#نکات_علمی 6️⃣8️⃣1️⃣
#ادبیات_عرب 4️⃣4️⃣
❇️ شباهت های حال و تمییز
⬅️ حال و تمییز در پنج امر باهم مشترك هسـتند.
1️⃣ هر دو اسم هستند.
2️⃣ هردو نکره می باشـند.
3️⃣ هردو رکن کلام نیسـتند یعنی مسـند و مسندالیه نمی باشند.
4️⃣ هر دو منصوب هستند.
5️⃣ هر دو رافع یک نحوه ابهام در کلام می باشند چنان که حال رافع ابهام هیأت اسـمی در کلام است و تمییز رافع ابهام ذاتی یا نسبتی در کلام می باشد.
🔷 اشکال: گاهی حال به صورت جمله نیز می آید لذا ممکن است اشـکال شود که حال همیشه اسم نمی باشد تا از وجوه مشترك بین حال و تمییز شـمرده شود. همچنین گاهی حال معرفه اسـتعمال می شود، مانند: «اجتهد وحدك» لذا نباید از امور مشترکه بین حـال و تمییز، نکره بودن حـال شـمرده شود.
⬅️ جواب: اصـل در حـال، اسـمیت است و جمله ثانیـا و بـالعرض و نائب مناب از اسم می باشـد و بحث در اینجا درباره امور
مشترکۀ اصلی حال و تمییز است.
⬅️ و اینکه اصل درحال تنکیر است به طـوري که اگر لفظـا حـال معرفه بـود، بایـد از حیث معنـا آنرا نکره معنـا کرد چنـانکه «وحـدك» را بایـد«منفردا» معنـا کرد.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 0️⃣9️⃣1️⃣
#ادبیات_عرب 5️⃣4️⃣
❇️ تفاوت های حال و تمییز
1️⃣ حال گاهی به صورت جمله و گاهی به صورت ظرف و گاهی به صورت جار و مجرور بیان می شود در حالیکه تمییز فقط به صورت اسم در کلام قرار می گیرد.
👈 هرگاه ظرف و جار و مجرور حال واقع شوند بایـد ذو الحال معرفه باشـد و متعلق آنها بایـد شـبه فعل عام و محذوف باشد، یعنی باید ظرف و جار و مجرور مستقر باشد.
2️⃣ گاهی معناي مراد متکلم از کلام، متوقف بر ذکر حال می شود، یعنی اگر حال در کلام ذکر نشود و لحاظ نگردد، معناي کلام مطابق با مراد متکلم نمی باشـد، ماننـد قول خداونـد متعال: لا تمش فی الارض مرحا.
👈 درحـالیکه هیچوقت معناي کلام متوقف بر ذکر تمییز نمی شود، زیرا تمییز چه ذکر شود و چه ذکر نشود معناي کلام کامل است و مطابق مراد متکلم می باشد. مانند: «طاب زید» که «نفسا» چه ذکر شود و چه نشود تأثیري در صحت اصل معناي کلام ندارد.
3️⃣ حال مبین و بیانگر هیأت و کیفیت اسـمی در کلام است، ماننـد: «جاء زیـد ضاحکـا» در حالیکه تمییز، مبین و بیانگر ذات اسم قبل و رافع ابهام از ذات اوست، به عنوان نمونه در مثال «عنـدي مثقال» یعنی «نزد من مثقالی است» که ذات «مثقال» ابهام دارد که از چه چیزي و ذاتی نزد متکلم یک مثقال وجود دارد که با لفظ تمییز از ذات آن رفع ابهام می گردد و گفته میشود: «عنـدي مثقال ذهبا».
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 4️⃣9️⃣1️⃣
#ادبیات_عرب 6️⃣4️⃣
❇️ تفاوت های حال و تمییز
🔶 سه فرق بیان شد
4️⃣ حال می توانـد واحـد و یا متعدد باشد زیرا ذو الحال می تواند حالات گوناگونی داشته باشد. درحالی که تمییز نمی تواندمتعدد باشد زیرا ممیز آن ذات است و ذوات یک صورت واحده دارند.
