eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و پنجاه و نهم: فرار دانشجوئی (۱
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و شصتم: فرار نافرجام دانشجویان از بِدو برس نگهبانا متوجه شدیم که اتفاقی افتاده. کم‌کم بو بردیم که بچه ها فرار کردن. همه خوشحال بودیم که بالاخره سه نفر تونستن فرار کنن و لیست و اسامی بقیه رو ببرن ایران و حداقل ایران بدونه ما بیش از سه ساله که اسیر هستیم. روز اول فقط مدت کوتاهی برای دستشویی درها رو باز کردن و خیلی سریع دوباره فرستادنمون داخل و خیلی معطل آمارگیری نشدن.‌ دعا می‌کردیم بچه ها موفق بشن و بسلامت به ایران برسن. هزار جور شایعه داخل اردوگاه پیچیده بود و هر کسی چیزی می‌گفت. شب که شد بعثیا خبر دستگیری بچه‌ها رو اعلام کردن، ولی چون خبری از آوردن بچه‌ها نبود فکر کردیم دروغ می‌گن و میخوان روحیه ما رو خراب کنن. روز دوم که جنب و جوش کمتر شده بود و بچه‌ها تو بیمارستان صحرایی و بعقوبه بودن. دو دل شدیم و از آرامش حاکم بر اردوگاه داشت باورمون می‌شد که بچه‌ها رو گرفتن، ولی هنوز امیدوارم بودیم که شاید موفق شده و رفته باشن. ولی متاسفانه شب دوم که در اردوگاه باز شد و تعداد زیادی نگهبان داشتن افرادی رو می زدن و صدای بچه‌ها بگوشمون رسید، انگار دوباره همه‌مون اسیر شدیم و دیگه فقط برای سلامتی و زنده موندن بچه‌های فراری دعا می‌کردیم. نامرد‌‌ها بچه‌ها رو به در و دیوار می‌کوبیدن و با کابل می زدن. اون شب یکی از وحشیانه‌ترین شکنجه‌هایی صورت گرفت که شاید در طول دوران اسارت بی‌سابقه و یا حداقل کم سابقه بود. همه نگران بودیم مبادا احمد و مسعود و هاشم نتونن زیر شکنجه دوام بیارن و شهید بشن. همه یه‌پارچه، برای زنده موندنشون دست به دعا بلند کرده بودیم. شاید آوردن موقت‌شون به قلعه و اون رفتار وحشیانه با اونا برای این بود که به ما نشون بدن این عاقبت کسانیه که بخوان اقدام به فرار بکنن. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🍂 🔻 روایت اسرای مفقودالاثر 💢 قسمت دویست و شصت و یکم 🔸روزهای سخت دانشجویان فراری احمد چلداوی در کتاب خاطرات ۱۱ می‌گه: شبی که ما رو به قلعه بردن بعد از یه کتک مفصل، یه اتاق رو برامون خالی کردن. داخل اتاق هیچ‌گونه زیرانداز یا پتویی نبود. دست و چشم‌مون هم بسته بود. برای گرم کردنمون مجبور شدیم مقداری بشین و برپا بریم. تا صبح از سرما لرزیدیم. بعثیا که نگران ارتباط ما با بچه‌ها بودن، فردای اون روز ما رو منتقل کردن به اتاقی که بیرون قلعه بود. دستای هاشم رو بخاطر شکستگی نبسته بودن. هاشم اومد دستامون رو باز کرد. چند روزی که در اون اتاقک زندانی بود خبری از دستشویی یا هواخوری نبود و ما برای قضای حاجت مجبور بودیم از گوشه اتاق استفاده کنیم. تموم اتاق رو بوی مدفوع گرفته بود. هر وقت عراقیا برامون غذا می‌اوردن سریع دستامون رو می بستیم. جالب این بود بعدش میومدن ظرف خالی رو می‌بردن و هیچ‌وقت به فکرشون نرسید که اینا با چشم و دست بسته چطور غذا می‌خورن.؟! 🔅 اعدام برای فراری ها احمد می‌گه چند روز بعد با توپ و تشر و لگد ما رو از اتاق بیرون آوردن و ناظم، نگهبان چاق عراقی گفت: حکم اعدام شما صادر شده و ما داریم شما رو می‌بریم بغداد برای اعدام. گفت یکی از اسرا رو صدا بزنید تا وصیت شما رو گوش کنه. به ذهنمون رسید که با این نقشه می‌خوان بچه‌هایی که احتمالا از نقشۀ فرار ما باخبر بودن رو شناسایی کنن. تازه فهمیدیم که گیر کردن کفش هاشم به سیم خاردار و جا موندن اون و انداختن من توی جعبه عقب و پاره کردن اسامی چه نعمتی از طرف خدا بوده. هاشم و مسعود گفتن ما وصیتی نداریم منم گفتم منم وصیتی ندارم. ما سه نفر رو عقب ماشینی انداختن و حرکت دادن. دم دژبانی که رسیدیم دژبان سوالاتی کرد و یکی از نگهبانا گفت که این سه اسیر فراری رو می بریم بغداد برای اعدام. اتومبیل ایستاد و هر کدوم رو به یه درخت یا چوبه‌ای که ظاهرا برای اعدام بود بستن. با خودم گفتم از بعقوبه تا بغداد مسافت زیادیه چطور به این زودی رسیدیم. باز هم اصرار کردن اگه وصیتی دارید بگید ولی ما هیچی نگفتیم. با دستور فرمانده جوخه آتیش تشکیل شد و صدای گلنگدن شنیده شد. ای بابا انگار جدی شده و می‌خوان ما رو بکشن. چشمامو محکم روی هم فشار دادم اما صدای شلیکی نیومد. همون وقت یکی بلند گفت اینا مشمول عفو سید الرئیس صدام حسین شدن برِشون گردونید. فهمیدیم همه اینا بازی بود برای ترسوندن ما که دیگه فکر فرار به سرمون نزنه. دوباره برمون گردوندن همون اتاقک کثیف. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
اینک گفتاری با شما ای پرچم داران جبهه حق، ای شماییکه لباس مقدس سربازان ولی عصر مهدی موعود را برتن پوشیده اید با ایمان قوی و قلبهای مملو از مهر و محبت به الله بر دشمن زبون بشورید و حمله ور شوید که امروز اسلام صحنه های پیروزی خویش را به نمایش گذاشته، به قدرت الهی خویش پایبند باشید و بدانید که مهدی موعود با شمشیر انتقام خویش و با فرماندهی کل قوای اسلام نام حسین(ع)، یاد حسین(ع) و مکتب جهانبخش حسین(ع) را زنده نگه می دارد. شهید محمد محمدزاده https://eitaa.com/piyroo
حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب  ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه، و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی... تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
" گِل وجود آدمـی خاک فقر استـ که با اشک آمیخته اند و در کوره رنج پخته اند." 🖊"شهید سید مرتضـی آوینـی"🌼🍃 https://eitaa.com/piyroo
استراحت بماند برای بعد از شهادت آقا احمد بسیار در جبهات سوریه فعال بود ،خسته گی ناپذیر بود ، از جون و دل برای اهل بیت مایه میزاشت؛ یک روز خسته و کوفته بودیم و همه رزمندگان در حال استراحت بودند که در حال خستگی شدید همه مان ماشین تسلیحات امد که در همین زمان بلند شد و دونه دونه مهمات رو پیاده کرد. شهید_مدافع‌حرم : ۱۲ بهمن ۹۴ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
جانان من معشوق من حالمان را قطعاً می‌دانستی وقتی پرچمی که یک عمر به دوش کشیدی؛ تا پای جان پایش ایستادی چگونه بر روی مزارت گذاشتیم و برداشتیم. پرچمت بر زمین نمی‌ماند تا ما روی زمین هستیم، تا پای جان به امید دیدارت به عشق ولایتت به دوش می‌کشیم. یک حاج قاسم را بردند هزاران حاج قاسم را زنده کردند. من به عنوان پسرت که خونت در رگهایم می‌جوشد، به شما قول می‌دهم اولین حاج قاسم‌های روی زمین فرزندانت باشند. مشتاق دیدار بابا جان... https://eitaa.com/piyroo
▪️سخنی گوهربار از سردار دلها ما در محضر خداوند عزوجل با شهدا عهد میبندیم که راه شان را ادامه دهیم و در این راه (لن نبدل تبدیلا) https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ اسفندماه گرامی باد . گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود. پدرش گفت: تو هنوز بچه‌ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می‌خواهی بروی. حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می‌شوم. شهید حسن يزداني سال1348، در شهر كرمان ديده به جهان گشود. در سال 1359 همراه خانواده خود به شهر قم هجرت كرد . بعد از پايان سال1360،به اتفاق خانواده به كرمان برگشت و براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه كاشان رفت.  در تابستان سال همان سال به كرمان آمد وخواست به جبهه برود اما با مخالفت پدر روبه رو شد امابا اصرار زياد رضايت آنهارا جلب كرد. او به خاطر درايت زياد خود نظر فرماندهان را جلب كرد وبه واحد اطلاعات عمليات رفت وبه عنوان مسئول محور اطلاعات شناسايي شروع به كار كرد در واحد اطلاعات برادراني چون حسين يوسف الهي، ابراهيم هندوزاده،مهرداد خواجويي ، كياني و... آشنا شد. در عمليات والفجر 8 شايسته كي خود را نشان داد وحماسه  ي 30بار عبور از اروند را با تمام مشكلاتي چون سرعت آب، سردي هوا در زمستان، جزرومد آب اروند، ومشكلات ديگر را به جان خريد. حاج قاسم سليماني شهيد يزداني را و عمليات والفجر 8 مي داند. در بيست و چهارم بهمن ماه سال شصت وچهار سنگر اطلاعات مورد حمله بمب شيميايی دشمن قرار گرفت و به شدت شيمياي شد و بعد از 11 روز در بيمارستان امام رضا (ع)مشهد به فيض شهادت نائل گرديد . https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۴ اسفندماه #سالروز_شهادت #طلبه_شهید_حسن_یزدانی گرامی باد . گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود
لقبی بود که شهید حاج قاسم سلیمانی به نوجوان و طلبه بسیجی بخاطر 30 بار عبور از اروند در عملیات والفجر ۸ به او دادند . ایشان در مورد شهید یزدانی فرمودند: اعمال و رفتار او بسیار بزرگتر از سنش نشان می‌داد، بطوری که بعد از شهادتش من فکر می‌کردم که آیا آن سالهایی که ما پشت سر حسن، نماز جماعت می‌خواندیم، او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟    🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#فاتح_اروند لقبی بود که شهید حاج قاسم سلیمانی به #شهید_حسن_یزدانی نوجوان و طلبه بسیجی بخاطر 30 بار ع
وقتی وارد سنگر دیدبانی شدم، او را دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه می کرد. سلام کردم، جوابم را داد، بدون این که به من نگاه کند. با خنده گفتم:  «منم ،محمد مهدی، تحویل بگیر.» بدون اینکه نگاهش را برگرداند، گفت : «مهدی جان ناراحت نشو، نمی توانم چشم از منطقه و دشمن بردارم.» تازه فهمیدم که چرا گزارش های دیده بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار می گرفت،  ساعتها بدون حرکت، در سنگر می نشست و تحرکات دشمن را زیر نظر می گرفت. حتی برای اینکه مواضع دشمن را  بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد. راوی: همرزم شهید حسن یزدانی https://eitaa.com/piyroo
nojavan.mp3
1.51M
شهدایی قسمت593 🔹 حاج عبدالله ضابط: توی ۱۳ سالگی باید از خدا بخوای تا بتونی بزرگمرد یا بزرگبانو بشی... • ماجرای شهیدی که در ۱۴ سالگی رئیس هیئت شد و شش ماه زیر شکنجه مقاومت کرد... https://eitaa.com/piyroo
فرزند احمدعلي متولد 1347/02/06. محل تولد : بجنورد تاریخ شهادت : 1367/04/21 محل شهادت : جبهه جنوب -فکه مذهب : شیعه. دین : اسلام تحصیلات : دیپلم. درجه : سرباز استان سکونت : خراسان شمالی شهر سکونت : بجنورد نوع استخدام : وظیفه تاریخ حادثه : 1367/04/21 💫✨سرباز وظیفه شهید حمیدرضا احمدزاده فرزند احمدعلی در ششم اردیبهشت ماه سال 1347 در دامان خانواده ای مذهبی در شهرستان بجنورد چون غنچه ای زیبا در بوستان زندگی شکفت و رایحه دلپذیرش به ساحت کاشانه ای محقر شادی بخشید . شهید پس از طی کردن دوران طفولیت و کودکی راهی مدرسه شد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان رسانید. پس از آن وارد مقطع دبیرستان شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم گردید. شهید ضمن تحصیل، در قصابی دایی اش مشغول بکار بود تا از این طریق بتواند در تأمین هزینه های زندگی سهیم شود. ایشان از رفتار مثال زدنی برخوردار بود و به پدر و مادر خود بسیار احترام می گذاشت. نماز را سرلوحه زندگی خویش قرار داده و همیشه به آن عشق می ورزید. اشتیاق زیادی به فراگیری علم و تحصیل داشت ولی بدلیل علاقه ای که به جبهه و دفاع از میهن اسلامی داشت تحصیل را رها و برای دفاع از کشور به انجام خدمت مقدس سربازی روی آورد. پس از کسب علوم و فنون نظامی از طریق ژاندارمری سابق به جبهه سوسنگرد اعزام و مشغول به خدمت شد.شهیددر بیست و یکم تیر ماه سال 1367 در منطقه عملیاتی فکه بر اثر درگیری با نیروهای بعثی عراق مفقودالاثر گردید و در نهایت با اعلام بنیاد شهید و امور ایثارگران، نام وی در ردیف شهداء قرارگرفت. https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅ ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅ ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا