پیچَکِقَلَمْ🍃
آیه را توی بغلم فشار دادم. چشمهاش نیمه باز بود. نالهی ضعیفی از گلویش بیرون آمد. دستهای لاغرش را
این قصه رو وقتی نوشتم که اردوگاه جبالیا برای اولین بار بمباران شده بود.
اون روزها هنوز فریاد العطش کودکان غزه به آسمون نرسیده بود!
هنوز تعداد پدرهایی که جنازهی بچههای گرسنهشون رو روی دست میگیرن و هراسون روی خاکها میدوند، به چند هزار نرسیده بود!
بیمارستان شفا هنوز گورستان دسته جمعی نشده بود!
چشم مادرها هنوز به گونیهای خونی آرد خشک نشده بود!
فردا دیگه روز اما و اگر نیست. همهی دنیا چشمش به ماست.
فردا، تا خیابونهای شلوغ شهر پرواز میکنیم...
#روزقدس
#راهپیمایی
#مرگ_بر_اسرائیل
#نصرمناللهوفتحقریب
@pichakeghalam