eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ چهار چیز در گناه وجود دارد که از خودِ گناه بدتر است 1_کوچک شمردن گناه 2_افتخار کردن به گناه 3_شادمانی کردن به گناه 4_اصرار بر گناه مراقب اعمالمون باشیم!- https://eitaa.com/piyroo
📜فرازی از وصیتنامه: خوش ندارم که این شادمانی را بالباس های سیاه وغمگین ببینم غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب کبری سلام الله باید باشد اشک وآه وناله اگر هست برای اربابمان امام حسین باید باشد واگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ی ارباب وخانم جان تنگ است.اما چه خوشحالی بالاترازاینکه فدایی راه این بزرگواران شویم.پس غمگین نباشید...💔 خلیلی🌷 https://eitaa.com/piyroo
خیلی دقت روی "حق الناس"داشت ؛ بہ عنوان مثال برای خرید میوه ، وقتی می خواست میوه جدا ڪند ؛ آنقدر حواسش بود ڪه اگر ناخنش بہ میوه ای می خورد ، همان را بر می داشت ڪه نڪند بہ اندازه ذره ای حق الناس شده باشد . 📝 نقل از همسر شهید مدافع حرم ... 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سلام بر تمامی همسنگران ✨عزیزانی که امروز گلزار شهدای شهرشون رفتن عکسی از 🌹قبور مطهر شهدا ارسال نمایند به آی دی خادم کانال @shahiid61 تا در کانال قرار بگیرد منتظر تصاویر شما عزیزان هستیم.التماس دعا https://eitaa.com/piyroo
کتاب خاطرات راوی از بیش از ۲۴ شهید مدافع حرم خاطرات راوی از حاج قاسم سلیمانی خاطرات راوی از شهید محسن حججی تجربه راوی از دفاع از حرم خاطرات ناب از دیدار با خانواده شهدا و... https://eitaa.com/piyroo
یکی از بچه‌ها مزاحم نوامیس مردم می‌شد. به سید میلاد ماجرا را شرح دادم. گفت تو کارت نباشه وایسا کنار. من گفتم الآن است که بزند توی گوش آن پسر، ولی با صحنه عجیبی مواجه شدم! سید طوری با این نوجوان صحبت کرد که من جا خوردم. روز بعد گفتم: سید چی شد؟ من گفتم الآن طرف رو چنان می‌زنی که دیگه نتونه بلند شه. خندید و گفت: یه جور دیگه زدمش!! راست می‌گفت. چنان زده بود که من از فردا آن جوان را در مسجد می‌دیدم. بله. سید میلاد، شیطان درون آن نوجوان را زده بود. سید برای آن شخص وقت گذاشت. آن پسر را در طی یک ماه چنان تغییر داد که من کم آوردم! آن سال همان پسر را با خودش برد و خادم‌الشهدا کرد. 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
‍ خسته ام شاید هم دلگیر، نمازم که دهن کجی می کند به اول وقت بودن را می خوانم. دفترم را می گشایم، صفحات ننوشته و سفید دفترم را تار می بینم. پلک می زنم و اشک هایم را می بینم که مثل همیشه قربانی بغض هایم شده اند. چند روز است هرچه به ذهنم التماس کردم تا چند خط در مورد پورابراهیمی روی دفتر به امانت بسپارد روزه سکوت گرفته. دلم به جایش افطار می کند با غم هایش. حال این منم و دلم که دردهایش را با صفحات دفتر و قلم سهیم می شود. آه شهید. شما که سینه سرخ های راه حسین بودید و علمداران زینب که عاقبتتان در کنار حرم ختم به خیر شد و پیکر زیبایتان با سربندهای و یا حسین دلهای به خواب غفلت رفته را لرزاند و کرد و شاید هم شهید... اما تکلیف امثال من که خود را به خواب زده اند و بیدار نمی شوند چه می شود. نفس کم آورده ام از دویدن های بدون پایان، زانوهایم زخمی است از فریب های شیطان که زمینم زد و پاهایم تاول زده در مسیرهایی که با رفتم و سنگ ریزه های ، سوغات روزهایی حیرانی ام شده. تشنه ی یک جرعه محبت پاک الهی ام و در کویر دنیا هرچه آب می بینم همه سراب است. شهید جان، تو را قسم به سالهایی که در تب شهادت سوختی و انتظار کشیدی، دستم را بگیر. این روزها به زور می گذرد. خودم را گم کرده ام و منِ حیران، کم آورده ام.... ✨ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده... ✍نویسنده: منتظر 🌷 📅تاریخ تولد : ٢ فروردین ۱٣۵۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۴ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت : حومه حلب_سوریه 🥀مزار : گلزار شهدای رشت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢فرار دانشجوئی (6) سوتی که کار رو خراب کرد هوا سرد بود و شیشۀ درای عقب پایین بود راننده گفت : «ارفعوا الجام» یعنی شیشه‌ها رو بالا بکشید. حواسم نبود اینو به فارسی ترجمه کردم و به بچه ها گفتم می‌گه شیشه‌ها رو بالا بکشید.!! راننده چشماش گِرد شد و ترسید و شروع کرد به التماس کردن که من عیالوارم، بدبختم به من رحم کنید. به سه راهی مندلی خانقین رسیدیم. راننده با التماس گفت اگه می‌شه همین‌جا پیاده بشید من از یه مسیر دیگه میرم. چند تا نورافکن سه راه رو روشن کرده بود و یه نگهبان هم اونجا وایساده بود. نگهبان مشکوک شد و کمی به ما نزدیک شد. به راننده گفتم جلوتر برو. اون قدر جلو رفت که دیگه مطمئن شدیم نگهبان بی خیالمون شده و دنبالمون نمیاد. به راننده گفتم اوگف یعنی بایست. به بچه ها هم گفتم پیاده شید. پیاده شدیم و ماشین رفت. نگهبانی که دم سه راه بود مقداری دنبالمون اومد و حتی ایست هم داد اما محل نذاشتیم و فاصله مون رو بیشتر کردیم. برنامه این بود که هیچ‌گونه درگیری فیزیکی نداشته باشیم.