eitaa logo
ای نازنین شعری بخوان
296 دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
0 فایل
حسینعلی زارعی @hazv0115
مشاهده در ایتا
دانلود
مثلِ تدبیر که در سیطرهٔ تقدیر است دل و ذهنم همه جا در کفِ عشقت گیر است نازنین زودتر از زودتر از زود بیا چون که آفاتِ زیادی‌است که در تأخیر است نکند دیر کنی تا که فراموش شوم عمر، آبی است که در مرحلهٔ تبخیر است اگر امشب سری از لطف به این دل نزنی خوابِ شیرینِ دل از وصلِ تو بی‌تعبیر است با کمی لطف به ابیاتِ دلم گوش بده چون دعا بی نظرِ لطفِ تو بی‌تأثیر است نظری کن که حواسم به خودت جمع شود فکرِ هر جاییِ من یکسره در تغییر است آهویِ قلب ندانست که در بیشهٔ مِهر شیرِ عشق است که در معرکه غافلگیر است خوبیِ خُلقِ تو باعث شده عاشق بشوم دلِ من در طلبِ عشقِ تو بی‌تقصیر است دانهٔ مِهرِ تو در عمقِ دلم ریشه دواند ریشهٔ عشقِ تو در مرحلهٔ تکثیر است آیهٔ خندهٔ تو بر دلِ من نازل شد اندکی صبر کنی مرحلهٔ تفسیر است مدّتی می‌گذرد مالِ خودت خواهم شد لانهٔ قلب به دستانِ تو در تسخیر است فرصتی نیست که امروز معطّل بشویم بشتاب ای همهٔ عمر که فردا دیر است. @saredustansalamat
از حمله‌های موشکی خوشحالم امشب با موج‌های راکتی سیّالم امشب آماده‌ام هفتاد سالی را بخندم از شادیِ مظلوم‌ها، فعّالم امشب. @saredustansalamat
بیا تا در صفِ ایمان بمانیم که رهبر را امینِ حق بدانیم شجاع است و مدیر است و مدبّر برایش «آیة‌الکرسی» بخوانیم. @saredustansalamat
نمازِ جمعه ذکرِ حق تعالی است نمازِ جمعه فضل و خیرِ اعلی است نمازِ جمعه اوجِ رستگاری است به راهِ دین و مذهب پایداری است نمازِ جمعه وحدت‌آفرین است نمازِ جمعه جمعِ مؤمنین است نمازِ جمعه دوری از نفاق است برای شخصِ مؤمن اشتیاق است نمازِ جمعه حجِّ فردِ مسکین جمال و هیبت و زیباییِ دین نمازِ جمعه دیدارِ رفیقان محلِّ اجتماعِ اهلِ ایمان نمازِ جمعه عیدِ مسلمین است بهشتی تازه بر روی زمین است نمازِ جمعه وقتِ استجابت مکانِ انتشارِ نور و رحمت نمازِ جمعه نزدیکی به الله صراط المستقیمِ جمعِ آگاه نمازِ جمعه آغازِ عمل شد بصیرت‌خانهٔ بین‌الملل شد نمازِ جمعه دوری از جهنّم برای امّتِ حق مثلِ پرچم نمازِ جمعه غفران است و رحمت نمازِ جمعه ایمان است و عزّت برای هر قدم پاداشِ یک سال برای عارفان آرامش و حال اگرچه ظاهراً یک مستحب است ولی تأکیدی از آیاتِ رب است برای فردِ مؤمن مژده دارد سعادت را به قلبش می‌نگارد اگر که شیعهٔ پاکِ امامی به سوی جمعه‌ها بردار گامی امامِ جمعه عازم شد به میدان کجایید ای طرفدارانِ قرآن؟ به سرعت جانبِ مسجد بیایید که خود را شاملِ فضلش نمایید نمازِ جمعه واجب شد در این روز که نورِ حق شود بر کفر، پیروز امامِ جمعه آمد قبضه در دست به پا خیز و روان شو تا زمان هست... @saredustansalamat
