فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•᯽ ⃟ ᯽•
⸙هـمـــهࢪفـتـنـۍانـد...
چقـدࢪخـۅبـهزیبــ✨ـــابـــࢪێ
#استوری
#شهید_رسول_خلیلی
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
•᯽ ⃟ ᯽• ⸙هـمـــهࢪفـتـنـۍانـد... چقـدࢪخـۅبـهزیبــ✨ـــابـــࢪێ #استوری #شهید_رسول_خلیلی °•°•°
•••♥ ⃟ •••
⸙•هـࢪشهیـدۍࢪاکـهدۅستـشداࢪۍ
کـۅچـهدلـتࢪابـهنـامـشکـن✎
یقیـنبـدان...
دࢪکـۅچـهپـسکـۅچـههـاۍ
پـࢪپیـچوخـمدنـیـا
تنـهـایـتنـمےگـذاࢪد...
#رفیق_شهیدم
➬📣͜͡❌͜͡📲⠕
منهرموفقیتیدرزندگیبهدستآوردم
ازنمازاولوقتمبود.
﴿شهیدعلیصیادشیرازی﴾
#نماز_اول_وقت
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
♥️هوالمحبوب♥️ 💌#رمان_تنها_میان_داعش 🕗#قسمت_یازدهم ♦️بهنظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و
♥️هوالمحبوب♥️
💌#رمان_تنها_میان_داعش
🕗#قسمت_دوازدهم
♦️حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!»
♦️ با هر کلمهای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :«بهخدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!
♦️و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!»
♦️گوشم به عاشقانههای حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت تکریت برگرده داعش تکریت رو گرفته
♦️و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
♦️انگار سقوط یک روزه موصل و تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
♦️ و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم
♦️«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
♦️این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب نیمهرشعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
♦️ لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
♦️آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
♦️ همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
♦️از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
♦️حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید
♦️ دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
♦️ احتمالاً او هم رؤیای وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
♦️ به گمانم حنجرهاش را با تیغ غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟»
♦️ با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان مقاومت کنن.»
♦️به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
♦️ شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
♦️مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!»
♦️و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
♦️ فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم
♦️نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست قمر بنی هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
♦️احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام کرد!
#ادامه_دارد
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
°•|🍃 ⃟֎|•°
🌱|خدمتڪردنبھسبڪ شهـ∞ـدا❥
↤ اگـࢪ تعلقــاٺــ خـۆڊ ࢪا↯
زیـࢪ پـا گذاشتیـم...√
مے تـوانیـم مـاننـڊ "شہــڊا" ⤹
بـه ایـن⬸مملڪٺــ خڊمٺــ ڪنیـم`
ۆ اگـࢪ بـا تعلقـاٺــ شخصے ۆ فـࢪدێ➺
⤾ بخۆاهیـم خـڊمٺــ ڪنیم ⇣
ایـن خڊمٺــ بـه جایے نخـواهـڊ ࢪسید...✖
#تلنگر
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
°•|🍃 ⃟֎|•° 🌱|خدمتڪردنبھسبڪ شهـ∞ـدا❥ ↤ اگـࢪ تعلقــاٺــ خـۆڊ ࢪا↯ زیـࢪ پـا گذاشتیـم...√ مے تـو
༻💚༺
-بـࢪاۍِ "خــدا" ڪار ڪن!↯
چشم ۆگـۆشِ قَلبـِـ♡
تــۆ بـٰاز مێ شۆد…↻
و •اخلاص• مۆجب همیـن اسٺــ! :)
|شیخرجبعــلےخیاط|
#کمک_مؤمنانه
•••مجموعهشـھـدایی"ابراهیمونویددلها"
باتوجهبهافزایششیوعکروناتصمیمدارد...
📌تمامهزینهمراسمسالگردشھادت↯
"شهیدنویدصفری" و "شهیدخلیلی"
را صرف تهیه بسته ارزاق برای کمک بهنیازمندانکند☛
◈لذا از شما خیرین و خیرخواهانعزیز
خواهشمندیم
با کمک های خود هرچند اندک مارا در این کارخیرهمراهی کنید.
💳6037-9972-9127-6690⇦
آیدیجـھـتارسالفیش↯
@shohadaa_sharmandeimm
⇜اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ♥⃟
•᯽ ⃟🦋 ⃟ ᯽•
✾گـاھتنہٰایڪنفـࢪهـمیـ♡ـاࢪدیـنبــاشد⤹
بـساسٺــ…
✾یڪنفـࢪبـانۆۍسࢪشـٰاࢪازیقیـنبــاشد⤹
بـساسٺــ…
✾مـال ۆ ثـࢪۆٺــ هࢪچههـمبــاشد ⤹
فـداێِ ࢪاھ دۆسٺــ…
✾هـمنشیـن ࢪحمةٌلِلعٰالمیــنبــاشد⤹
بـساسٺــ…🍃
#سالروزازدواجپیامبرﷺوحضرتــخدیجـه🌺
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
•᯽ ⃟🦋 ⃟ ᯽• ✾گـاھتنہٰایڪنفـࢪهـمیـ♡ـاࢪدیـنبــاشد⤹ بـساسٺــ… ✾یڪنفـࢪبـانۆۍسࢪشـٰاࢪازیقیـنبــ
『💚💍』
مُحمّـ∞ـڊ رانڪۆهمسـر↯
خدیجــ♡ــه↬
عزیــزقلــبــ پیغمبــر…
خدیجــ♡ــه↬
یقیــن باشـڊ،پـس از …
زهــرا ۆ زینـبــ↻
بــۆد ازهـر زنے بـرتـر…
خدیجــ♡ــه↬
#ازدواج
●"🌿]↯
❞اطلاعیه🔔⇩❝
عزیزانےکہساکنشهࢪ قزوین هستند و تمایل بہهمکارێ دربرگزارێ زیارٺنیابتے گلزار شهدا دارندبہ ایدێ زیرمراجعہکنند😊👇🏻
♡@Gh1456