eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 🔸مادر خواست کنارش بماند و جایی نرود وگفت: اگر بروی شاید دیگر من را نبینی. با اینکه کار مهمی داشت تصمیم گرفت بماند پیش مادرش. ما خواهر ها مادر را مجاب کردیم که رضایت بدهد به رفتنش. وقت خدا حافظی کف پای مادر را بوسید و رفت .همان شد که مادر گفته بود این اخرین دیدارشان بود. بعد ها خوشحال بود که حسرت بوسیدن کف پای مادرش بر دلش نمانده 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌿جوان ایرانی، پایه گذار حشدالشعبی عراق این دلاور ایرانی را باید مبدع فرهنگ بسیجی در میان عراقی ها نامید. همان چیزی که اکنون به عنوان حشد الشعبی در میان عراقی ها نام گرفته و یکی از قدرتمندترین تشکیلات های نظامی مردمی منطقه است. این جوانِ بهبهانی، هنگامی که فرماندهی «تیپ 9 بدر» را پذیرفت، با همراهی مجاهدین عراقیِ مقلد امام امت، گردان های توابین و احرار را نیز از میان اسیران عراقی تشکیل و "لشکر قهرمانِ ۹ بدر" را بنا نهاد. عملیات های بسیاری شاهد جانفشانیِ رزمندگان لشکر ۹ بدر در جبهه حق علیه باطل در دفاع مقدس بود و حالا بسیاری از تربیت شدگان این فرمانده، امروز به یاد او سازمان بدر را در عراق، پایه گذاری کرده اند. شهید گرانقدر ابومهدی المهندس از جمله شاگردان این شهید و معاون ایشان در لشکر بدر بود. 📎پ ن: ۲۸ دیماه ۱۳۶۵ 🌹شهید_اسماعیل_دقایقی https://eitaa.com/piyroo
📝 به نقل از دوست شهید ‌ 🔹اهل شیطنت بود! پر جنب و جوش و شوخ طبع. من دانشگاه بوعلی درس می خواندم. یک موتور سیکلت یاماها داشتم. خیلی برایم ارزشمند بود. ‌ 🔹یک روز از کلاس آمدم بیرون، دیدم موتورم نیست! همان جا نشستم روی زمین. تمام بدنم یخ شد. گفتم وای! موتورم را بردند. چند ثانیه بعد صدای خنده شنیدم. مصطفی و دوستش از پشت درخت آمدند بیرون. موتورم را که قفل بود، بلند کرده، برده بودند پشت ساختمان. این موقعی بود که داشتند برای کنکور درس می خواندند. حالا نگو حوصله شان سر رفته و برای رفع خستگی هوس کرده اند با قلب من بازی کنند! ‌🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
23.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹لحظاتی باشهیدامیداکبری🌹 🎥 کلیپ / به مناسب دومین سالگرد شهادت شهید امید اکبری ♦️نا گفته ها و بیان خاطرات شهید امید اکبری از زبان خانواده و دوستان شهید جوانها حتما ببینید، سیره شهدا چیست وچطوری لیاقت شهادت میدهند https://eitaa.com/piyroo
60 🔰 ساسان می خواست با این مثال نشون بده به همه ما که وقتی همه این ستاره ها و ماه ، از خودشون نوری ندارن ، پس وقتی ما اینها رو نورانی می بینیم، باید از یک جایی نور اونها بیاد و ازش نور بگیرن ✳️ حالا اون چه جایی میتونه باشه؟ از کجا نور میگیرن؟ علم ثابت کرده و منم قبلا تو کلاس به شما گفته بودم که نور ستاره ها و ماه از خورشید هست 🔰 یعنی هیچ ستاره و سیاره ای پر نورتر از خورشید تو آسمونها نیست ❇️ ما انسان ها و حیوانات و گیاهان و همه چیزهایی که تو این عالم می بینین، از خودمون توانایی خاصی نداریم و قبلا وجود نداشتیم، پس یک چیزی باید ما رو به وجود آورده باشه چه کسی ما رو خلق کرده؟ آفرین ، خدا خدا ما رو خلق کرده 💠حالا خورشید که به همه نور میده ، نور خودش رو از کجا گرفته؟ 🌀 یکی از بچه ها گفت ، از خودش ، خودش نور داره ❇️ یکی دیگه از بچه ها گفت نه ، خدا بهش نور داده ، بابام گفته خدا نور هست، پس نور خورشید رو هم خود خدا بهش داده 👌 خانم معلم گفت ، آفرین هر دو درست گفتین نور خورشید از خودش هست، اما این نور رو از چیزی دیگه نگرفته ، خود خدا بهش داده پس یک خورشید بیشتر نداریم و نورش رو هم غیر از خدا ، از هیچ چیز دیگه نگرفته ❇️ خدا هم همینه، خدا خودش وجود داشته ، کسی خدا رو خلق نکرده ، وگرنه ما باید خدای بالاتر و قوی تری می داشتیم ، خدا نیازی به کسی نداره خدا خودش از همه قوی تره و هیچکس نمیتونه خدا رو خلق کنه 🔰 ساسان گفت منظور منم همین بود خانم معلم میخواستم با مثال پر نور تر بودن خورشید این رو نشون بدم 🌀 خانم معلم گفت آفرین ساسان جان همه براش دست بزنین... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی https://eitaa.com/piyroo
۲۷ بهمن‌ماه گرامی باد . 🥀 او شهیدی است که در نوجوانی با ترک یک گناه و نگاه حرام، به درجه بالای عرفانی رسید و در جوانی به دیدار امام زمانش نائل آمد و در ۱۹ سالگی شهید شد... https://eitaa.com/piyroo
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفتہ بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چاب درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانہ است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادے نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها بہ رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن ڪرد نمے‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفے شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان ڪه برهنه مشغول شنا کردن بودند . من همان جا خدا را صدا ڪردم و گفتم :«خدایا کمکم ڪن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجہ نمےشود اما بہ خاطر تو از این از این گناه مے‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع بہ آتش درست ڪردن بودم خیلے دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد کہ حاج آقا گفته بود:«هرکس براے خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور ڪه اشک می‌ریختم گفتم از این بہ بعد برای خدا گریه می‌ڪنم . حالم خیلے منقلب بود. از آن امتحان سختی ڪه در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک مے‌ریختم و با خدا مناجات می‌ڪردم خیلی با توجہ گفتم: «یاالله یا الله... 👇