گروههای تفحص و خادمین شهدا را از دعای خیرخود محروم نفرمایید‌ ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
❤🕊❤🕊❤🕊❤🕊❤🕊❤ مثل تمام شهدا، عاشق و گوش به فرمان آقا بود، سخنرانی و صحبتهای ایشان را به دقت گوش می داد. یکبار بهش گفتم دقت کردیبه وصیت نامه شهدای دفاع مقدس، اکثرا و یا شاید همشون توصیه ای درباره امام خمینی(ره) کردند، که امام رو تنها نگذارید، گوش به فرمان رهبر باشید و..... بعد هم گفتم الان هم وصیت نامه شهدای مدافع حرم همینطوره. نقطه مشترک همه وصیت نامه های شهدای مدافع، توصیه شون به مطیع رهبر بودن، گوش بفرمان آقا بودنه. مکثی کردو گفت:《 باید بیشتر از اینها درباره ولایت و حضرت آقا بگویند‌. هرچه بگیم باز هم کمه. باید کتابها نوشته بشه و حرفها زده بشه انقدر که مهمه.》 ○●راوی:همسر شهید نوید صفری●○ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_19 داشتیم کنار دریا قدم میزدیم که عطیه پرسی
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 قرار بود برای دیدار از خانواده به بابلسر بریم اما با بهار تماس گرفتن و اطلاع دادن قرار بر استقبال از چندین شهید گمنام است برای همین فرصت شناخت این شهید،به زمان دیگه ای واگذر شد با برگشت از سفری که بازهم به وجودم صبوری از جنس صبوری زینب تزریق کرده بود با یه خبر عجب روبه رو شدیم خواستگاری ☹️ آقای لشگری و علوی از طریق خانواده از من و عطیه خواستگاری کرده بودن عطیه بعد از یه هفته فکر کردن تصمیم گرفت به دلش فرصت شناخت آقای علوی بده اما من هنوز پی شناخت مردان از جنس ایثار بودم هنوز دلم آرومم نشده برای برادری که پیکرشم به دستمم نرسیده برای همین گفتم نه با بهار تو معراج الشهدا قرار داشتم عکسای مزار کمیل ریخته بود تو فلش قرار بود به دستش برسونم تصمیم داشتم به بهشت زهرام برم دلم هوایی شهدا کرده بود تا وارد حسینه معراج الشهدا شدم صدای مانع از ادامه حرکتم شد آقای لشگری :خانم عطایی فرد یه لحظه کارتون داشتم -سلام بفرمایید آقای لشگری‌: شرمنده ام میخاستم بپرسم ببینم چرا به خواستگاری من جواب رد دادید ؟ -اقای لشگری شما داداشم تا لحظه آخر دیدید؟ آقای لشگری:بله چطور؟ چه ربطی داره به درخواست من ؟ -‌من هنوز نصف نیمه فهمیدم شهادت یعنی چی ؟ بهم حق بدید چهار ماه بعد از گم شدن داداشم خیلی زوده تا من یه مرد دیگه کنارم قبول کنم با اجازتون به داخل حسینه رفتم بعد از تموم شدن کار بهار باهم راهی بهشت زهرا شدیم هنوز وارد قطعه ۵۰نشدیم که چشمم به سنگ مزار افتاد انگار زیر پام خالی شد با دیدن چیزی روش نوشته شده بود کدشناسایی :ــــ روی مزار غش کردم وقتی چشمام باز کردم بیمارستان بودم نام نویسنده:بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