5️⃣ حال می توانـد مقدم از عامل خود شود به شـرط اینکه عامل آن، فعل متصـرف یا وصـفی «یکی از مشتقات فعل» باشد که شبیه آن فعل در متصرف بودن است (مانند اسم فاعل و اسم مفعول و صـفت مشبهه به خلاـف افعـل تفضـیل که از اوصـاف متصـرف نیست زیرا داراي معنـاي افضـلیت است که این معنا در فعل نمی باشـد) بنابراین هرگز لفـظ حال از عامل خود اگر از افعال جامـد و یا عامل معنوي و یا اوصاف غیر متصـرف باشـد، مقـدم نمی شود.
6️⃣ اصل در حال مشـتق بودن است ولی اصل در تمییز جامـد بودن است. البته گاهی در مقام اسـتعمال به عکس می شود و حال جامد و تمییز به صورت مشـتق اسـتعمال می شود، مانند: «هذا مالک ذهبا» که «ذهبا» حال از «مالک» است و گاهی تمییز به صورت مشـتق اسـتعمال می شود مانند لله دره فارسا.
7️⃣ حال گاهی موّکد عاملش و یا کلمات قبل از خود می باشد، یعنی معنایی که از حال فهمیـده می شود قبل از حال براي ذوالحال فهمیـده شـده. مانند آیه شریفه فتبسم ضاحکا من قولها.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 8️⃣9️⃣1️⃣
#ادبیات_عرب 7️⃣4️⃣
❇️ اقسام حال
حال از چهار جهت و اعتبار تقسیم می شود:
1️⃣ به اعتبار لزوم و دوام حال براي ذو الحال و عدم لزوم و انتقال آن
2️⃣ به اعتبار ارزش ذاتی در کلام داشتن و ارزش مقدمي داشتن
3️⃣ به اعتبار زمان حال
4️⃣ به اعتبار تاکیدي و غیر تاکیدي بودن
⬅️ لازم به ذکر است که چون این تقسیم اعتباري است، امکان دارد در یک حال تمامی این اعتبارات تطبیق شود.
👈 در ادامه به این تقسیمات پرداخته خواهد شد.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 2️⃣0️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 8️⃣4️⃣
❇️ اقسام حال
🔷 تقسـیم حـال به اعتبـار لزوم و دوام حـال براي ذوالحـال و انتقـال و عـدم دوام آن براي ذو الحـال است که در این صورت حال تقسیم به دو قسم می شود:
1️⃣ منتقله که عبـارت است از حـالی که ذوالحال دائما داراي آن حال نیست بلکه در مقطعی از زمان آن هیات را دارد و سـپس زائل می شود.
👈 غالب احوال در کلام عرب اینگونه هستند.
2️⃣ ملازمه که عبـارت است از حـالی که ذوالحـال تا وجود دارد بالنسـبه به معناي عامل و مـدت زمان وجود فعل قبل، آن حال براي او ثابت است.
👈 باید دانست که حال در سه صورت واجب است قیاسا، حال ملازمه باشد.
که در ادامه خواهد آمد.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 6️⃣0️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 9️⃣4️⃣
❇️ گفته شد حال در سه صورت واجب است قیاسا ملازمه باشد.
1️⃣ لفظ حال جامد باشد و در تقدیر نیز تأویل به مشتق برده نشود،
👈 مانند: «هذا مالک ذهبا»که «ذهبا» حال است از «مالک» که تـا این مال معین مشار إلیه وجود دارد، طلا خواهـد بود زیرا طلا ماده اي است که خود به خود تغییر نمی کنـد، و درضـمن «ذهبـا» تأویـل به مشـتق نیز برده نمی شود،
👈 بخلاف «بعته یـدا بیـد» که تاویـل به «متقابضـین» برده می شود چون تثنیه است، زیرا معناي«یدا بید» دست به دست شدن است، این وصف «متقابضین» حال منتقله است زیرا همیشه تا آن مال باشد اینگونه نیست که مورد قبض و اقباض و دست به دست شدن باشد.
2️⃣ درجـائی که حال تاکیـد معناي عامل خود کنـد، زیرا هر دو رسانـنده معناي واحدي هسـتند.
