eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ 🍃 نفسم بند آمدہ بود،با چشمان گشاد شدہ بہ چشمانش چشم دوختم. ڪمے دستش را روے دهانم فشار داد. طور عجیبے بہ چشمانم نگاہ میڪرد! آب دهانش را با شدت قورت داد و گفت:تو اینجا چے ڪار میڪنے؟! سرش را بہ سمت در برگرداند،پوفے ڪرد. دست آزادش را بین موهایش برد و دوبارہ سرش را بہ سمت من برگرداند. احساس میڪردم هر آن ممڪن است پَس بیوفتم. سعے میڪردم صحبت ڪنم اما دستش اجازہ نمیداد صدایم درست دربیاید. لبش را بہ دندان گرفت و دوبارہ بہ چشمانم زل زد. چشمان سبزش عجیب برق میزد،پوست گندم گونش ڪمے تیرہ شدہ بود؛مشخص بود او هم غافلگیر شدہ. خونسرد گفت:ڪاریت ندارم بہ شرط اینڪہ داد و بیداد راہ نندازے! ساڪت فقط نگاهش ڪردم. با تحڪم گفت:شنیدے چے گفتم؟! سریع چند بار بہ نشانہ ے مثبت سرم را تڪان دادم و آب دهانم را قورت دادم. فڪرے بہ ذهنم رسید اگر عملے اش میڪردم میتوانستم از دستش در بروم ولے اگر نمیشد ڪارم تمام بود! زانویش را از روے زانویم برداشت،همانطور ڪہ با شڪ نگاهم میڪرد خواست دستش را پایین ببرد ڪہ ریسڪ ڪردم! با دو دست محڪم دستش را گرفتم و دهانم را باز ڪردم! محڪم دندان هایم را روے دستش فشار دادم‌. با صداے نسبتا بلندے گفت:چہ غلطے میڪنے؟! بے توجہ محڪم دستش را گرفتہ بودم و مدام گاز میگرفتم‌. فریاد زد:وحشے ول ڪن دستمو خوردے! سریع با دست دیگرش صورتم را پس زد و هلم داد‌. نگاهے بہ دستش انداخت و گفت:وحشے! عجیب بود،رفتارش رفتار یڪ دزد نبود! نفس نفس زنان نگاهش ڪردم،سریع دستگیرہ ے در را گرفتم و در را باز ڪردم هم زمان فریاد زدم:ڪمڪ!دزد! از پشت لباسم را ڪشید،زانوهایم خم شد. با حرص گفت:گفتم ڪاریت ندارم خودت نمیذارے! محڪم در را گرفتم و گفتم:هرچے میخواے بردار برو! یقہ ے مانتویم را ڪشید بہ سمت خودش و با پاے چپش در را بست. نگاهش ڪردم صورتش سرخ شدہ بود،خواست چیزے بگوید ڪہ زنگ آیفون بہ صدا درآمد. با استرس نگاهے بہ آیفون انداخت،نفس نفس میزد. محڪم دستش را روے دهانم گذاشت،دوبارہ زنگ را زدند. با حرص نگاهم ڪرد و گفت:تقصیر توئہ! پشتم ایستاد و دست راستش را دور قفسہ ے سینہ ام حلقہ ڪرد. نفس ڪم آوردہ بودم،تقلا میڪردم رهایم ڪند. صداے نفس هاے عصبے اش را ڪنار گوشم میشنیدم. آرام ڪنار گوشم زمزمہ ڪرد:اگہ خفہ میشدے خودم میرفتم،ببین چطور دردسر درس ڪردے؟! سپس من را ڪشان ڪشان بہ سمت اتاق خواب برد۰۰۰ صداے زنگ تلفن بلند شد،نور امیدے در دلم درخشید. با حرص گفت:اَہ! در اتاق خواب را بست و من را روے تخت نشاند. روسرے ام را از روے سرم برداشت،هر دو دستم را پشت ڪمرم برد و مشغول بستنشان شد،همین ڪہ دستش را از روے دهانم برداشت نفس عمیقے ڪشیدم... نویسنده : 💕 https://eitaa.com/piyroo
﴾﷽﴿ 🍃 بلند گفتم:روسرے مو بدہ عوضے! آرام خندید و گفت:نترس موهاتو نمیخورم! آرام گفتم:باشہ جیغ نمیڪشم فقط ڪاریم نداشتہ باش! یڪ قطرہ اشڪ از گوشہ چشم چپم چڪید. از ڪنارم بلند شد و گفت:چیز دیگہ ندارے دهنتو ببندم؟! بہ تو اعتمادے نیس! از اینڪہ ڪنارش موهایم باز بود داشتم آب میشدم،سرم را پایین انداختم. چرا اینطور بود؟! دور تا دور اتاق را نگاہ ڪرد،دنبال چیزے براے بستن دهانم بود‌. چرا چاقویے چیزے همراهش نیاوردہ بود؟! همانطور ڪہ سرم پایین بود گفتم:میبینے ڪہ ساڪتم. موهایم مقابل صورتم ریختہ بودند،لبم را گزیدم و ادامہ دادم:تو اون ڪشو سہ تا النگو و یہ جفت گوشوارہ ے طلامہ. اتاق بغلے ام توے ڪمد دیوارے یڪم پول و طلا هس بردار فقط زود برو! سرم را بلند ڪردم و ڪمے سرم را تڪان دادم تا موهایم از مقابل صورتم ڪنار برود:گردنبندمم هس! نمیتوانستم خوب ببینمش،موهایم ڪامل از مقابل صورتم ڪنار نرفتہ بود. آرام بہ سمتم آمد،بیشتر ڪتونے هاے گران قیمت آدیداس مشڪے رنگش را میدیدم! مقابلم ایستاد،ڪمے خم شد. دستش را بہ سمت گردنم برد و گردبندم را با دست گرفت. پلاڪش را لمس ڪرد و آرام نوشتہ ے پلاڪم را خواند:آیہ! چند لحظہ بعد گردنبندم را رها ڪرد و گفت:من براے این چیزا اینجا نیومدم! تعجب ڪردم،پس براے چہ بہ خانہ مان‌‌‌ آمدہ بود؟! نفسے ڪشید و بہ سمت در اتاق رفت‌. در را باز ڪرد و از اتاق خارج شد‌. صدایش از پذیرایے آمد:دو سہ دیقہ ام همینطور ساڪت باشے رفتم! قلبم تند تند مے تپید،صداے باز و بستہ شدن در آمد. نفسے از سر آسودگے ڪشیدم و گردنم را تڪان دادم. صداے شڪستن استخوان هاے گردنم بلند شد. صداے قدم هایش از حیاط آمد،پنجرہ ے اتاق باز بود. سرم را بہ سمت پنجرہ برگرداندم،ڪنار دیوار ایستادہ بود؛میخواست از روے دیوار برود ڪہ نگاهش بہ من افتاد‌. مڪث ڪرد،چند ثانیہ بہ چشمانم زل زد و پرید روے دیوار! چشمانم را بستم،خدا را شڪر رفت۰۰۰! ... نویسنده : 💕 https://eitaa.com/piyroo
AUD-20200705-WA0013.mp3
4.09M
روایتگری شهدایی قسمت 734 چه می‌جویی؟ عشـــــــــــــق؟ اینجاســـت ... چه می‌جویی؟ انســــــــــــان؟ اینجاســـت ... شاید آن ، او هم اینجا باشد ... https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
یکم فروردین 1337، در روستای ردان از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش باقر و مادرش عصمت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح1) پرداخت. سال 1362 ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. دوم مرداد 1362، با سمت فرمانده قرارگاه فتح در عین‌خوش توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. برادرش رسول نیز شهید شده است. و شما ای ملت شهید پرور ایران فراموش نکنید که برای چه قیام کرده اید و عزیزانتان را برای چه قربانی کردید حرف شهدای ما همان کلام گهربار حسین عزیز «ع» می باشد و شما عهده دار اجرای آن می باشید حضرتش فرمود پروردگارا تو می د انی و آگاهی که ما چشم طمع به خلافت و مقام ندوخته ایم و پیکاری را که بر ضد فساد و ظلم و تباهکاری شروع کرده ایمتنها برای احیای آیین پاک تو بوده است . هدف ما این است که به آشفتگیها پایان دهیم و صلا ح را به جای فساد بنشانیم تا ستمدیدگان روی آسایش و امنیت ببینند و بندگان تو با آزادی به اطاعت فرمان تو برخیزند. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
«شيعه واقعي» قبل از مراسم ازدواجش، جهت دعوت مدعوين، ابتدا چهار عدد كارت دعوت مي نويسد؛ اولين كارت دعوت را به محضر امام رضا-عليه السلام- و در ضريح مطهر آن حضرت مي‌اندازد؛ دومين كارت را به محضر مبارك آقا امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- برده و در مسجد مقدس جمكران مي‌اندازد؛ سومين كارت را به محضر حضرت فاطمه معصومه –سلام الله عليها – برده و در ضريح آن حضرت در شهر مقدس قم مي اندازد و آخرين كارت را به محضر فاطمه زهراء - سلام الله عليها- مي نويسد و از آنجا كه قبر آن حضرت مخفي مي باشد، كارت دعوت را در ضريح مطهر حضرت فاطمة ‌معصومه - سلام الله عليها- در قم مي اندازد. (به نقل از يكي از دوستان شهيد) https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