فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•♢ ⃟𖣔•°
🌱📹•| دستــ یہجـوون ࢪو بگیــر↯
بــذارࢪ تۆ دستــ امــام زمــان(عـج)
بهروایتــ: حـاجحسیــنیڪتـا
📲|#استوری
#مهدویت
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
°•♢ ⃟𖣔•° 🌱📹•| دستــ یہجـوون ࢪو بگیــر↯ بــذارࢪ تۆ دستــ امــام زمــان(عـج) بهروایتــ: حـاجح
『💚』
⤶عالـممنتظـࢪامــام زمـانہ،
ۆ امــام زمـ∞ـان(عــج)↯
منتظࢪآدمایےڪه بلنـدبشند↻
ۆ خودشۆن ࢪو بسـازن...
•|استــاد پنـاهیـان|•
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•【 🌸 】❛❜•
نماز شکفتن اندیشہ است
و سبز شدن ࢪیشه
نمازت از دهن نیوفتہ✨
#نماز_اول_وقت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
°○🔶⃟𖣔○°
#تـم_ایتـا
#ڪربــلا
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
۞بســـــماللّٰهالـرحمـٰـنالرحیــم۞
#اطلاعـیــه📣
⇦ گࢪوهختمقࢪآنوذڪࢪ
💠جهتحاجتࢪوایےخۅد
دࢪگࢪوه"ختمقࢪآن" و"ختمذکࢪ"
نامخودࢪابهآیدیخادمینمابفࢪستید.
💫خادمگࢪوه"ختمقࢪآن"👇
🆔 @Khademalali
💫خادمگࢪوه"ختمذکࢪ"👇
🆔 @Zahrayyy
⇦همچنینهࢪشـبجمعـه
"هیئتمجـازی" دࢪکانالهایمجمۅعه بࢪگزاࢪخواهیمکࢪد...
منتظࢪهمراهےو
حضــوࢪگـࢪمتـانهستیـمツ
_باابࢪاهیمونویددلهاتاظھور↯
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
_عشقیعنییهپلاک↯
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
>•♥⃟•••<
شـھـید
"حـاجقـاسمسليـمـانـۍ"
تـاظـھـوࢪ
ڪمـےاستـࢪاحـتڪـن...
#حاج_قآسم
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
>•♥⃟•••< شـھـید "حـاجقـاسمسليـمـانـۍ" تـاظـھـوࢪ ڪمـےاستـࢪاحـتڪـن... #حاج_قآسم °•°•°•°•°•
میگفت↯
یڪ جـوࢪۍ بـاش
بـھـت کـه میـࢪسـن بـگـن🗣
مــال کـدوم مکتبـے؟!
کـهاینقـد مَشتـےهستـے؟
بگـے↯
مـکتـب "حاجقاسـم"✌️🏻
#رفیق_شهیدم
•〇 ⃟🌸
⸙ورزشمـۅࢪدعلاقـهࢪهبـر🏐
از "مقـاممعظـمࢪهبـࢪۍ"
دࢪ مۅࢪد بـازۍکـࢪدن پـࢪسیدند،
فـࢪمـود↯
بـله ، بـازى هـم مۍکـࢪدیـم.
منتـهۍ دࢪ کوچـه بازى مۍکردیـم
دࢪ خانـه جـاىبـازى نـداشتیم و
بازی هاى آنوقت بچهها فرق مى کرد. یک مقدار
هم بازیهاى ورزشےبود؛
مثل "والیبال" و "فوتبال" و اینها که بازى
مى کردیم .
من آن موقع در کوچه ، با بچه ها "والیبال" بازى مى کردم ،
خیلى هم "والیبال" دوست مى داشتم .
الان هم اگر گاهے بخواهم ورزش دست جمعى بکنـم
البته با بچه هاۍخودم به "والیبال" رو
مى آوریم که ورزش خیلےخوبۍ است.
#رهبری
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
5f981345ed640ca421090c60_682328328151893225.mp3
7.35M
❀〇 ⃟🌸❀
محمــد ࢪحمــت اللعالمیـن اســـت💫
رسـول آســمـانـۍ بــࢪ زمــیــن اســت🌱
🎙حـامـدزمـانـے
#من_محمد_را_دوست_دارم
#لبیک_یا_رسول_الله
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
♥️هوالمحبوب♥️ 💌#رمان_تنها_میان_داعش 🕗#قسمت_چهاردهم ♦️مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند
♥️هوالمحبوب♥️
💌#رمان_تنها_میان_داعش
🕗#قسمت_پانزدهم
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
♦️لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
♦️ اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
♦️ بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
♦️ دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
♦️ عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
♦️ عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
♦️ در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
♦️چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
♦️ حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
♦️ حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
#ادامه_دارد
✍نویسنده: فاطمه ولی نژاد
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
❀#انتشاربادرج_لینک_مجازاست.👆
812.8K
⇝◌『🥀』•
برای بیماࢪێ بہ انسان پاداش نمێ دهند
اما فایده ێ ان این است کہ گناهان ࢪا از بین مێ بࢪد
Mehdi Rasooli - Havaye Hossein Havaye Haram (128).mp3
2.22M
【 🥀 】❛❜
هواے حسین هواے حࢪم
هواے شب جمعہ زد بہ سࢪم
روانہ شدم...
#مداحے✨
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•○●🥀●○•
امان از این شباے دلتنگئ
حـࢪم...
حࢪم....
#استوری
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
•○●🥀●○• امان از این شباے دلتنگئ حـࢪم... حࢪم.... #استوری °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ʝσɨŋ»ht
○•◇ ⃟✨•○⠀
پرچـمـت ࢪا هࢪ ڪجا دیـدم
دویدم یاحـسیـن ❉🥀
زیـࢪ این پـࢪچـم همیشہ
خیـࢪ دیدم یاحـسین♡🥀
مـن زمـین گیࢪم ولـے
تودستگـیࢪم بوده اێ◌🥀
غیࢪخوبـےازشمـا
چیزی نـدیدم یاحـسین✾🥀
#شب_جمعه
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
💯💯💯💯💯
دوباره سلام خدمت دوستان عزیز🌺
حتما حتمااااااا مباحث امشب رو دنبال کنید و نظرتون رو درباره موضوع بحث برامون بفرستید☺️ منتظر نظرات، پیشنهادات و همچنین انتقاداتتون هستم. لطفا لطفااااااا همراهیمون کنید و دلگرم به ادامه این مباحث🍃
اگر هم موضوعی پیشنهادی دارید برای سخنرانی و صحبت درباره ش حتما حتما به ما اعلام کنید تا درباره ش صحبت بشه❗️👇
🆔 @hadiDelhaa3
ممنون از اینکه کنار مون هستید
#کمک_مؤمنانه
•••مجموعهشـھـدایی"ابراهیمونویددلها"
باتوجهبهافزایششیوعکروناتصمیمدارد...
📌تمامهزینهمراسمسالگردشھادت↯
"شهیدنویدصفری" و "شهیدخلیلی"
را صرف تهیه بسته ارزاق برای کمک بهنیازمندانکند☛
◈لذا از شما خیرین و خیرخواهانعزیز
خواهشمندیم
با کمک های خود هرچند اندک مارا در این کارخیرهمراهی کنید.
💳6037-9972-9127-6690⇦
آیدیجـھـتارسالفیش↯
@shohadaa_sharmandeimm
⇜اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ♥⃟
•◆ ⃟💛•⠀
فلسفہ ێ تنهایی ࢪا
هࢪ چقدࢪ هم ڪہ خوب ببافند...
باز هم بێ قواࢪه
بࢪ تن آدم زاࢪ مێ زند!
بێ تو همہ تنهاییم مهدێ جان🥀
#امام_زمان࿇
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
•◆ ⃟💛•⠀ فلسفہ ێ تنهایی ࢪا هࢪ چقدࢪ هم ڪہ خوب ببافند... باز هم بێ قواࢪه بࢪ تن آدم زاࢪ مێ زند! بێ تو
【♥️͜͡🔗͜͡🍃】
گفتھ بودم چو بیایــے غم دل با تو بگویم
چھ بگویم کھ غم از دل بࢪود چون تو بیایــے✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🥀
•°○⏳○°•
پاشو ࢪفیق
داࢪن اذان میگن
ێہ یا علے بگو اگہ دوست داشتے بࢪاے ما هم دعا کن...
#نماز_اول_وقت📿
【✦💣✦ 】
🌱•|گفتگوۍ تلفنے ࢪوحانے با قالیباف
⸙•دࢪپے ابتـلاۍ رئیس مجـلسبہکـࢪونا ↜رئیس جمهـــوࢪ دࢪ گفـتوگـویے تلـفنے با رئیس مجـلس شـوراۍ اسـلامے↯
جویاێ وضعیت بیماࢪێ و ࢪوند دࢪمان شد⤹
و بࢪاۍ ایشان آࢪزوێ بهبود و سلامتێ ڪࢪد.
✒ تمـاسخشڪ وخالئڪہفایدهنداࢪه بنظرم بـروعیـادتبلڪہ فرجێحاصل بشہ....
#کرونا
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f