👈 مانند قول خداوند متعال درباره عصاي حضـرت موسـی و حالت خود آن حضـرت در او به امر خداوند آن را به زمین افکند: در ولّی مدبرا. «مـدبرا» حال از ضـمیر مسـتتر در «ولّی» است.
3️⃣ درجائی که عامل حال دلالت بر قـدیم نبودن بلکه حادث بودن ذات ذوالحـال می کنـد، بنـابراین همیشه در این مورد عامـل از حیث معنـا بایـد از مصـدري باشـد که دلالت بر ایجـاد و حدوث ذوالحال کند.
👈 مانند قول خداوند متعال: خلق الانسان ضعیفا که عامل حال که «خلق» است دلالت بر حادث بودن ذوالحال «الإنسان» می کنـد زیرا اگر قـدیم بود خلق و ایجاد کردن براي او معنا نداشت. در این مورد، حال براي بیان این است که ذوالحال از همان ابتداي خلقت، با این حال آفریده شده اسـت و دائما اینگونه است.
🔶 گاهی حال ملازمه در غیر از آن سه مورد یافت می شود البته این وقوع سـماعی است. یکی از موارد حال ملازمۀ سماعی این آیه شریفه است: شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ و ٱلمَلَـٰٓئِكَةُ وَ أُوْلُواْ ٱلعِلمِ قَآئِمَا بِٱلقِسطِ.
شاهـد: در حال «قائما» ازضـمیر «هو» است، و دلیل بر اینکه حال در اینجا ملازمه است، این می باشد که مراد از ضـمیر ذات اقـدس است و تمامی اوصاف ذاتی خداونـد، ملازم وجود تعالی اوست.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 0️⃣1️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 0️⃣5️⃣
❇️ اقسام حال
🔷 تقسـیم حـال به اعتبـار لزوم و دوام بیان شد
🔶 تقسیم دوم: به اعتبار ارزش دار بودن فی نفسۀ حال و یا ارزش مقدمی داشتن براي ذکر لفظ دیگر است.
👈 اگر اولی باشـد به آن حـال مقصوده گوینـد که غالبا حال از این نوع است ماننـد: «جاء زیـدراکبا»
👈و اگر براي مقـدمه چینی کردن براي ذکر لفظ دیگري باشـد، به آن حال توطئه گویند که این قسم قلیل بوده و همواره به صورت جامد است که توسـط وصفی توصیف می شود و این حال مقدمه براي ذکر همین صفت آمده است.
🟡 مانند قول خداوند متعال فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا
شاهد در حالیت «بشـرا» براي ضـمیر مستتر در «تمثل» می باشد که این حال توطئه براي ذکر «سویا» است
👈 چون اولا ذکر «سویا»بـدون ذکر مقـدمی «بشـرا» مفیـد معناي واقعی و مراد خداوند نیست زیرا معلوم نمی شود که روح القدس به صورت چه چیزي «سویا» و کامل تمثل و ظاهر شده است
👈 ثانیا: اگر «بشرا» در عبارت ذکر نشود «سویا» چون صفت است بایدصفت براي ضمیر مسـتتر «تمثـل» باشـد و به صورت مرفوع قرائت شود در حالی که این لفظ نمی توانـد صـفت براي آن ضـمیر شود زیرا از ضـمیر صفت آورده نمی شود.
🟡 و همین مطـالب در مثـال: «جاءنی زیـد رجلا محسـنا» جاري است که «رجلا» حال توطئه اي براي ذکر «محسـنا» اسـت و ارزش ذاتی نـدارد زیرا معلـوم اسـت که «زیـد» مرد است بلکه مقـدمه چینی و زمینه نحـوي براي ذکر صـفت «محسـنا» فراهم میکند، زیرا اگر «رجلا» نباشد، «محسـنا» نمی تواندصفت براي «زید» واقع شود زیرا نکره است و «زید» معرفه می باشد.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 4️⃣1️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 1️⃣5️⃣
❇️ اقسام حال
✅ دو تقسیم برای حال بیان شد
3️⃣ تقسیم سوم: به اعتبار زمان وجود آن و مقایسه آن با زمان عامل خود است، که در این صورت به سه قسم تقسیم می شود:
1️⃣ حال مقارنه: زمان تحقق و وجود حال، مقارن با زمان وجود عامل آن است، که در استعمالات غالبا حال از این قسم است، مانند این آیه شریفه «هذا بعلی شیخا».
