قصه پر غصه کربلای ۴
شب عشق بازی غواصان اروند…
امشب در نهرعرایض، نهرخین و اروند خبرهایست …
امشب درهای بهشت از سمت جزیره امالرصاص و سهیل و بلجانيه باز میشود …
امشب قایقها مسافران بهشت را از اروند عبور میدهند …
و تا ساعاتی دیگر آسمان خرمشهر و شلمچه را نورباران میکنن …
کاروان عشاق کربلا میرود و باز من میمانم و یک دنیا آه و حسرت…
روزی که خورشید از خجلت طلوع ستارگان بیشمار اروند ، روی آمدن نداشت..
کربلای ۴
وقتی طلوع کرد ستارههایش دیگر غروب نکردند ، بلکه نورشان فراتر از خورشید خاک ما را برای همیشه تضمین کرد
هدیه به روح مطهر شهدای مظلوم عملیات کربلای۴ و همه شهدای وطن صلوات …
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهمُ
روحشان شاد.
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان(عج) ♡ #کربلای۴
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش دوم)
شوخی های شهید ولی صالحی، دقت فرزاد رضوی، جدیت #شهید مسلم حاتمی، همرزمی باشهید محمدرضا موسوی،حضور مجیدیزدانی، شهیدحمیدقربانی (طلبه ومداح اهل البیت) وجود حداقل ۲۰نفر که دوبرادری از یک خانواده بودند،حضور رزمندگان کهنه کار قدیمی وبرخی نیروهایی که تازه به جمع رزمندگان پیوسته بودند، همه مثال زدنی بود،چه صفا وصمیمیتی بین بچه ها حاکم بود.
گاهی که باران می بارید منطقه سراسر شل وگل می شد وحرکت در آنجا سخت می نمود،مسجد محل باصفا بود، بلم های آبی درنهرها خودنمایی می کرد وروحیه مثال زدنی رزمندگان که می خواهند به دل دشمن بزنند قابل وصف نبود،کم کم برای #عملیات_کربلای4 آماده شدیم
آموزشهای لازم،توجیه نقشه، سازماندهی، رزمهای شبانه،آمادگی عملیات آبی خاکی، رازونیاز وعبادتهای بچه ها،وهجوم به خط دشمن و ورود به جزیره ام الرساس وحرکت به طرف بصره چه شوروحال وغوغایی به پا کرده بود.ا
توجیه نقشه کاملا صورت گرفته وگردان ما قراربود پس ازعبور غواصان و شکستن خطوط دشمن، به قسمتی که پشتیبانی نیروهای دشمن بود حمله ور شود ،چه ذکر ورازونیاز آن شبها داشت.
ما آماده کامل بودیم ،که ظاهرا درپیشروی نیروها مشکلاتی پیش آمد، وکار بچه ها سخت شد،ظاهرآ فرماندهان درتصمیمی سریع ،ادامه ورود نیروهارابه صلاح نمی دانند.
