eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
202 دنبال‌کننده
288 عکس
42 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من تنها شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
. دعای هر روز ماه صفر روزی ده مرتبه " یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. " .
کربلا بی کربلا می‌ماند اگر زینب نبود... روزتان‌گرامی‌بانو‌جان🖤 @pichakeghalam
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
این چشم‌ها، این سبزیِ لغزنده‌ی غمگیننِ غرقاب، عاقبت یک روز یک روز خیلی خیلی نزدیک معادلات شیطان صهیونیست را به هم می‌ریزد... ... @pichakeghalam
آرین سلیمی طلا گرفت... دلم قنج می‌رود. اما تا می‌آیم ذوق زده شوم و ته دلم شور بگیرم، عکس آن چندتا پلاستیک انسان پهن می‌شود جلو چشم‌هام. می‌ترسم قلبم از این همه سرد و گرم شدن، یک روز که روزش نیست پودر بشود و فرو بریزد. با خودم فکر می‌کنم، با این همه قبض و بسط، ما دیگر آدم‌های قبلی نمی‌شویم. ما هم اگر آدم‌های قبلی بشویم، چشم‌های این دختر، اگر باشد و بماند و به مادری برسد، نسل به نسل رنج به جا می‌گذارد جا به جای جهان. لعنت به تو صهیونیست... لعنت به تو همین حالا که از همیشه ابلیس‌تری! @pichakeghalam
هدایت شده از مجله قلمــداران
شروع ثبت‌نام نویسندگی برای دوستانی که علاقمند به نوشتن داستان هستند. لطفا جهت ثبت نام به آیدی زیر پیام بدهید @sabtenam_ghalam
بله حاجی....بله! همه چی ردیفه الحمدلله. انقدر که منِ کربلا ندیده و مشایه نرفته دارم می‌بینم راهی که شما هموار کردی، چجوری پر از عاشق شده. بله حاجی...نگران نباش. موکب‌ها به راهه و امنیت هم برقرار. پدرها با خیال راحت یه سینی پر از خوراکی می‌ذارن رو سر دخترا و می‌فرستنشون تو جاده سر راه زائرا. خیالت راحت... شب‌های جاده، آروم آرومه! موکب‌دارا پرده‌های برزنتی‌شون‌و می‌ندازن پایین تا آب تو دل مهموناشون تکون نخوره. زخم و تاولی هم اگر باشه، دوا و درمون داره. پادردی هم اگر باشه، کسی هست که مهرش‌و جمع کنه تو سرانگشتاش‌و بیاد به نوازش و ماساژ و خنده دردا رو ببره. حاجی اصلا نمیشه اسم پیاده‌روی اربعین بیاد و اسم شما پشتش نباشه. حتی منِ همیشه جا مونده، این روزا قدم‌هام‌و به نیت شما برمی‌دارم... حاجی اصلا بوی دویدن‌ها و شب‌نخوابی‌های شما عجیب تو کل منطقه پیچیده! @pichakeghalam
دچار ردِ نگاهش، صاف می‌خورد به فیروزه‌ایِ سه تابلوی کوبیده شده به دیوارچه‌ی سفید. نه گریه می‌کند، نه تعجب! شبیه کسی که هزار سال به عادت یا به تعهد، کارش شده همین! که هر روز دم صلاة ظهر که هیولا موشک‌هاش را زده و مست از شکارِصبح‌گاهی، میزگرد گذاشته و دارد به قوت و غذای فرداش فکر می‌کند، شال و کلاه کرده راه میفتد. بعد جوری که صدای لخ لخ کفش‌هاش روی آسفالت ترَک خورده‌ی خیابان بپیچد، راه اردوگاه تا اینجا را گز می‌کند. روزهای اول که آمده، دلش هُری ریخته روی پاره‌سنگ‌ها و تیرآهن‌ها. مشت مشت خاک بو کشیده و تند تند بغض ترکانده. اشک‌هاش، شره کرده روی آوار و خاطره‌هاش را تکه‌تکه از زیر خاک کشیده بیرون. آخرسر هم غروب نشده خودِ لهیده‌اش را جمع و جور کرده و برگشته طرف چادرها. زن، هر روز وسط صلاة ظهر شال و کلاه می‌کند و لخ‌لخ کنان می‌آید روبروی چند تُن آوار و یک دیوارچه‌ی سفیدِ فروریخته و سه قابِ فیروزه‌ای می‌ایستد. بغض‌هاش را تند تند قورت می‌دهد و زل می‌زند به خاطره‌ای پشت سفیدیِ دیوارِ اتاق، که احتمالا برای همیشه مدفون شده!🇵🇸 @pichakeghalam