👈 شاهد: در حال مقارنه بودن «بعلی» از «شیخا» می باشد که زمان حال-زمان پیري -مقارن زمان عامل آن است که «هذا» است. «هذا» می تواند عامل حال باشد زیرا متضمن معناي«انبّه» و «اشیر إلیه» است.
🟡 نکته: قابل ذکر است که اصل در حال، مقارنه بودن است.
2️⃣ حال مقدّره: حالی است که زمان تحقق حال موخّر و مستقبل از زمان تحقق وجود عامل حال است. مانند «مررت برجل معه صقر صائدا به غدا». در این مثال « صائدا » حال از « رجل » است لکن زمان این حال به قرینۀ ظرف زمانی آن «غدا» آینده است در حالیکه زمان عامل حال که «مررت» است ماضی است.
👈 باید دانست که در حال مقدّره، براي بیان معناي کلام،حال به تقدیر « مریدا » یا « مقدّرا » برده می شود. (برای تطابق با اصل در حال که مقارنه بودن است نه معنای واقعی آن)
3️⃣ حال محکیه: حالی است که زمان تحقّق حال قبل از زمان تحقق عامل حال باشد، مانند «جاء زید الیوم راکبا أمس» که زمان تحقق «راکبا» دیروز بوده و زمان تحقق عامل حال «جاء» ساعات گذشته امروز بوده است.
🔶 نکته: باید دانست که بعضی از علما گفته اند: ملاك تقسیم زمانی حال، نسبت آن با زمان عامل خود نیست بلکه نسبت آن با زمان تکلّم است. این ملاک باعث تداخل اقسام در یکدیگر می شود و توجیه مناسبی نیست.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 8️⃣1️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 2️⃣5️⃣
❇️ اقسام حال
✅ سه تقسیم برای حال بیان شد
4️⃣ تقسیم چهارم: به اعتبار تبیین و بیان مطلب جدیدي درباره ذو الحال و عدم آن است
👈 به این معنا که اگر معنایی که حال براي ذو الحال بیان می کند قبلا دانسته نشده باشد و بدون حال نیز فهمیده نمی شود به آن حال مؤسسه یا مبیّنه گویند و غالبا حال در استعمالات اینگونه است
👈 و اگر قسم دوّم بود یعنی آن معنا قبل از ذکر حال دانسته شده به آن حال موکّده گویند که این خود بر سه قسم است:
1️⃣ حال موکّدة عامل، مانند آیه شریفه ولّی مدبرا
2️⃣ حال موکّدة ذو الحال مانند «جاء القوم طرّا» که «طرّا» به معناي جمیعا حال از «القوم» است و از خود «القوم» به جهت دخول الف و لام بر اسم جمع، کلیت و شمول افرادي قوم دانسته می شود و «طرّا» برای تاکید است.
3️⃣ حال موکّدة مضمون و محتواي جمله، که از اسناد در جمله یک معناي التزامی دانسته و برداشت می شود و حال آن معناي ضمنی مستفاد از کلام را تاکید می کند
👈 مانند «زید أبوك عطوفا» که از جمله «زید أبوك» یک معناي التزامی استفاده می شود که همان عطوفت و مهربانی پدر نسبت به فرزند است و «عطوفا» این معنا را تاکید می کند.
🔶 باید دانست که در این صورت، عامل حال و ذو الحال محذوف می باشد و تقدیر مثال اینگونه است «زید أبوك، أعرفه عطوفا» که «عطوفا» حال از ضمیر مفعولی أعرفه» است.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 2️⃣2️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 3️⃣5️⃣
❇️ تطبیقات اقسام حال
🔶 یکی از موارد حال که براي بررسی فنی و صناعی آن، یک نحوي، دچار مشکل می شود، امثال این عبارت است « جاء زید و الشمس طالعه »
👈 اوّلا جمله اسمیه حال واقع شده است با آنکه آن را تاویل به مفرد نمی توان برد در حالیکه شرط جمله حالیه این است که شأنیت تاویل به مفرد داشته باشد زیرا اصل در حال، افراد است به همین جهت جمله حالیه محل از اعراب دارد.
