مثلِ تدبیر که در سیطرهٔ تقدیر است
دل و ذهنم همه جا در کفِ عشقت گیر است
نازنین زودتر از زودتر از زود بیا
چون که آفاتِ زیادیاست که در تأخیر است
نکند دیر کنی تا که فراموش شوم
عمر، آبی است که در مرحلهٔ تبخیر است
اگر امشب سری از لطف به این دل نزنی
خوابِ شیرینِ دل از وصلِ تو بیتعبیر است
با کمی لطف به ابیاتِ دلم گوش بده
چون دعا بی نظرِ لطفِ تو بیتأثیر است
نظری کن که حواسم به خودت جمع شود
فکرِ هر جاییِ من یکسره در تغییر است
آهویِ قلب ندانست که در بیشهٔ مِهر
شیرِ عشق است که در معرکه غافلگیر است
خوبیِ خُلقِ تو باعث شده عاشق بشوم
دلِ من در طلبِ عشقِ تو بیتقصیر است
دانهٔ مِهرِ تو در عمقِ دلم ریشه دواند
ریشهٔ عشقِ تو در مرحلهٔ تکثیر است
آیهٔ خندهٔ تو بر دلِ من نازل شد
اندکی صبر کنی مرحلهٔ تفسیر است
مدّتی میگذرد مالِ خودت خواهم شد
لانهٔ قلب به دستانِ تو در تسخیر است
فرصتی نیست که امروز معطّل بشویم
بشتاب ای همهٔ عمر که فردا دیر است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
از حملههای موشکی خوشحالم امشب
با موجهای راکتی سیّالم امشب
آمادهام هفتاد سالی را بخندم
از شادیِ مظلومها، فعّالم امشب.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
بیا تا در صفِ ایمان بمانیم
که رهبر را امینِ حق بدانیم
شجاع است و مدیر است و مدبّر
برایش «آیةالکرسی» بخوانیم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
نمازِ جمعه ذکرِ حق تعالی است
نمازِ جمعه فضل و خیرِ اعلی است
نمازِ جمعه اوجِ رستگاری است
به راهِ دین و مذهب پایداری است
نمازِ جمعه وحدتآفرین است
نمازِ جمعه جمعِ مؤمنین است
نمازِ جمعه دوری از نفاق است
برای شخصِ مؤمن اشتیاق است
نمازِ جمعه حجِّ فردِ مسکین
جمال و هیبت و زیباییِ دین
نمازِ جمعه دیدارِ رفیقان
محلِّ اجتماعِ اهلِ ایمان
نمازِ جمعه عیدِ مسلمین است
بهشتی تازه بر روی زمین است
نمازِ جمعه وقتِ استجابت
مکانِ انتشارِ نور و رحمت
نمازِ جمعه نزدیکی به الله
صراط المستقیمِ جمعِ آگاه
نمازِ جمعه آغازِ عمل شد
بصیرتخانهٔ بینالملل شد
نمازِ جمعه دوری از جهنّم
برای امّتِ حق مثلِ پرچم
نمازِ جمعه غفران است و رحمت
نمازِ جمعه ایمان است و عزّت
برای هر قدم پاداشِ یک سال
برای عارفان آرامش و حال
اگرچه ظاهراً یک مستحب است
ولی تأکیدی از آیاتِ رب است
برای فردِ مؤمن مژده دارد
سعادت را به قلبش مینگارد
اگر که شیعهٔ پاکِ امامی
به سوی جمعهها بردار گامی
امامِ جمعه عازم شد به میدان
کجایید ای طرفدارانِ قرآن؟
به سرعت جانبِ مسجد بیایید
که خود را شاملِ فضلش نمایید
نمازِ جمعه واجب شد در این روز
که نورِ حق شود بر کفر، پیروز
امامِ جمعه آمد قبضه در دست
به پا خیز و روان شو تا زمان هست...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
دلم خواهد نوایت را ببوسم
ندای دلربایت را ببوسم
گُلم، تکرار کن حرفی که گفتی
که میخواهم صدایت را ببوسم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
