eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
148 دنبال‌کننده
177 عکس
26 ویدیو
0 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
آیه را توی بغلم فشار دادم. چشم‌هاش نیمه باز بود. ناله‌ی ضعیفی از گلویش بیرون آمد. دست‌های لاغرش را
این قصه رو وقتی نوشتم که اردوگاه جبالیا برای اولین بار بمباران شده بود. اون روزها هنوز فریاد العطش کودکان غزه به آسمون نرسیده بود! هنوز تعداد پدرهایی که جنازه‌ی بچه‌های گرسنه‌شون رو روی دست میگیرن و هراسون روی خاک‌ها می‌دوند، به چند هزار نرسیده بود! بیمارستان شفا هنوز گورستان دسته جمعی نشده بود! چشم مادرها هنوز به گونی‌های خونی آرد خشک نشده بود! فردا دیگه روز اما و اگر نیست. همه‌ی دنیا چشمش به ماست. فردا، تا خیابون‌های شلوغ شهر پرواز می‌کنیم... @pichakeghalam
هدایت شده از شکوهی
الهی خدا لعنتت کنه اسرائیل اینقدر الان خسته ام دلم میخواد فردا تا لنگ ظهر بخوابم پاهام تمام ضعف میره از بالای توی بی‌شعور استقبال بچه ام هم نمیتونم برم بمیری که هر سال زبون روزه باید بیایم نفرین و لعنتت کنیم ایشالا امسال هم چی موشک بارون بشی سال دیگه نباشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد بار این چند ثانیه رو نگاه کردم. بار اول چشمم به آقا بود بعد به مادر و غرور چشم‌هاش دفعه‌ی سوم به تلخندهاش دفعه‌ی چهارم به تلخندهاش . . . دفعه‌ی صدم به تلخندهاش... به نظرم مادر آقا محسن یک‌تنه اسرائیل‌و حریفه! @pichakeghalam
پارسال همین یکی دو روز آخر ماه رمضان بود که جواب آزمایشم رو گرفتم؛ مشکوک بود. یعنی چیزی باید سر جاش باشه که نیست، یا چیزی که نباید باشه و هست! دل توی دلم نبود. زبون روزه صبح و بعدازظهر از این مطب به اون مطب دنبال یک جواب درست و حسابی می‌گشتم. ته دلم می‌دونستم که هست. باهاش حرف می‌زدم. نوازشش می‌کردم، اسمش‌و صدا می‌کردم، بلند بلند می‌خندیدم تا اضطرابم بهش اثر نکنه. امروز جای خالیش خیلی درد می‌کنه! تموم این نه ماهی که ندارمش، از خدا خواستم یه جای خوب دور و بر خودش بده به بچم. همش میگم خدا کنه تو اون لحظه‌هایی که من از درد، چنگ می‌زدم به زمین، قلب کوچولوش درد رو حس نکرده باشه. هفته های اول با سوگواری گذشت. غم عجیبی بود. گریه و بهت و غمش با هیچی قابل قیاس نبود. امروز دلم یه جور عجیبی براش تنگ شده اما، نمی‌خوام دوباره اون روزها رو برای خودم تکرار کنم. تا میام بغض کنم، می‌رم تو صفحه‌های غزه و زل می‌زنم به عکس زن‌هایی که جسد بچه های چند روزه و چندماهه و چندساله‌شون رو بغل گرفتن. تشنه، گرسنه، تنها... نمی‌دونم، اون‌ها خودشون می‌دونن تو اون لحظه‌ها که ناامید زل می‌زنن به لب‌های ترک خورده‌ی بچه‌هاشون، چقدر شبیه حضرت ربابن؟ می‌تونن خودشون‌و، قلب ویروون و تنِ برهوتشون‌و گره بزنن به ایشون؟ وای از اون لحظه‌های پر مرگ... حالا که نگاه می‌کنم، بیشتر از هرکس و هرچیز، دلم تنگِ یه روضه‌ی مشتی کربلاست. اصلا روضه، روزای آخر ماه رمضون می‌چسبه. دلتنگ و تشنه و خراب... @pichakeghalam
دارم میام پیشت جاده چه همواره😍 هوا چقدر بوی عطر تو رو داره😍 @pichakeghalam