eitaa logo
روایت بانوی پیشران ایران
1.1هزار دنبال‌کننده
91 عکس
121 ویدیو
7 فایل
┅| روایت بانوی پیشران ایران |┅ ارتباط با ما : @Dokhtarane_morvarid #رویداد_روایت #بانوی_پیشران_ایران #سازمان‌بسیج‌جامعه‌زنان‌خراسان‌رضوی
مشاهده در ایتا
دانلود
سوژه وموضوع محوری:باربارا مدلینگ فروشگاه والمارات است سارا دوست باربارا یک روز زمستانی به دیدنش می رودکه ساراازاوخواست ماجرای مدلینگ شدنش رابگوییدکه شروع کردبه تعریف کردن چون علاقه ی زیادی به مدولباس داشتم وهمیشه ازتنوع خوشم میومدهدفم این بودکه مدلینگ مشهوری بشم به آژانس مدمراجعه کرده م که مدل شدن مراحل سختی داره اول اینکه بایدمتناسب بااستانداردهای جهانی باشه واندام خوبی ازجمله پاهای ظریف، دست های کشیده وقدی نسبتابلندداشته باشیم وبه بعضی ها هم گفتن بایدچندجاازبدنتون عمل بشه واینکه بایدرژیم غذایی خاصی داشته باشیم ویک آلبوم ازعکس های مختلفی بهشون ارائه دادم دراین هنگام متوجه شدم باربارابه یک نقطه خیره شده وپلک نمیزنه دستایش یخ زده که چندبارصدایش کردم وتکونش دادم وگفتم به چی فکرمی کنی همانطورکه اشکش جاری شدبودباصدای غمگینی گفت:چندسال پیش درمسابقات فوتبال به عنوان مهمان ویژه دعوت شده بودم که دربین بازی به دستشویی رفتم که درآنجااحساس کردم کسی دنبالم می آیدکه توجه نکردم وبعدازخارج شدم متوجه یکی ازبازیکنان فوتبال شدم که دستش رو روی بدنم می کشید وچشمانش روبسته بود(باربارا بریده بریده وبه حالت ترس بیان می کرد) ومثل دیونه ها گردنم رابومی کشیدکه تونستم پسش بزنم ولی اومرابه بیرون ازدستشویی بردوبه من تعرض کردوموردآزارقرارگرفته ام وداشت هق هق میزداورادرآغوش گرفته وبهش گفت چراشکایت نکردی گفت بخاطرمحافظت ازخانواده ام ازاین کارمنصرف شده ام وحال باربارا مساعدنبوددیگرپیگیرماجرانشدم وباهم یک قهوه خوردیم وبعدازخوردن ناهارازاوخداحافظی کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫ضرب و شتم دختر جوان توسط پلیس آمريکا!! 💎دیروز تو مترو نشسته بودم که دوتا خانم جوان کم حجاب واردشدن... خیلی سرشون تو گوشی بود شنیدم که بهم میگن :خوش به حالشون ...چه راحت ....چه باکلاس ....توخیابون با شلوارک و بدون حجاب راست راست راه میرن و خرید میکنند هیچ کس بهشون کاری نداره !!!یهو یکیشون گفت : عه عه نگاه کن ؟!! چی شد ؟! چرا پلیس این طوری کرد ؟!طفلی رو اینقدر کتک زد که تمام سرو صورتش پرخون شد ...اونم واسه یک پارک اشتباه اتومبیل !!! چه آزادی معناداری 😑 چهره متعجب هر دوتاشون هنوز جلوی چشمامه😉
بوم دخترم تهران بود ازش خواستم در تدارک جشن ۱۰ کیلومتری غدیر که تبلیغات زیادی در صدا و سیما کرده بودند شرکت کند اولش مخالفت کرد😕 اما با اصرار من پذیرفت چند روز بعد جشن باهاش تماس گرفتم خوابگاه بود گفتم چه خبر گفت هیچی به سفارش شما رفتم چی شد ؟هیچی یک کوت سبزی ریختن جلومون پاک کنیم تا شب درگیرسبزی پاک کردن بودم🍃 اگر مسخره بازی و شوخیهای بچه ها نبود که حوصلم حسابی سر میرفت اما مامان اون دوستی که تو فضای مجازی پیدا کرده بودم از کشور المان برام پیام داده بود چند روز پیش یک مسابقه طراحی ربات داشتند و اونا با همدیگه یک رباط درست کردند🤔 که میتونه کمک حال بیماران پارکینسونی تو غذا خوردن بشه مامان چقدر کارشون جالب بود👏👏 کاشکی منم بجای سبزی پاک کردن میتونستم تو تیم اونا فعالیت کنم😔
کلان روایت:مردم ایران دیندارند و پایبند به آرمانهای انقلابند به ویژه جوانان و نوجوانان و زنان☘ سوژه :هیئت عزاداری و زنجیرزنی سیدالشهداء🏴 روایت:یک صف از زنجیر با ضرب آهنگ طبل بالا و پایین می آمد. من کنار هیئت بودم و سینه میزدم تواضع،ادب و نظم زنجیرزنان تحسین آمیز بود مداح از رشادت‌های جوانان در واقعه کربلا میخوند و من جوانانی را می دیدم که دو زنجیر سنگین در چند ثانیه،چند بار به پشتشون اصابت میکرد. یک ساعت،دو ساعت و...،خدای من پاهاشون از رمق نمی افته؟!😳 قد زنجیرزنان کوتاه و کوتاه‌تر میشد نوجوانان و کودکان هم پیرو پدربزرگ و پدرانشون که اول صف بودند،زنجیر می‌زدند. زنان و دختران کنار ایستادند و بر مصائب حسین اشک می‌ریزند😢 از همه قشر،بزرگ و کوچک و تیپ‌های ظاهری مختلف میگفتند:یا حسین
کلان روایت:افشای نگاه فاجعه آمیز غرب به زن با معرفی یک فعال عفاف زنان بنام خانم وندی شیلت. برایم نوشته بود:رها جانم این آخرین باریه که برام روسری ومانتو میفرستی ،قول میدم دیگه اذیتت نکنم!!! سریع از مغازه اومدم بیرون و روصندلی پیاده رو نشستم و باهاش تماس گرفتم ،بادیدن چهره ی خندونش از پشت گوشی نفسی از سر راحتی کشیدم و تو دلم خداروشکر کردم اما با عصبانیت بهش گفتم :وای لیلا منظورت از این پیام چی بود؟یعنی چی دیگه لباس نفرست ؟من که دق کردم. با شیطنت گفت :_اولا سلام آبجی خانوم ! بخدا من حالم خوبه ،میبینی که... ،فقط اینجا جدیدا با یه نفر آشنا شدیم که هم حامی حقوق زنان هم برای خانمهایی که میخوان لباس آدمیزادی بپوشن (با خنده)نمایشگاه میزاره و لباسهای پوشیده میفروشن ،وای نمیدونی زهرا خیلی خانم خوبیه خیلی تلاش میکنه فضا رو برای خانم های طرفدار عفاف آسون کنه ،وقتی بهش گفتم من ایرانیم خیلی کنجکاو شد ،خیلی چیزا از زنای ایران باید بهش بگم ... _اسمش چیه؟ _وندی شیلت!
دوستم با آب و تاب از زندگی آزاد و راحت زنان در غرب می گفت .... در ذهنم بردگی های جنسی زنان در غرب خطور کرد که بارزترینِ آن عروسکِ لولیتا بود🥺🥺 دختری ربوده شده که به عنوان برده جنسی فروخته می‌شود و به سلیقه ی خریدار، تبدیل به عروسک جان دار و بی روحی می شود😔😔 با توجه به درخواست خریدار ممکن است عروسکی شود بدون دست و پا یا بدونِ چشم و گوش ....😢😢 دختری هست که دست‌هایش از آرنج و پاهایش از زانو توسط فردی ناشناس قطع می‌شود تمام دندان‌های او را می‌کشند روی لثه هایش پوشش نرم قرار می‌ دهند تا لولیتا نتواند در برابر صاحبش که او را آزار می‌دهد از خود محافظت کند نمی‌تواند صحبت کند توان داد زدن ندارد تارهای صوتی او آسیب دیده است، چشمی برای دیدن ندارد ....😶☹️😱 فردی که بیماری جنسی دارد او را به عنوان برده ی جنسی می خرد و در اختیار دارد. چه آزادی مشمئزکننده ای 😣😣
سوژه:شهیده زینب کمایی👇👇 مادری هایم شد بلای جانم،خون به دل شدنم،غم عزیزم،غم دخترم میترا🧕،ببخشید زینب جان به قول خودت ،من میترا نیستم زینبم؛ چهار یا پنج سالش که بود اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل ❤️ است. خواب دیده بود همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می‌کنند. بیدار که شد به من گفت:«مامان من فهمیدم آن ستاره پر نور که همه بهش تعظیم کردند که بود.»با تعجب پرسیدم:«کی بود؟!» گفت:«حضرت زهرا سلام الله علیها بود.» هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب می‌افتم بدنم می‌لرزد. فهمیدید زینب کیست؟همان عزیزی که در دستان پر از خشم و کینه ی منافقین اسیر شد ،بعد هم غریب و تنها میان یک روستا با چادرش که شد قلاده به گردنش،بی روسری و حجاب در میان روستا به دنبالشان کشیدند تا با همان چادر خفه شد😔 و از میان ما آن روح بلندش پرکشید آن هم به عشق امام و انقلاب🇮🇷 (برگرفته از کتاب من میترا نیستم زندگی نامه شهیده زینب کمایی)