هم مؤمن و هم مجاهد و هم آگاه
هم پیشقدم به معرکه هم همراه
مصداقِ «تُعِزُّ مَن تَشاء» است، ببین
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
مدّتی هست دلم تنگِ نگاهت شده است
کودکِ خاطرهام چشمبهراهت شده است
تو همان شاهِ امیدی که به شطرنجِ قرار
قلبِ عاشق شدهام عضوِ سپاهت شده است
دلِ من مثلِ همان عاشقِ اشعارِ قديم
بستهٔ سلسلهٔ زلفِ سیاهت شده است
برکهٔ کوچکِ قلبم وسطِ ظلمتِ شهر
نظری کرده و دلبستهٔ ماهت شده است
دلِ من مثلِ گدا، چهرهٔ زیبای تو شاه
این گدا را تو ببین عاشقِ شاهت شده است
جانِ من در هوسِ وصلِ زلیخای لبت
یوسفی هست که زندانیِ چاهت شده است
طفلِ عشقم که در اين پهنهٔ هستی تنهاست
آرزومند به آغوش و پناهت شده است
تا ابد نالهٔ بیچارگیاش بر پا باد
هر که با هر غرضی باعثِ آهت شده است
حاجتی نیست به غیر از تو و دیدارِ خودت
دلِ بیدل شدهام خاطرخواهت شده است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
آبان نشده ابرِ دلم میبارد
آذر نشده شعلهٔ غم میکارد
ای فصلِ پُر از عاطفهام زود بیا
پاییزِ دلم مِهرِ تو را کم دارد.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
صدایت مثلِ لوحِ آفرین است
برایم تا همیشه بهترین است
صدایم کن به اسمِ کوچکِ من
چرا که اسمِ کوچک دلنشین است.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
اجازه هست بگویم که دوستت دارم
به یک اشاره از این راز، پرده بردارم
اجازه هست صمیمیتر از قدیم شویم
که در صمیمِ دل از بودنِ تو سرشارم
اجازه هست که اسمِ تو را صدا بزنم
وَ نام پاکِ تو باشد شروعِ گفتارم
اجازه هست که گاهی مزاحمت بشوم
وَ با تو رازِ خودم در میانه بگذارم
اجازه هست تو را عشقِ خود خطاب کنم
اگر به مرتبهٔ عاشقی سزاوارم
اجازه هست که عکست شود زمینهٔ دل
شود نگاهِ قشنگت به هر کجا یارم
اجازه هست برایت غزل بگويم باز
وَ نامِ نازِ تو باشد ردیفِ اشعارم
اجازه هست بپرسم برای دیدنِ تو
بنا نهاده دلت تا به چند بشمارم
اجازه هست بیایم برای دیدارت
چرا که نور به چشمانِ خود بدهکارم
اجازه هست که بعد از نمازِ فردا صبح
به یک بهانهٔ رنگین کنی تو احضارم
اجازه هست که بیمارِ خندهات بشوم
تو نیز با لبِ خندان شوی پرستارم
اجازه هست که ارزانیِ خودت بشوم
تو هم به نیمنگاهی شوی خریدارم
اجازه هست که مهمانِ خندهات باشم
به یک تبسّمِ شیرین شوی هوادارم
اجازه هست صدایت ترانهام باشد
شود ترنّمِ نازت نوایِ گیتارم
اجازه هست که مالِ خودِ خودم باشی
به لطفِ عشق شوی تا همیشه دلدارم
اجازه هست بگویم که عاشقت هستم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم.
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat
باید از گنجِ لغت قافیهای قرض کنم
تا که از روی ادب مسئلهای عرض کنم
همهٔ حرفِ دلم جملهٔ زیر است، بخوان
حسِّ خوبیاست تو را در بغلم فرض کنم...
#حسینعلی_زارعی
@saredustansalamat