eitaa logo
پله پله تا شهادت🌹
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
67 فایل
چه زیبا ملائک شدند زیستند همانها که هستند ولی نیستند رفیقانی که بین ما بوده اند ولی حیف نفهمیدیم کیستند ارتباط با خادم کانال @Khademe_shohadaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر شهادت رو پسرم به ما داد همیشه به شهید میگفتم من تحمل همه جور اتفاق رو دارم بجز اسارت پسرم خیلی شوخ طبع هستند سر شوخی رو باز کردند و گفتند اگر شما بشنوی که بابا اسیر شده چه میکنی گفتم همین جا خودم رو میکشم جون تحمل اسارت رو ندارم گفتند اگه بگن شهید شده چکار میکنی گفتم قول دادم به بابا نماز شکر بخونم و سجده شکر بجا بیارم گفتند واقعا گفتم بله دوباره گفتند ولی من میگم اسارت بهتره چون بعدش ازادی داره و بابا برمیگرده ولی با شهادت بابا برای همیشه از پیش ما میره من با خنده گفتم نگران نباش چون شهادت لیاقت میخواد که بابا نداره وقتی این حرف رو زدم پسرم بلند شد و به اتاقش رفت که یک دفعه صدای گریه اومد رفتم داخل دیدم داره گریه میکنه گفتم بابا اسیر شده راستش رو بگو پسرم گفت به قولی که به بابا دادی عمل کن و نماز شکرت رو بخون خیلی سخت بود ولی خدا رو شکر وضو داشتم وبخاطر دخترم که باردار بود صبر کردم و دو رکعت نماز شکر خوندم وسجده شکر بجا اوردم
میگن نحوه شهادت هر شهیدی حاکی از علایق اون شهیده شهید نبی لو خودشون رو مدافع حریم ولایت معرفی کردند کسیکه خود را مدافع حریم ولایت معرفی میکند باید نشانه داشته باشد اولین شهید مدافع حریم ولایت حضرت زهراست ایشون از ناحیه دست و پهلو مورد اصابت قرار گرفتند در بین روضه ها خیلی به روضه حضرت رقیه علاقه داشتند اعزام اخرشون شب سوم محرم بود شبی که متعلق به سه ساله ابا عبدالله میباشد و پیکرشون پنجم ماه صفر شهادت حضرت رقیه برگشت موهای سرشون سوخته بود و یکی از گوشهاشون رو از دست داده بودند
پله پله تا شهادت🌹
شرمنده اگر مطالب رو براتون میفرستم اگر سوالی باشه در خدمت عزیزان هستم و در حد توان جوابگو هستم
خیلی لطف کردید🌸 الحمدالله بسیار زیبا و کامل بود مطالب و خیلۍجاۍتفڪر داره ان‌شاءالله که ماهم نهایٺ استفاده داشته باشیم
یکی از دغدغه های شهید نبی لو برگزاری باشکوه مجالس اهل بیت بود در هر محله ای که وارد میشدیم اولین کاری که میکرد برپایی هیات بود حتی با تعداد کم افراد باز هم هیات برقرار میشد و عقیده داشت که خود اهل بیت در مجلس حضور دارند مراسم تولد اهل بیت و عزاداریها رو با تمام تلاش شون برگزار میکردند (ایشون اعتقاد داشتند با شادی اهل بیت باید شاد بود و با عزاشون محزون) همیشه از درامد خود مبلغی مختص هیات کنار میگذاشت حتی اگر از نظر مالی در مضیقه بودیم این کارشون ترک نمیشد چون اعتقادشون این بود که خود اهل بیت جبران میکنند خدا رو شکر که الخمدولله اهل بیت به بهترین نحو ممکن جبران کردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-شھید نبۍ لو فرموده بودند که مدافع حرم -مورد خطاب قرار نگیرند -ممنون‌میشم یڪ مقدار بابت این سخن‌ -زیباۍشھید توضیح بفرمائید
سلام شهید نبی لو متولد ۲۷ مرداد ماه سال ۱۳۴۵ هستند محل تولدشون تهران منطقه ۱۷ (دارالشهدای تهران) تمام دوران کودکی و نوجوانی و جوانیشون رو در همون منطقه بودند و از بچه های فعال در مسجد و بسیج مساجد محل فعالیت شهید مسجد جامع ابوذر که محل جانبازی حضرت اقا میباشد که خود شهید هم در اون روز پای سخنرانی حضرت اقا بودند و یکی از شاهدان اون صحنه و مسجد امام خمینی در میدان گلچین
ایشون بار دوم که سوریه رفته بودند یه پرچم فاطمیون با خودشون اورده بودند وقتی ما پرچم رو دیدیم خیلی اعتراض کردیم .که چرا این پرچم رو اوردید چون برای ما نه در روضه های خونگی و نه در هیات و حسینیه کاربردی نداشت ولی شهید گفتند اگر بدونید که بچه های زینبیون و فاطمیون چقدر مظلومند این حرف را نمیزنید ما گفتیم اخه پرچم اونها به چه درد ما میخوره یه بار داشتم کشو لباسها رو مرتب میکردم با خنده به ایشون گفتم واقعا بعضی از کارهای شما عحیبه گفتند چطور گفتم اخه این پرچم رو چقدر باید از این کسو به اون کشو کنم یه پرچم دیگه میخریدی که بدردمون بخوره (نمیدونستم که اون پرچم ماموریت داره که اومده خونه ما ) برگشت و گفت اگه اذیت میشید ببرم اداره بذارم تواتاقم وقتی شهید نبی لو شهید شدند گفته بودند با لباسهای خدمت حرم دفنم کنید داشتیم لباسها رو مرتب میکردیم که من گفتم بچه ها لباسهای بابا پرجم نداره کاش یکی میخریدیم و میگذاشتیم روی لباسها دخترم گفت پرچمی که روی وسایل شهید میارند باید از جای خاصی اومده باشه و متبرک باشه که یکدفعه یاد پرچم فاطمیون افتادم گفتم بابا خودش تبرک کرده همون رو بیارید و تزیین کنید بذاریم روی وسایل بابا همون موقع پسرم با بچه های سپاه رفته بودند برای تعیین محل دفن شهید نبی لو پسرم زنگ زد و گفت مادر دو جا برای بابا در نظر گرفتند یکی در گلزار یکی در بهشت معصومه من گفتم هر کدوم رو که مادرم قبول کنه الان بیایید اینجا ما بهشت معصومه هستیم اگه دوست نداشتی بریم گلزار رو ببینیم ما با دامادمون رفتیم وقتی رسیدیم ناخوداگاه من به زمین نشستم و سرم رو گذاشتم همون محل و درد دلهام رو با اون مزار کردم و به پسرم گفتم بابا بچه های فاطمیون و زینبیون رو خیلی دوست داشت همینجا رو بگو اماده کنند نمیخواد بریم گلزار رو ببینیم دقیقا ماموریت پرچم اونجا معلوم شد
الحمدالله سخنانتون خیلی تکمیل بود اگر بازهم سخنۍ،خاطره ای‌و.. از شھید هست ممنون میشم برامون بفرمائید -سخنان خودتون خیلی بھتر و جامع تر از تک به تک پرسیدن سوالاتمون است ---------------------------------❖ خادم‌الشهدایۍ‌های عزیز اگر سوالی از خانم ایاسه بزرگوار دارید در لینک برامون ارسال کنید که زیاد مزاحم اوقات شریفشون نشیم