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان(عج) ♡ #کربلای۴
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش سوم)
🌞 صبح #عملیات_کربلای4
به تدریج خورشید بالا می آمد و افق سر می زد و هوا روشن می شد. من هر روز در انتظار خورشید نشسته بودم تا بیاید و نورافشانی کند و تاریکی رخت بر بندد ولی حالا برخلاف همه روزها دعا می کردم و از خدا می خواستم که خدایا نمی شود خورشید را امروز با تاخیر بیاوری ؟ بچه ها درمحاصره افتاده اند هوا که روشن شود یا درو می شوند ویا به اسارت در می آیند ، ساعت ۴صبح بود که فرمانده هان متوجه سختی کار وعدم پیشرفت شدند،ادامه عملیات را متوقف کردند ،دشمن گاز انبری آمده بود و پشت بچه ها را بسته بود وحلقه محاصره را هر لحظه تنگ تر می کرد ،بچه های گردانهایی که وارد عمل نشده بودند ناخودآگاه واز درون فریاد می زدند که مکن ای صبح طلوع خدایا خودت کمک کن دشمن نخلها را سر بریده و نخلستانها را خشکانده است ، چمن ها به زردی گراییده اند، دشمن تابن دندان، مسلح به انواع سلاح و تجهیزات و امکانات است ، غواصان درمیان موجها طبیعی وانسان ساخته، سرگردان شده اند و ماهی ها درغم وانده تاریکی، میان عمق رود فرو رفته اند ، صدای اروند مانند مویه مادران داغدار شده است ، نیروها پس از پیشروی ، انسجام و تلاقی خود را از دست داده اند ، نیروهای جدید وتازه نفس امکان حضور در عملیات را نیافته اند و اینسوی اروند مانده اند ، انگارهمه باهم داشتیم ذره ذره آب می شدیم ،تصور آن همه بی رحمی وآن همه مشقت موضوع را سخت تر می نمود، فکر آن همه سختیها وحجم عظیم آتش دشمن وشرایط سردی هوا وزمین باران خورده ی منطقه ،وزخمها وجراحت بچه ها، همه را رنج می داد و به یاد آوردن بچه ها در آن شرایط عذاب آور بود ، بهرحال سُم ستوران بر تن های رنجور وبی جان رزمندگان در محاصره تاختن گرفت، کابلهای تلفن وسیمهای تله های انفجاری، ماهیت جدیدی پیدا کرده بود و اکنون برای بستن دستها وپاهای رزمندگانمان بکار می رفت ، گودالها که روزی در آنها آب جمع می شد و اطرافشان پرنده ها گردهم جمع می شدند و از آب می نوشیدند بجای آب ،تن های پرپرشده مردان عارف و رزمنده را در خود جای داده بود، وای خدای من لودرها در حال گرفتن نفس برخی از بچه ها هستند که با دست بسته به معراج می روند ، می دانم هوا که روشن می شد خبرهای بد یکی پس از دیگری از راه خواهند رسید و مظلومیت هایشان بیشتر آشکار می شد. در آن شب رشادت و گذشت بچه ها قابل وصف نبود،رزمنده وفرمانده کنار هم بودند ونمی توانستی آنها را از هم تشخیص بدهی و هرجا آنتن بیسمی در حال تکان خوردن وارسال پیامها بود، فرمانده را تشخیص می دادی، تکانه های بیسیم وصدای شلاقی آنتنها در جای جای منطقه عملیاتی ودر درگیریهای مختلف با دشمن شنیده می شد.
📌ادامه دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان(عج) ♡ #کربلای۴
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨
📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش آخر)
درآن شب چه زمزمه های عارفانه و نجواهای عاشقانه ای که به گوش می رسید و باد این زمزمه ها را با خود جابجا می کرد و به فرشته ها می رساند ، بهرحال صبح روز بعد، یک شب پس از آغاز عملیات کربلای چهار بود دلمان نمی خواست، آفتاب صبح را تماشاکنم، وباخود «مکن ای صبح طلوع» را زمزمه می کردیم و آن روز خورشید که طلوع کرد نور نداشت ولی چهره هایی نورانی پدیدار شدند و بر زمین نور افشانی می کردند تا حقانیت این ملت را گواهی دهند ..
این حقیقت رانباید از یاد برد که درصورت فتح مواضع دشمن در عملیات کربلای ۴،تا عمق مواضع دشمن پیش می رفتیم ومنطقه سوق الجیشی بصره را به تسلط در می آوردیم واز آنجا به بندر فاو که پیشتر فتح شده بود تلاقی می کردیم.
صبح اخبار مختلف بود که می رسید،شهید موسی اسکندری ریس ستاد لشکر آنجا مانده است ، عراقها، بچه ها را محاصره کرده اند، تلاش برای ایجاد راهی برای برگرداندن نیروهها و ماندگان، تقلاوتلاش برای پیوستن به پیشتازان، وجلسات مختلف مسؤلان وفرماندهان برای چاره سازی ،وصبوری وبردباری رزمندگان .همه وهمه دهها مطلب وراز در خود، نهان دارد.
🎙راوی: صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی
"پایان"
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#امام_زمان(عج) ♡ #کربلای۴
شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای
@shohada_masjedsoleiman