eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
7.3هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
سوالی که از امام خمینی در عالم برزخ پرسده شد آیت الله جلالی: حاج احمدآقا امام (ره) را در خواب دیده بود پرسیده بود پدر آنجا چه خبر است؟ امام فرموده بود: احمد خیلی حواست جمع باشد، اینقدر کار در عالم برزخ و عالم آخرت سخت است که از دستی که من تکان می دادم هم از من سوال کردند که آیا اینکار شما برای خدا بود یا غیر خدا!؟ @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
1_824859.mp3
3.03M
🎼 " خط قرمز " 🎤شهيد اكبري به روایت حجت الاسلام جوشقانيان @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 بسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدّیقین... مراسم تشییع پیکر فرمانده گمنام و غریب جبهه مقاومت، مدافع حرم، شهید اصغر پاشاپور (ذاکر). یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، مصادف با ۲۳ ماه مبارک رمضان، ساعت ۱۰ صبح از شهرک شهید بروجردی تا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ره) به سمت قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) ⭕️ از تمامی عزیزانی که قصد حضور در مراسم را دارند تقاضا می‌شود نکات بهداشتی (استفاده از ماسک و دستکش و رعایت فاصله گذاری اجتماعی) را رعایت نمایند. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
🕊🌕🕊🌕🕊🌕🕊🌕🕊🌕 همین روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریست‌ها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو‌ منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات. جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ... @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
1_11973569.mp3
2.78M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یتیما با ظرف شیر ساکتند و سر به زیر غم رو شونه هاشون اشک چشماشون روی گونه هاشون ناله می کنند از غم باباشون... . 🎤 ⚫ شهادت امیرالمؤمنین‌علی(ع) تسلیت باد😔 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 #رمان #هادی_دلها #قسمت_20 قرار بود برای دیدار از خانواده #شهید_علی_بریری به بابلس
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا &راوی عطیه& وقتی از سفر جنوب برگشتیم مامان بهم یه خبر داد که برام عجیب نبود ولی بیشتر از لیاقت من بود خواستگاری سیدمحمد از من یه چیز شوکه کننده بود به نیت سه ساله امام حسین سه روز روزه گرفتم و سه شب نماز شب خوندم افطار روز سوم راهی بهشت زهرا یادمان شهید ابراهیم هادی زندگی من تا چهار ماه پیش زمین تا آسمان تغییر کرده بود دختری که حجاب ،شهادت ولایت فقیه براش مسخره بود حالا میفهمید پای هر چادر دختران این سرزمین چند خون شهید هست کنار یادمان نشستم خداشکر خلوت بود در حالی که گلاب روی سنگ یادمان میریختم شروع کردم حرف زدن سلام آقا ابراهیم یا بقول بچه های جبهه داش ابرام تو واسطه عطیه شدنم شدی تو واسطه شدی تا بفهمم ببینم عشق یعنی چی تو بهم فهموندی عاشق چادر شدن یعنی چی تو دستم گرفتی قدم به قدم کمکم کردی تا بشم محب ائمه و شهدا حالا اومدم کمکم کنی زینب وار کنار هم قدمت وایستادم کمکم کن اگه محمد رفت من زینب وار ادامه دهنده راهش باشم همون شب مامان زنگ زد و برای آخر هفته یه قرار با خانواده علوی گذاشت حالا امروز پنجشنبه است با چادر گل صورتی ام منتظر خواستگارم با صدای زنگ برای آرامشم یه صلوات زیر لب میفرستم و تو آشپزخونه منتظر میمونم بعداز یک ربع مامان صدام کرد :عطیه دخترم چای بیار وقتی سینی چای مقابل آقاسید گرفتم متوجه رزهای سفید زرد روی میز عسلی اتاق شدم تازه روی مبل کنار مامان آروم گرفته بودم که مادر آقاسید اجازه خاست برای صحبت کردن دونفرمون باهم وقتی توی اتاقم قرار گرفتیم اولین چیزی ک دیدم لبخند تحسین آمیز آقاسید بود آقاسید:اتاقتون همش بوی حضور شهید هادی میده -شهید هادی تموم زندگیم رو تغییرداد یک ساعت یک ساعت نیمی حرف زدیم وقتی آقاسید پرسید :خب با این حساب نظرتون چیه ؟ -قبل جواب من یه چیزی بگم ؟ آقاسید:بفرمایید -من توسکای چندماه قبل نیستم اما راه زیاده تا بشم مثل زینب و بهار آقاسید: خانم عطایی فر ،خانم رضایی عالین شما از عالی هم عالی تری خب حالا جواب -راضیم به رضای خدا آقاسید:پس مبارکه ان شاالله اون شب من با انگشتر نشان به رختخواب رفتم واسه عقد هفته بعد جمعه کنار یادمان شهید هادی انتخاب کردیم .... نام نویسنده :بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