🏴نام سوژه: حضور دختر ایرانی کم حجاب در پیاده روی اربعین 🏴 پارمیدا، تک فرزند در یک خانواده مرفه با تفکر غربی زندگی می‌کرد خوشبختانه دوستی داشت که در خانواده مذهبی بزرگ شده بود و از دوران بچگی با پارمیدا دوست بود زینب دوست و همکلاسی پارمیدا دو بار تجربه سفر اربعین را داشت در دهه اول محرم امسال به پارمیدا پیشنهاد سفر اربعین رو داد و به او گفت برای سفر اربعین اقدام کن و همسفر شو تا ۱ سفر فوق العاده را تجربه کنیم تلنگرهایی در ذهن پارمیدا شروع شد و به خاطر علاقه شدید به دوستش غبطه می‌خورد که بروم یا نروم به سفر زیارتی تا اینکه کوله سفر رو بست و با دوستش راهی سفر شد در طی سفر ۱۰ روزه پارمیدا بانوانی را با فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف و محجبه دید زینب کمی واهمه داشت نکند برخورد بخشی از خانم‌ها با دوستش به گونه‌ای باشد که از این فضا زده شود در یکی از موکب‌ها تعدادی از خانم‌ها که زبانشان با او یکسان نبود با او ارتباط گرفتند و خیلی صمیمی شدند گویی سالیان سال است یکدیگر را می‌شناسند از آنجا به بعد پارمیدا تصمیم گرفت ادامه سفر را با روسری‌های شکیل و بلند عربی طی کنند زینب مطمئن بود که سال آینده پارمیدا اگر به این سفر دعوت شود حتماً با علاقمندی بیشتری خواهد آمد چرا که خاطره خوشی از این سفر داشت و همه این حال خوب به خاطر مغناطیس اربعین و امام حسین که امام همه انسان‌هاست بود که توانست زینب رو به حجاب معتقد کند. # حب_ الحسین_یجمعنا
من یک دختر کرد🧕 هستم ، دختر 16ساله کرد که مجاهدین خلق و کومله ، 11ماه به اسارتم بردند😔 ... دستانم را قطع کردند با سر تراشیده در روستا ها گرداندند💔 ، تنها به این جرم که حاضر نشدم به امام امت توهین کنم🚶🏻‍♀️🕳️ بعد از وحشیانه ترین شکنجه ها زنده به گور کردند😓😥 ، من ناهید فاتحی کرجو🧕 ، معروف به سمیه کردستان😎، یک کُرد ایرانی🇮🇷 و مسلمان واقعی😌. حالا بی بی سی نعره میزند که چرا سال 67 قاتلانم را قصاص کردند؟
امروز باز عسل اومده بود بچه ها رو دور خودش جمع کرده بود و معرکه گرفته بود زن، زندگی، آزادی ✌️ دوست دارم کی پاپ گوش کنم استایلم درسته، دلم می خواد مثل کی پاپ ها لباس بپوشم؛💃 اینجا بود که مریم🧕 از جاش بلند شد و گفت: در مورد کی پاپ ها چی می‌دونی؟ تو میدونی کی پاپ ها برای استایلشون چه سختی هایی میکشن؟ میدونی کمپانی های مدلینگ که اسپانسرشون💵💴 میشن، چه رژیم غذایی سختی براشون دارن؟؟ برای استایلشون پنبه و دستمال کاغذی می خورن !! میدونی که خیلی هاشون در نهایت دست به خودکشی میزنن؟؟🤯 وبا اون متنی که میخونن و صحنه هایی که توی موزیک ویدئو هاشون هست، روی مخاطب تأثیر میذارن و اونو به مرور زمان دچار افسردگی میکنن که نهایتش میشه خودکشی ☠ و می‌دونی چه قوانین سختی🤯 دارن که امکانش نیست اون قوانین و رها کنن اینجا بود که عسل🤔🧐🤨 بچه های کلاس😬🧐😮 مریم☺️
،🖍️روایت بوم ،🖍️کلان روایت:زن با شرف و با استعداد ایرانی،پیشرفتهاو موفقیت‌های زیادی رقم زده و این امر غرب را عصبانی کرده و به واکنش وادار کرده. ،🖍️سوژه:بانوی ایرانی قهرمانی که بهترین همسر و بهترین مادراست،🫡🌹🌹 ،. 🌟🌟🌟🌟 همهمه ای به پا شده بود ونرگس دلیلش را نمی‌دانست.همان هنگام مربی اش ب سمتش آمد و گفت:که داورها با حجاب تو مشکل دارند و اجازه مسابقه دادن را به تو نمی دهند.نرگس لحظه ای به یاد پرچم کشورش افتاد وبا اقتدار به سمت داوران رفت و با آنها مشغول صحبت شد. ک داوران سکوت کردندوبا عصبانیت موافقت خود را اعلام کردند.نرگس پشت خط مسابقه بود فکرش پرکشید به سمت دخترکش و همسرش احمد که با اینکه یک پایش را در تصادف سال گذشته از دست داده بود همیشه به او قوت قلب میداد.در همین هنگام صدای سوت شروع مسابقه رشته افکارش را پاره کرد.....فردای آن روز هنگامی که چمدانش را تحویل می‌گرفت احساس کرد چیزی بر روی دوش او انداخته شد نگاهی انداخت و دید پرچم کشورمان ایران است.سرش را که برگرداند همسرش را دید که به او می‌گوید خوش آمدی قهرمان من،💐💐 🙏🙏🙏🙏🙏🙏