حیاط، پر از گل و پروانه بود.
پروانههای ریز و درشت سفید و خاکستری که بی پروا بین آدمها پرواز میکردند. گشت و گذارشان که تمام می شد مینشستند روی گلها و پرژکتورها.
نماز صبح را خوانده بودم. یکیشان پر زد و نشست روی گل قالی روبروم. از همهی پروانهها بزرگتر بود. به نظرم آمد پدر پروانههاست. بزرگ بود و ساکت و نجیب! با چشمهای سیاه براق پر آب!
تا وقتی نشستم، نشست. مثل کسی که دستش به شبکههای طلایی ضریح نمیرسد و به جاش چنگ میزند به تار و پود چیزی که عطر امام بدهد...
#مشهد_نامه
@pichakeghalam
این شمارهها را برداشتم برای روزهایی که دلم لک میزند برای چایی شیرین زعفرانی حرم!
#مشهد_نامه
@pichakeghalam
سحر روز آخر،
تک و تنها نشستم توی رواق امام. زل زدم به فیروزهی کاشیهاش و تکههای وجودم را گذاشتم گوشه گوشهی چندضلعیهای آینهای!
ساعتها نشستم و قربان صدقهی امامم رفتم. اینجا، لحظهی پیله دریدن و پریدن بود...
#مشهد_نامه
@pichakeghalam
پیچَکِقَلَمْ🍃
سحر روز آخر، تک و تنها نشستم توی رواق امام. زل زدم به فیروزهی کاشیهاش و تکههای وجودم را گذاشتم گو
نشسته بود روبروم امام. سر گذاشتم روی شانههاش و زمزمه کردم:
دامنِآلودهوبارِگناهآوردهام
بر اِمامِمهربانِخودپناهآوردهام😭
انگشتهاش، روحم را جلا داد...
#مشهد_نامه
@pichakeghalam
پایان...
السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
سلام بر شما،
امامِ مهربانِ عزیزِ عزیزِ عزیز💚
#مشهد_نامه
@pichakeghalam
مشهدنامه
یکهو به دلم افتاد.
به دل شما چی؟
نشست؟!
پس چرا یه عده از کانالمون رفتن؟🤔
حس و حالتون رو با من به اشتراک بذارین
من اینجام👈@M5566M
هدایت شده از به وقت بهشت 🌱
یه جایی از دعای عرفه امام حسین علیهالسلام از خدا تشکر میکنه:
یاممسک یدی ابراهیم عن ذبح ابنه🥀
ممنون که به ابراهیم رحمکردی...
...نذاشتی پسرش جلو چشماش ذبح بشه🥀
🏴
فَإن دَعَوْتُکَ اَجَبتَنی...
شنیدم امروز مچالهها رو گرون میخرین بزرگوار!
دیگه این شما و این من و یک عمر ضایعات💔
@pichakeghalam