eitaa logo
پله پله تا شهادت🌹
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
67 فایل
چه زیبا ملائک شدند زیستند همانها که هستند ولی نیستند رفیقانی که بین ما بوده اند ولی حیف نفهمیدیم کیستند ارتباط با خادم کانال @Khademe_shohadaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
پله پله تا شهادت🌹
سلام و ادب خانم سلیمانی عزیز درخدمتتون هستیم براۍ شروع اگر حرفی هست در خدمتیم
سلام به همه دوستان و عزیزان این محفل نور و سراسر نور خیلی خوشحالم که لیاقت و سعادت داشتم در جمع شما خوبان باشم و شما من رو لایق هم صحبتی خودتون دونستید
: -ممنون میشیم اگر خلاصه اۍ از زندگینامه شھید برای ما بفرمائید جھت آشنایی بیشتر
پله پله تا شهادت🌹
#سوال‌اول1⃣: -ممنون میشیم اگر خلاصه اۍ از زندگینامه شھید برای ما بفرمائید جھت آشنایی بیشتر
پسرم تک فرزند بود پدرش کارگر شهرداری بود و منم تو کار چاپ بودم ایشون از وقتی که کلاس پنجم بودن شبها تو قطعه بندی مرغ کار میکردن و روزها درس میخوندن وقتی اعتراض میکردم میگفت به غیرتم برمیخوره شما کار کنید و من درس بخونم تا اینکه خدا و حضرت معصومه بهمون علی اصغر رو هدیه داد و امیرم اسمش رو هم‌نام پسر اربابش گذاشت پسرم تکواندو کار بود چند مقام کشوری و بین المللی هم داره روال زندگی ادامه داشت تا اینکه بخاطر درس خونیش از طرف دانشگاه دولتی شهید طباطبایی براش زنگ زدن و بدون کنکور دانشگاه رفت و بازم شبها کار میکرد و صبحها دانشگاه میرفت ما هفته ای ۱ روز اونم روز جمعه یه وعده ناهار میدیدیمش بخاطر شرایط کاری هر سه تاییمون من و باباش و خودش فوق دیپلم گرفت و قرار شد به خدمت سربازی بره و برگرده ادامه تحصیل بده رشته مهندسی برق هواپیما میخوند ۳ ماهه آموزشش شهر اصلاندوز اردبیل بود و بعدشم خدمتش هنگ مرزی سرو ۶ ماهه بود که خدمت میکرد پارسال ۱۷ فروردین اخرین مرخصیش اومد و ۱۵ روز پیشمون موند ۲ اردیبهشت رهسپارش کردم ۳ اردیبهشت ۹۹ ساعت ۱۱و نیم ظهر به علت اصابت گلوله به سرش تو رزمایش به اقا امام حسین ملحق شد و ۴ اردیبهشت به خونه ابدیش خاکپسار شد
پسر من عین همه جوونای دیگه بودخوش تیپ بود خوش پوش بود اهل خنده و شوخی بود جوون بود با کلی انرژی اهل ریا نبود پیراهنش رو تا بالای گردن دکمه نمیبست نه انگشتر گنده عقیق انگشتش میکرد نه تسبیح دستش میگرفت نه هر لحظه استغفرالله میگفت ولی حسینی بود و عاشق ارباباش و دختر اربابش عاشق حضرت علی بود و خانوم فاطمه اهل هیئت بود چایی عزادارهای ارباباش رو هر سال میداد عاشورا تاسوعا و اربعین بساط چایی داشت نوکری ارباباش رو میکرد و این افتخارش بود و بهش میبالید شبها توی قطعه بندی مرغ کار میکرد و روزها دانشگاه میرفت با پول خودش و دسترنجش نذرش رو ادا میکرد
: -با توجه به این که شھید در دوره ای می‌زیست که پوشش و غیرت نه چندان تعریفیِ جوانان امروزی را می‌دید، نظر و توصیه شون در این باره چه بود
⃣ : آقا امـیر چه ڪسی را الگوی خوشون قرار میدادن؟
4⃣: دوران جوانۍ و نوجوانیشون چطور بوده؟اخلاق و رفتار با خانواده و احترام هاشون میشه توصیف بفرمائید
خاطره قشنگی که از امیرم دارم اینه که یه روز مامانم خونه ما بود و مشغول نماز و ذکر گفتن بعده اینکه نمازش تموم شد امیر با یه لحن محترمانه و صمیمی گفت عزیز یه چیزی میگم بهت از من قبول کن مامانم گفت جانم بگو امیر گفت وقتی تسبیح حضرت فاطمه زهرا رو میگی با بند بند انگشتات بگو‌نه با تسبیح چون ما وقتی خاک‌میشم این بند انگشتا با ماست و شهادت میدن اون دنیا
سر فریضه دینی مقید بود همیشه سربه زیر و متواضع بود دروغ نمیگفت و با احترام و خوش رویی با همه برخورد میکرد تا جایی که میتونست با مهربانی امر به معروف میکرد طوری که دلی نشکنه و ابروی مومنی نریزه همیشه سرش توی کتاب بود هر وقتی که میرفتم اتاقش می‌دیدم داره نوحه گوش میده خصوصا نوحه قتلگاه عاشق امام حسین و دخترش حضرت رقیه بود هر زمانی که میدید من ناراحتم میگفت مامان برو در خونه خانوم رقیه گر دختری برای پدرش ناز کند گره از کار خلق خدا باز کند