👈 ثانیا همانطور که در تقسیم چهارم حال گفته شد، حال باید یا موسسه و مبیّنه هیات اسم قبل مثل فاعل و مفعول باشد، و یا تاکید براي جزئی از اجزاي جمله قبل بوده باشد
⬅️ در حالیکه جمله «و الشمس طالعه» نه امکان تاویل به مفرد دارد و نه تبیین یا تاکید جزیی از اجزاي جمله قبل است.
برای حل این مشکل توجیهاتی بیان شده .... .
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 2️⃣2️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 3️⃣5️⃣
❇️ توجیهات « جاء زید و الشمس طالعه »
🔶 گفته شد این جمله دو مشکل دارد یکی حال (والشمس طالعه) تاویل به مفرد نمی رود و دیگری اینکه مبین یا موکد جزئی از جمله ما قبل نیست.
1️⃣ توجیه ابن جنی؛
👈 اوّلا این جمله اسمیه تأویل به مفرد برده می شود و جمله الشمس طالعه تاویل به «طالعه الشمس» به سبک اسم فاعل با فاعل خود برده می شود
👈 ثانیا حال در جایی تبیینی یا تاکیدي بوده و نیازمند رابط لفظا است که حال حقیقی یعنی حال براي خود ذو الحال باشد نه حال سببی یعنی حال براي متعلق و سبب و اشیایی که با ذو الحال مرتبط هستند باشد در حالیکه در این مثال طالعه در حقیقت حال براي الشمس که یک شیئیی که زید به آن مربوط است.
2️⃣ توجیه دوم،
👈 این نوع جملات تأویل برده می شوند به، یک اسم مشتقی که از حیث معنا مشابه جمله اسمیه است و در ضمن حال تأسیسی و تبیینی براي اسم مقدّم می باشد، لذا الشمس طالعه تاویل به «مبکرا» برده می شود که به معناي صبح کننده است و در این صورت می تواند حال از زید باشد. باشد، بنابراین هردو اشکال عدم امکان تاویل بردن و نبودن تحت یکی از دو قسم حال تبیینی و تاکیدي وارد نمی شود.
🔶 در ادامه دو توجیه دیگر هم می آید.
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد
#نکات_علمی 0️⃣3️⃣2️⃣
#ادبیات_عرب 5️⃣5️⃣
❇️ توجیهات « جاء زید و الشمس طالعه »
🔶 گفته شد این جمله دو مشکل دارد یکی حال (والشمس طالعه) تاویل به مفرد نمی رود و دیگری اینکه مبین یا موکد جزئی از جمله ما قبل نیست. و دو توجیه بیان شد.
3️⃣ توجیه دیگر؛
👈 این جمله که توهّم شده حال است، حال نبوده بلکه مفعول معه است و واو آن نیز واو معیت است پس ایشان قائل است که مفعول معه به صورت جمله نیز می آید در حالیکه این قول اجماعا غلط است.
4️⃣ توجیه زمخشري؛
👈 اینگونه جملات حالیه حکم ظرف را دارند زیرا در واقع این نوع جملات، قید زمانی براي فعل قبل می باشند به همین علت ضمیر رابط نمی خواهد زیرا ظروف نیاز به رابط ندارند.
🔷 بنابراین اوّلا: چون ظرف مبین کیفیت زمانی یا مکانی اسم قبل است بنابراین اینگونه جملات، حال تبیینی است
🔶 و ثانیا: تاویل به مفرد نیز برده می شود به این نحو که مصدر اسمی که خبر است اضافه به مبتدا کرده و قبل از آن، یک اسم دال بر زمان آورده می شود، به این شکل «جاء زید وقت طلوع الشمس»
📕 مغنی باب رابع
📚 برگرفته از شرح استاد صفایی
👈 آدرس کانال:
https://eitaa.com/pelle_pelle_ta_ejtehad
👈 ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب کاربردی:
@Pazhuhesh_Aleyasin
🔰 مدرسه فقهی آل یاسین (علیهم السلام)
#کانال_پژوهش_آل_یاسین #پله_پله_تا_اجتهاد