eitaa logo
ساکنین پلاک "8"
146 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
6هزار ویدیو
100 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☄️ عمامه عاریتی؟!. 📝 زمانی که مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری قصد هجرت به ایران داشت می‌رود محضر امیر المؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیر المؤمنین می‌ گوید: آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام، این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. ایشان، سه ماه نجف می‌ ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد، از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌ کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ ماند، جمعاً می ‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز نا امید می‌ شده که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی‌ دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب می‌ خوابد، خواب سید الشهداء (ع) را می‌ بیند. آقا می‌ فرمایند: "شیخ عبد الکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌ خواهی به عنوان الگو؟". می‌ گوید: بله آقا!. می‌فرمایند: "فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌ خواهی بشوی، طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ ساله‌یی نشسته، عمامه‌یی کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد می‌ شوید، این جوان بلند می‌ شود وارد حرم می‌ شود یک سلامی پایین پا به من می‌ کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می‌ شود بعد از طلوع فجر. این جوان را در یاب که یکی از انسان‌های بزرگ است ". حاج شیخ می‌ فرماید: بیدار شدم، طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء (ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آن جا به صحن رفت. دنبال اش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا، بایست من با تو کار دارم. بر گشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامه‌ی من عاریتی است " و رفت. از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه‌ پس‌ کوچه‌ های کربلاء، دنبال اش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دو باره در حال حرکت بر گشت و گفت: "آقا! عبای من هم عاریتی است " و رفت. آقای حاج شیخ عبد الکریم می‌ گوید: دیدم دارد از دست ام می‌ رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ی دو امام، با این دو کلمه دارد می‌ گذارد و می‌ رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دست اش را گرفتم و گفتم: بإیست. عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ی من عاریتی است یعنی چه؟، شش ماه التماس کرده‌ ام تا شما را معرفی کرده‌ اند، کار داریم به شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌ کند و می‌ گوید: "چه کسی من را به شما معرفی کرد؟". آقا شیخ عبد الکریم می‌ گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سید الشهداء (ع). به حاج شیخ عبد الکریم می‌ گوید: "امروز چندمِ ماه است؟". حاج شیخ عبد الکریم روز را می‌ گویند. می‌ گوید: "دنبال من بیا". در کوچه‌ پس‌ کوچه‌ های کربلا می‌ روند تا به خارج از کربلا می‌ رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بوده. می‌ رسد به درِ آن اتاق و می‌ گوید: "این جا خانه‌ی من است، فردا طلوع فجر، وعده‌ی دیدار من و شما همین جا ". می‌ رود داخل و در را می‌ بندد!. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می‌ خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ی من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام. ایشان می‌ فرماید: لحظه‌ شماری می‌ کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله‌ی پیر زنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌ زد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم!. در زدم، دیدم پیر زنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت این جا خانه‌ی من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجا ست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پا های این جوان به قبله دراز، هنوز بدن اش گرم است. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.... یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع) به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ی من عاریتی است، عبای من عاریتی است!. فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌ خواست به من بگوید: شیخ عبد الکریم حائری! مرجعیت، عاریتی است؛ ریاست، عاریتی است؛ خانه‌های تان، عاریتی است؛ پول‌ های حساب تان، عاریتی است؛ وجود تان، عاریتی است؛ سلامتی‌تان، عاریتی است. هر چه می‌ بینید، عاریه است و امانت است؛ دل به این عاریه‌ ها نبندید @pellake8