دلم خواهد نوایت را ببوسم ندای دلربایت را ببوسم گُلم، تکرار کن حرفی که گفتی که می‌خواهم صدایت را ببوسم. @saredustansalamat
هم مؤمن و هم مجاهد و هم آگاه هم پیش‌قدم به معرکه هم همراه مصداقِ «تُعِزُّ مَن تَشاء» است، ببین لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه. @saredustansalamat
مدّتی هست دلم تنگِ نگاهت شده است کودکِ خاطره‌ام چشم‌به‌راهت شده است تو همان شاهِ امیدی که به شطرنجِ قرار قلبِ عاشق شده‌ام عضوِ سپاهت شده است دلِ من مثلِ همان عاشقِ اشعارِ قديم بستهٔ سلسلهٔ زلفِ سیاهت شده است برکهٔ کوچکِ قلبم وسطِ ظلمتِ شهر نظری کرده و دلبستهٔ ماهت شده است دلِ من مثلِ گدا، چهرهٔ زیبای تو شاه این گدا را تو ببین عاشقِ شاهت شده است جانِ من در هوسِ وصلِ زلیخای لبت یوسفی هست که زندانیِ چاهت شده است طفلِ عشقم که در اين پهنهٔ هستی تنهاست آرزومند به آغوش و پناهت شده است تا ابد نالهٔ بیچارگی‌اش بر پا باد هر که با هر غرضی باعثِ آهت شده است حاجتی نیست به غیر از تو و دیدارِ خودت دلِ بی‌دل شده‌ام خاطرخواهت شده است. @saredustansalamat
آبان نشده ابرِ دلم می‌بارد آذر نشده شعلهٔ غم می‌کارد ای فصلِ پُر از عاطفه‌ام زود بیا پاییزِ دلم مِهرِ تو را کم دارد. @saredustansalamat
صدایت مثلِ لوحِ آفرین است برایم تا همیشه بهترین است صدایم کن به اسمِ کوچکِ من چرا که اسمِ کوچک دلنشین است. @saredustansalamat
اجازه هست بگویم که دوستت دارم به یک اشاره از این راز، پرده بردارم اجازه هست صمیمی‌تر از قدیم شویم که در صمیمِ دل از بودنِ تو سرشارم اجازه هست که اسمِ تو را صدا بزنم وَ نام پاکِ تو باشد شروعِ گفتارم اجازه هست که گاهی مزاحمت بشوم وَ با تو رازِ خودم در میانه بگذارم اجازه هست تو را عشقِ خود خطاب کنم اگر به مرتبهٔ عاشقی سزاوارم اجازه هست که عکست شود زمینهٔ دل شود نگاهِ قشنگت به هر کجا یارم اجازه هست برایت غزل بگويم باز وَ نامِ نازِ تو باشد ردیفِ اشعارم اجازه هست بپرسم برای دیدنِ تو بنا نهاده دلت تا به چند بشمارم اجازه هست بیایم برای دیدارت چرا که نور به چشمانِ خود بدهکارم اجازه هست که بعد از نمازِ فردا صبح به یک بهانهٔ رنگین کنی تو احضارم اجازه هست که بیمارِ خنده‌ات بشوم تو نیز با لبِ خندان شوی پرستارم اجازه هست که ارزانیِ خودت بشوم تو هم به نیم‌نگاهی شوی خریدارم اجازه هست که مهمانِ خنده‌ات باشم به یک تبسّمِ شیرین شوی هوادارم اجازه هست صدایت ترانه‌ام باشد شود ترنّمِ نازت نوایِ گیتارم اجازه هست که مالِ خودِ خودم باشی به لطفِ عشق شوی تا همیشه دلدارم اجازه هست بگویم که عاشقت هستم اجازه هست بگویم که دوستت دارم. @saredustansalamat
باید از گنجِ لغت قافیه‌ای قرض کنم تا که از روی ادب مسئله‌ای عرض کنم همهٔ حرفِ دلم جملهٔ زیر است، بخوان حسِّ خوبی‌است تو را در بغلم فرض کنم... @saredustansalamat