98-12-01-استاد دانش -مکتب سردار حاج قاسم سليماني.lite.mp3
11.33M
استاد :حجت الاسلام والمسلمین 🔷 موضوع مکتب سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖 🔈 √|| گروه ختم قران و ذکر ❣||√ 💠برای گرفتن لینک گروه ختم به ایدی خادم مراجعه کنید⤵️ 💫ایدی خادم ختم👇 ➣🆔 @Zahrayyy. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید 💫خادمین گروه ختم قران👇 🆔 @Shahadat3133 💫خادمین گروه ختم ذکر👇 🆔 @Zahrayyy
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 آنان که گمنامند زهرایی تبارند....... لذت وصل نداند مگر آن سوخته ‌ای که پس‌از دوری بسیار به یاری برسد... |شهید ابراهیم هادی❤| @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا #رمان #هادی_دلها #قسمت_21 &راوی عطیه& وقتی از سفر جنوب برگشتیم ما
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 بسم رب الشهدا این یک هفته خیلی درگیربودم مخصوصا که قصدمون بود عقد کنار یادمان شهید هادی برگزار کنیم اما کم بیش با زینب در ارتباط بودم ازش خواسته بودم فعلا آروم باشه تا بعد از عقد همراهش بشم برای تحقیق درمورد شهید گمنام مدافع حرم اومده بودم معراج تا بهار دعوت کنم تو ورودی حسینه با آقاسید روبرو شدم -سلام 🙊 آقاسید:سلام خانمم 😍🙈 بیرون منتظر میمونم باهم بریم خرید اون سفارشت -ممنونم وارد حسینه شدم بهار دیدم بهار:سلاممممم عروس خانم خوبی؟ -مرسی عزیزدلم بهار عقدم یادت نرها میخایم الانم بریم ۱۰۰تاهم کتاب شهید هادی بخریم بعد از عقد به دخترا و پسرایجوان تو بهشت زهرا بدیم خوبه؟ بهار:عالیه زودتر از تصورم پنجشنبه رسید وقتی بله گفتم متوجه صلوات اطرفیان ولی نگاه سید شیرین تر بود &راوی زینب & چادرم سر کردم از اتاق خارج شدم مامان در حالیکه داشت به مرتضی (داداش کوچولوی که سرپرستیش قبول کردیم ) غذا میداد گفت :زینب هیچ معلوم هست این چهار پنج روز کجا میری که با چشمون گریون برمیگردی خونه ؟ -جای خاصی نمیرم امروز تموم میشه مامان :امیدوارم وقتی تو حیاط رسیدم چشمم ب ماشین حسین خورد زیر لب گفتم :کمکم کن داداش بهار و عطیه تو ماشین منتظرم بودن سوار ماشین شدم بهار فقط جواب سلام داد اما عطیه برگشت رو ب عقب گفت : ان شاالله امروز یه حرفی بشنوی ک آرومت کنه. چهار روز بود کارمون شده بود گشتن تو سپاه،بنیاد شهید ،حفظ آثار امروز قرار بود برای جواب نهایی بریم بنیاد شهید وارد اتاق رئیس بنیاد شدیم به احتراممون بلند شد و گفت :خانم عطایی فر من در خدمتم لطفا بفرمایید مشکل چیه ؟ -حدود دوهفته پیش تو بهشت زهرا یه مزار شهید مدافع حرم گمنام دیدم حالا میخام بدونم چقدر امکانش هست پیکر حسینم گمنام دفن بشه ؟ آقای رئیس :امکانش صفره مطمئن باشید هر زمانی تحفص محل شهادت برادر شما انجام بشه ما بهتون خبر میدیم اون شهدای گمنامی که شما دیدی قالبشون شهدای فاطمیون ،زینبیون هست فقط به نیت جهاد تشریف میارن ایران تو برگه اعزام شماره ای یاداشت نمیشه از اون طرف هنگام شهادت پلاک شناسایی این عزیزان گم میشه یا مشخصه نیست قابل شناسایی باشن اما تو برگه اعزام برادر شما شماره تماس ثبت شده نگران نباشید ما عموما شهید گمنام مدافع حرم ایرانی نداشتیم وقتی از معراج خارج شدیم بهار گفت :دیدی حالا حرف گوش نکن بخدا زینب ،نبودن حسین برای منم سخته صبور باید باشی به فکر قلب مامان باش تو اگه برادرت از دست دادی اون جیگر گوشش از دست داده هربار که این حال میبنمت حال قلبم بدتر میشه خدایا شکرت که داداشم گمنامانه تو مملکت خودش دفن نشده خودت پیکرش بهمون برسون تو همین حال هوای آروم شدم که خبر سفر راهیان غرب رسید و چقدر این سفر آموزنده بود ... نام نویسنده :بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ♡♡👆
1_70933017.mp3
5.17M
📡 پادکست معجزه ي اشك 📍روایت حاج حسين از ميوندار هيئت،شهيد محمدرضا شفيعي @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