☑️ هر كسى وظيفه‌اش اين است كه بايد بشود. انسان قرآنى كسى است كه: لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، حرف میزند پاك، غذا مى‌خورد پاك، مى‌بيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قَلَمش، امضايش، شهادتش، كسب ‌و ‌كارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مى‌شنود، آنچه را مى‌بيند، همه را مسّ مى‌كند و انسان قرآنى كسى است كه "لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون"َ. 📚 برگرفته از کتاب گفت‌و‌گو با علامه حسن‌زاده آملی ص ۶۵ 👇👇 @pellake8
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد! حتما هم اتفاق افتاده! دیشب ساعت یک در مسیر خانه متوجه خانمی شدم که کنار خیابان ایستاده و بیش از ۲۰ خودرو اطرافش را گرفته‌اند. دختر بی توجه به مزاحمت‌ها دور میدان میچرخید، همه خودرو ها هم به دنبالش و تعدادشان هم افزوده میشد. گوشه‌ای ایستادم، ‏▫️ حدودا ۲۲ساله و مشخص بود دختر موجهی است و از این آزارها ناراحت است. صحنه ای که شاید فقط با حمله گله کفتارهاو گرگ های درنده به یک موجود بی پناه قابل مقایسه باشد! خواهرم همراهم بود رفت و نیم ساعتی صحبت کرد، من هم با فاصله اندکی کنارشان ایستادم تا شاید از مزاحمت‌ها کم شود. ‏▫️ خواهرم برگشت و گفت دو شب قبل با خانواده دعوایش شده و وسایل‌ش را جمع کرده و از خانه بیرون زده! از ترس با خانواده هم تماس نگرفته، دوستانش هم جایی نداشتند که این دو شب را بماند. نه جایی برای ماندن داشت و نه پولی برای هتل رفتن! دو روز تمام در خیابان راه رفته.راه !بدون اینکه بخوابد ‏▫️ با اصرار خواهرم سوار ماشین شد. رفتیم برایش غذا گرفتیم. از آنچه فکر میکنید داغون‌تر و خسته تر بود، تمام مدت اشک ریخت. نیم ساعتی صحبت کردیم تا راضی شد با۱۳۷تماس بگیریم، پذیرفت شب را در یکی از مراکز بگذراند. برایش سخت بود ولی چاره‌ای نداشت. باید شب را درخیابان بین گرگ‌ها بگذراند! ‏▫️یا به خواسته آن‌ها تن بدهد یا همین خستگی و گرسنگی را ادامه دهد. موبایلش هم از عصر خاموش بود که در ماشین شارژ کرد. فقط مادرش چند پیام داده بودم. ساعتی گذشت و بچه‌های مددکار آمدند، باهاش صحبت کردند، قبول کرد برود و شب را در یکی از سراها بماند. از خودروی ما پیاده نشد ‏▫️ پشت سر خودرو شهرداری حرکت کردیم و رفتیم تا یکی از سراهای نگهداری. در راه از یک سوپرمارکت وسایلی که فکر میکردیم شاید نیازش بشود را خریدیم. قبول نمیکرد ولی باز هم چاره‌ای نداشت. امروز صبح با یکی از رفقا در شهرداری تماس گرفتم تا موضوع را پیگیری کند. ‏▫️عصر تماس گرفت که شهردار با خانواده او تماس گرفته و به همراه چند مددکار با خودش و خانوده‌اش صحبت کردند. حال خوب اینکه آشتی کردند و امشب در خانه و اتاق خودش راحت خوابیده. به خواهرم پیام داده بود ومیگفت یک قدم تا آنچه نباید فاصله داشته! ‏▫️بین جبر و وجدان در حال جنگ بوده و شایدلحظات آخر یک اتفاق نجاتش داده. به حال هم بی تفاوت نباشیم! از کنار هم بی تفاوت رد نشویم! یک لحظه شاید یک عمر را تغییر دهد، هر کار بدی دفعه اولش سخت است! و بعد از آن عادی شود، همه بد به دنیا نمی ایند و اجبار به راه‌هایی میکشاند که شاید برگشت از آن خیلی سخت و غیر ممکن باشد. ‏▫️ اگر با چنین مواردی برخورد کردید که حتما برخورد کردید یا میکنید بی تفاوت از کنار اتفاقات کنارمان رد نشویم. این موارد به راحتی از طریق اورژانس اجتماعی و شهرداری قابل حل است و حتما می‌توانیم از یک فاجعه یا بحران در آینده یک انسان مثل خودمان موثر باشیم. کنار هم بمانیم… @pellake8
14000826_بیانات دیدار نخبگان با رهبر انقلاب.mp3
8.96M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات صبح دیروزرهبر معظم انقلاب در و استعدادهای برتر علمی ۱۴۰۰/۰۸/۲۶ @pellake8
⭕️ رهبر انقلاب خطاب به نخبگان: نخبگی یک نعمت الهی است / آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، قدرشناسی از این نعمت است حضرت آیت الله خامنه‌ای، صبح دیروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: 🔻 نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است. نعمت الهی را باید شکر کرد. اول چیزی که در ذهن شما قرار میگیرد این باشد که این نعمت را شکرگزاری کنید. 🔻آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، صرفاً استعداد و ظرفیت ذهنی نیست. خیلی‌ها هستند استعداد دارند، ظرفیت ذهنی هم دارند و این ضایع میشود. اصلاً بروز پیدا نمیکند یا از او هیچ استفاده‌ی مناسب و شایسته نمیشود و تبدیل به نخبه نمیشود. 🔻آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، علاوه‌ی بر استعداد و ظرفیت ذهنی، قدرشناسی از این حقیقت و از این نعمت است. این باید قدرشناسی بشود و براساس او کار و تلاش انجام بگیرد. ۱۴۰۰/۸/۲۶ @pellake8
📸 رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تنها گریه کن» 🔻به مناسبت هفته‌ کتاب و کتابخوانی، مؤسسه‌ پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی مراسم «یازدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» را همراه با انتشار تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «تنها گریه کن» برگزار خواهد شد. @pellake8
⭕️ «نوری» گزینه جدید پیشنهادی آموزش‌وپرورش به مجلس 🔻رئیس‌جمهور یوسف نوری را برای وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی کرد. او در گذشته به عنوان رئیس مرکز فناوری اطلاعات و ارتباطات این وزارتخانه فعالیت داشته. جلسه تایید صلاحیت یکشنبه ۷ آذر برگزار خواهد شد. 🔻تاکنون دو گزینه پیشنهادی رئیسی برای این وزارتخانه موفق نشده‌اند اعتماد مجلس را کسب کنند و نوری سومین گزینه پیشنهادی است. @pellake8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 موشن‌کلیپ | شکست محاصره سوسنگرد 👈🏼 محاصره سوسنگرد چگونه با اقدام آیت‌الله خامنه‌ای شکسته شد؟ 🔻روایت دیده‌نشده رهبر انقلاب 🗓 انتشار به مناسبت ۲۶ آبان سالروز شکست حصر سوسنگرد @pellake8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هـر روزیـک صفحـه قـرآن برای: 🤲سلامتی و تعجیل درفرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه 🌷هدیه به شهــدا 💐هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته 🤲آمرزش گناهان 🤲سـلامتی تمـام مـریضها صفحه/۱۰۱ @pellake8
برای سلامتی وفرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
🌅دعای هفتم صحیفه سجادیه برای شفای همه مریضها ورفع گرفتاریها🤲 @pellake8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗🕊 🌈هرروزدرمحضر نهج البلاغه 👇 🌅قال علی علیه السلام لاِِبْنِهِ الْحَسَنِ علیه السلام: يَا بُنَيَّ، احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً، وَأَرْبَعاً، لاَ يَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ: إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ، وَأَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ، وَأَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ. يَا بُنَيَّ، إِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَکَ فَيَضُرَّکَ؛ وَإِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛وَإِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ، فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ؛ وَإِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ، فَإِنَّهُ يَبِيعُکَ بِالتَّافِهِ؛ وَإِيَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ، فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ: يُقَرِّبُ عَلَيْکَ الْبَعِيدَ، وَيُبَعِّدُ عَلَيْکَ الْقَرِيبَ 🌅امام علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود : فرزندم! چهار چيز: و چهار چيز را، از من حفظ كن كه با حفظ آن هر كار كنى به تو زيان نخواهد رسيد: 1⃣بالاترين سرمايه‌ها عقل است 2⃣ بزرگ‌ترين فقر حماقت و نادانى است. 3⃣بدترين وحشت خودپسندى است 4⃣ و برترين حسب و نسب اخلاق نيك است. 👈فرزندم از دوستى با احمق برحذر باش چرا كه او مى‌خواهد به تو منفعت رساند ولى زيان مى‌رساند (زيرا بر اثر حماقتش سود و زيان را تشخيص نمى‌دهد) 👈و از دوستى با بخيل دورى كن، زيرا به هنگامى كه شديدترين نياز را به او دارى تو را رها مى‌سازد 👈و از دوستى با انسان فاجر بپرهيز، چرا كه تو را به اندك چيزى مى‌فروشد 👈 و از دوستى با دروغ‌گو برحذر باش، چرا كه او مثل سراب است؛ دور را در نظر تو نزديك و نزديك را در نظر تو دور مى‌سازد (و حقايق را به تو وارونه نشان مى‌دهد). حکمت/۳۸ @pellake8
✳️ بی‌نیازی گذرا، بی‌نیازی پایدار 🔻 علیه السلام می‌فرماید: «استغنائک عن الشئ خیر من استغنائک به» یعنی از چیزی باشی، بهتر است از اینکه به‌وسیله‌ی آن چیز بی‌نیاز شوی؛ زیرا وقتی روح از چیزی مستغنی شد (استغناء عن الشئ) بهتر است از این که روح به‌وسیله‌ی آن چیز مستغنی گردد. پولدار شدن، استغناء بالشئ است ولی نیاز به پول نداشتن و مستغنی از پول شدن، این استغناء عن الشئ است. 🔸 شدن، ملتفت الی الله شدن و متوکل علی الله بودن، و به خدا وابسته بودن و... غنای روحی و روانی به انسان می‌دهد، و همین است معنای ، یعنی استغنای از پول و ثروت. آن استغنایی که خدای تعالی استغنای طیّب می‌داند، این است که انسان از نظر روحی غنی شود. 🔹 برخی از صفات با نفس انسان پیدا می‌کنند؛ مانند همین غنا و وقتی اتحاد وجودی پیداکرد، این غنا، غنای ذات و روح انسان می‌شود. ولی وقتی به‌وسیله‌ی پول غنا حاصل شد، این غنا ذاتی او نیست. غنائی است گذرا که گاهی هست و گاهی نیست. 🔺 شما باید بیابید که غنی هستید و بی‌نیازید، البته نه با پول بلکه بدون آن. به فرمایش امام هادی (علیه السلام)، چون از پول بی‌نیازید، بی‌نیاز هستید، و این نعمتی است، و این شأن شماست. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۷۱ تا ۷۳ @pellake8
☑️شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 🔸 ۲۷ آبان، سالروز شهادت مهدی زین الدین اولین فرمانده لشکر علی بن ابی‌طالب علیه السلام است و امشب یادواره شهید زین الدین و ۶۰۰۰ هزار شهید استان قم در گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع) ساعت ۱۸ برگزار می گردد. 🔸شهدا را یاد کنیم، با ذکر یک صلوات 💠شادی روح شهدا صلوات @pellake8
حج 56 منشاوی.mp3
825.4K
☀️الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (سوره مبارکه حج آیه «56») 🔶در روز قيامت حكومت براى خداست، او در ميان مردم حكم و داورى مى‌كند، پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند در باغ‌هاى پر نعمت (بهشت) خواهند بود. 🔰🔰🔰🔰مراد از براى خدا بودن ملك در روز قيامت ظاهر شدن حقيقت است در آن روز، و گر نه در دنيا هم ملك براى خدا است، و اين اختصاص به روز قيامت ندارد ✅پیام ها 1- روز قيامت، هيچ كس هيچ قدرتى ندارد، جز با اراده‌ى او. «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ» 2- داورى خداوند بر اساس عملكرد ماست. @pellake8
🟢 رابطه «عبادت» و «جامعه صالح» 🔹 یک نفر مسلمان، هم باید یک رابطه دائم و ثابت میان او و خدای خودش برقرار باشد و هم باید یک رابطه ثابت و دائم میان او و جامعه خودش برقرار باشد. 🔹 بدون عبادت، ذکر و یاد خدا، مناجات با حق، حضور قلب، نماز و روزه نمی‌شود یک جامعه اسلامی ساخت و حتی خود انسان سالم نمی‌ماند. همچنین بدون یک اجتماع صالح و یک محیط سالم، بدون امر به معروف و نهی از منکر، بدون رسیدگی و تعاطف و تراحم میان افراد مسلمان نمی‌شود عابد خوبی بود. 📒 استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۸۰ @pellake8
🔴 عبور از فتنه‌ها 💚 امام زمان(ع) در نامه به شیخ مفید: 🔸ازخدا بترسید 🔹و چاره فتنه‌هایی که به شما روی آورده از ما بخواهید 🔸عده‌ای دراین امتحان و فتنه هلاک میشوند و عده‌ای مقاومت می‌نمایند و به سلامت میروند 🔹این فتنه‌ها از نشانه‌های حرکت و قیام ما و موجب امتیاز شما در برابر اوامر و نواهی ماست. (احتجاج، ج۲، ص۴۹۷) @pellake8
🔵 داستانی از حاج اسماعیل دولابی درباره انتظار واقعی 🔴 پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این جا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه می‌کرد می‌دید کی چکار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند... 🔸 یکی از بچه ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید 🔸 یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این جا را مرتب کند. 🔸 یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم. 🔸 اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد. هی نگاه می کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم... 🌀 شرور که نیستی الحمدلله 🌀 گیج و خنگ هم نباش 🌀 نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید @pellake8