‌از بیراهه بسمت مندلی راه افتادیم. بارون مسیر حرکتمون رو کاملا گِلی کرده بود و امکان حرکتِ سریع رو ازمون گرفته بود. دیگه هوا داشت روشن می‌شد. همین طور که از کنار جاده می دویدیم بازم یه گله سگ بهمون حمله کردن. پا به فرار گذاشتیم ولی وِل‌کن نبودن. به بچه‌ها گفتم تنها راهش اینه که ما بهشون حمله کنیم با سنگ و کلوخ دنبالشون کردیم و اونا هم ترسیدن و در رفتن. مدتی راه رفتیم تا رسیدیم یه زیرگذر. نماز صبح رو همونجا خوندیم و کمی استراحت کردیم. دیگه نمی‌شد از کنار جاده رفت. بیابون هم گِلی بود و حرکتمون رو حسابی کُند می‌کرد. مشورت کردیم و هاشم یه استخاره انداخت و گفت بریم سرِ جاده و تا مندلی با ماشین بریم. رفتیم سر جاده. هوا روشن شده بود و همه ی لباسامون گِلی بود. تا اینجا حدود ۱۵ کیلومتر از بیمارستان فاصله گرفته بودیم و تازه رسیده بودیم نزدیک سیم خاردارای اردوگاه ۱۸ بعقوبه. برای اولین بار بعد از سه سال و خورده‌ای از بیرون به اردوگاه نیگاه می‌کردیم و این خیلی باشکوه بود. اولش یه ماشین نظامی رد شد ما سینه ی جاده خوابیدیم تا ما رو نبینه. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید : سید مهدی کاظمی نام پدر: سید محسن تاريخ تولد: 1339/10/10 محل تولد: محمود آباد تاريخ شهادت: 1364/3/25 محل شهادت: هورالعظیم محل دفن: گلزار شهدای سیدسه نور ✯زندگی‌نامه شهید: دهم مهر 1339 در روستای سوراخ مازو محمودآباد به دنیا آمد و کاشانه سیدمحسن و ام البنین را گرما بخشید. وی تحصیلات خود را در همین محل و شهر محمودآباد ادامه داد و توانست از دبیرستان بهشتی، دیپلم اقتصاد بگیرد. بعد از پایان دوره متوسطه به خدمت سربازی اعزام شد و در جمع رزمندگان جنگ‌های نا منظم به فرماندهی عارف شهید چمران قرار گرفت. بعد از اتمام خدمت سربازی با اندکی توقف، به صورت بسیجی دوباره به خطه جنوب و غرب کشور اعزام شد. او را تاب توان حضور در پشت جبهه نبود. شور و علاقه وی به خاک گرم جنوب وقله‌های سر به فلک کشیده غرب، باعث بود که کمتر به خانه بیآید. https://eitaa.com/piyroo
✯با پشتکاری که داشت به فرماندهی گروهان از گردان حضــرت رسول (ص) لشکر 25 کربلا به فـــرمــانــدهی ســـردار خستگی ناپـــذیر حاج حسین بصیر در آمده بود. سال 1363 لباس سبز پاسداری پوشید و به عضویت سپاه درآمد. در همین سال از ناحیه دست، مجروح شد اما بخیر گذشت و زخم کاری نبود. سال1363، با بانو بی بی (شایسته) حسنی پیمان ازدواج بست که ثمرۀ آن دختری به نام سیده مهدیه است. سیده مهدیه اما، فرصت دیدار پدر را نداشت. او پس از شهادت سیدمهدی به دنیا آمد. اما ازدواج هم نتوانست او را وابسته به زمین کند. با اینکه زمان کوتاهی از ازدواجش می‌گذشت، دوباره دیار دوست را در پیش گرفت. گویا آبهای هورالعظیم با عملیات قدس خود، چشم انتظاری این سردار سرافراز را می‌کشید و می‌خواست پاداش چندین ساله مجاهدت‌اش را که شهادت در راه خدا بود، به وی هدیه نماید و بدن مطهرش را با آبهای مواج و نیلگونش غسل دهد. سرانجام با شروع عملیات قدس، در تاریخ 25 خرداد 1363، برای همیشه از عالم ناسوت چون کبوتری سبک بال، به عالم ملکوت پر کشید و به آرزوی دیرینه خود نایل آمد. پیکر پاکش را در مزار سید سه نور محمودآباد به فرشته‌ها سپردند. https://eitaa.com/piyroo
✯فرازی از وصیت نامه شهید تو ای همسرم! از تو تشکر می کنم که همیشه مشوق من بودی در رفتن به جبهه هیچ وقت هم مانع رفتن من به جبهه نمی شدی و اول زندگی شیرین خویش متحمل گرفتاری های زیادی شدی و امیدوارم که در روز قیامت با حضرت زینب (س) محشور شوی و از تو می خواهم که همچون حضرت زینب (س) پیام رسان خون من و فکر و عقیده ام باشی و در اول جنازه ام حرکت کن و سلاحم را بر گیر و به دشمنان نشان بده که اگر سلاحی بر افتاد هیچ روی زمین نمی ماند و در روز تشییع جنازه ام حتماً سخنرانی کنید تا به دشمن بفهمانید که از پیش مقاوم تر و استوارترید و در حرکت تان هیچ گونه لغرشی در قدم هایتان وارد نشود. 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و شهید سید مهدی کاظمی صلوات🌼 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا