#کتاب_شهدایی🕊
📚 عنوان کتاب: تعزیه دریا
🔻خاطرات شهید سید جواد اسدی
💬 به روایت همسر شهید
✍🏼نویسنده: مصیب معصومیان
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهید_مدافع_حرم🕊
🌹شهید_عسکر_زمانی استان فارس
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۶
ولادت: ۱۳۷۲/۱۱/۱۱
🕌مزار:فارس
«تاثیر کلام یک شهید»
5 خرداد 1391
به تازگي مطلبي خواندم كه به اين شرح است: دفترچه يادداشت يك شهيد شانزده ساله ك در جريان تفحص پيكر شهدا پيدا شد. گناهان هر روزش را در آن يادداشت كرده بود. راوي كه يكي از بچه هاي تفحص پيكر شهداست ميگويد:
خواندن بخشي از يادداشت هاي اين شهيد 31ساله براي لحظاتي ما را به فكر فرو برد كه كجاييم و چه مي كنيم؟ گناهان يك روز او عبارت بودند از:سجده نماز طولاني نبودزياد خنديدم
هنگام فوتبال شوت خوبي زدم ك از خودم خوشم آمد.راوي در سطر آخر افزوده بود كه دارم فكر ميكنم چقدر از يك پسر شانزده ساله كوچكترم ...
من ديروز وقتي اين مطلب را خواندم اشك در چشمانم حلقه زد و من به گناهان خود بيشتر پي بردم كه چقدر گناهان بزرگي دارم. از گناهان من كه شايد اصلي ترين گناه من همين است اين است كه بيشتر وقت خود را به بطالت ميگذرانم . خداوند هر روز به ماهشدارهاي زيادي مي دهد كه شايد ما به خودمان بياييم اما ما هنوز به آدم و عالم آشنا نيستيم و خود و خدا را نشناخته ايم و مثل اينكه هم نميخواهيم بشناسيم . خوش به حال بعضي ها كه بلد هستند زندگی کنند، بلد هستند از با هم بودن لذت ببرند . بلد هستند حرف بزنند ، حرف بشنوند، بخندند ، ببينند و شاد باشند خوش به حال همه ي آنهايي كه براي وضعيت موجودشان غم و غصه نميخورند ، دل نگران و مضطرب نيستند . دمي را غنيمت مي دانندوکیفش رامیکنند
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
https://eitaa.com/piyroo
📸عکس شهیدی که در #اتاق_رهبر معظم انقلاب نصب شده بود⁉️
♦️آقا فرمودند:«شما به چهره این شهید نگاه کنید،چقدر معصوم و زیباست…الله اکبر…من اینرا در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»
👆به آقا گفتم:
«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.»
♦️آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ گفتم:
« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و باحالتی زیبا فرمود:
الله اکبر…عجب…سبحان الله…سبحان الله
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#حاج_قاسم ❤️
مےگفتـــــ :
اگر تمام علمـاے جهان یڪ طرفـــــ باشند
و مقام معظم رهبرے یڪ طرفـــــ، مطمئنا
من طرف آیتـــــ الله خامنهاے مےروم"
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊شهادت روحانی نستوه آیتالله مهدی شاهآبادی در جزیره مجنون عراق(۱۳۶۳)
🔹اگر شهادت میتواند نظام توحیدیمان را حفظ کند، اگر شهادت میتواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت میتواند تفکر و بینش اسلامیمان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم. (آخرین سخنرانی در مقر لشکر ۲۵ کربلای مازندران)
#ایام_شهادت
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊شهیدشدناتفاقےنیسٺ
اینطۅࢪنیستڪہبگویے؛
گلولها؎خۅࢪدومُرد
شهیدࢪضایٺنامہداࢪد...
وࢪضایٺنامہاشࢪااۅلـ¹
حسینوعلمدارشـ
امضامیڪنند
وبعدمُهرزهرامیخوࢪد..
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
AUD-20210425-WA0125.mp3
8.77M
🎙مداحی سید رضا نریمانی - شهادت حاج قاسم سلیمانی
من هستم یک سرباز ایرانی - سال ۹۸
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
🍃مجموعه کانال ها
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#جملات_طلایی_علماء_وشهدا
@jomalat_talaei_olama_shohada
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#روشنگری
@roshangari_114
🌙 #دعای_روز_چهاردهم_ماه_رمضان
💠 التماس دعای فــرج✨
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓سی روز با قرآن کریم
روز چهاردهم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰
🌀فراز بسیار زیبا و ناب
✨استاد راغب مصطفی غلوش✨
📖شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ.
🤲خدایا مارابا قرآن زنده بدار ،بمیران ومحشور بگردان
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
هر کی تو مسیر شهدا اومد،
هر کی تو مسیر این ستارهها ✨اومد،
ماه🌙 میشه،
دیدنی میشه،
کنار خورشید میشه،
نور از خورشید میگیره،
خوشکل میشه،
زیبا میشه،
خواستنی❤️ میشه،
بُردَنی میشه!🥀
#حاج_حسین_یکتا
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#نهج البلاغه خوانی
#جلسه سیزدهم وچهاردهم
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او فرمود:
كسی که در انجام كاری كه مردم خوش ندارند
شتاب كند،
درباره او چیزی خواهند گفت
که از آن اطلاعی ندارند.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت35
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او فرمود:
كسي كه آرزوهايش طولاني است،
كردارش نيز ناپسند است.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت36
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند، فرمود :
چرا چنين مي كنيد؟
گفتند عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود:)
به خدا سوگند!
كه اميران شما از اين كار سودي نبردند،
و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد،
و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد،
و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد،
و چه سودمند است آسايشي كه با آن امان از آتش جهنم باشد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت37
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠 به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود:
پسرم!
چهار چيز از من يادگير (در خوبيها)،
و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)،
كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني.
خوبيها:
۱- همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است،
۲- و بزرگ ترين فقر بي خردي است،
۳- ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است
۴- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.
۲ هشدارها:
۱- پسرم!
از دوستي با احمق بپرهيز،
همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيانت مي كند.
۲- از دوستي با بخيل بپرهيز،
زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد.
۳- و از دوستي با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايي تو را مي فروشد.
۴- و از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مي نماياند.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت38
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او فرمود:
مستحبات به خدا نزديك نمي گرداند
اگر
به واجبات زيان رساند.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت39
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او فرمود:
زبان عاقل در پشت قلب اوست،
و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.
(اين از سخنان ارزشمند و شگفتي آور است،
كه عاقل زبانش را
بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمي سازد،
اما احمق هرچه بر زبانش آيد مي گويد
بدون فكر و دقت،
پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مي گيرد).
📒 #نهج_البلاغه #حکمت40
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
مداحی آنلاین - نسل سلمان - حسین طاهری.mp3
8.51M
☆∞🦋∞☆
🚩 "حڪم جهـاد"
•|بانواےبرادرحسینطاهرے
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🚨 ظریف بخوانید اما درشت تکرار کنید
▪️راست میگوید که میدان با میز فرق دارد
او اساساً حاصل یک تَکرار بی جاست نه یکاقدام بجا
آقای دیپلمات
شما یادتان نمی آید
مرد میدان ما آن روز که در زیر آفتاب سوزان جنوب پوست می انداخت تو در حال درست کردن اتوی کت و شلوارت در نیویورک بودی و در حال نوشتن پیش نویس ۵۹۸ و جام زهر
تو سنگین تر از خودکار را بلند نکرده ای تا داغی قنداقه آفتاب خورده کلاش را زیر آفتاب داغ خوزستان در دستت حس کنی و مجبور نبوده ای آب آفتاب خورده بخوری و روی خاک دراز بکشی و خون رفقایت را که روی صورتت پاشیده پاک کنی و تکه های بدنشان را درون گونی جمع کنی و برای والدینشان ببری
▪️آن روز که مرد میدان ما اشرار تنیده در کالبد خسته سیستان را ازاله میکرد هم تو در سعد آباد با همین مستر ریش قشنگ در حال مالیدن پاچه اروپایی ها برای امضای ننگین سعد آباد بودید
▪️شما قفل های زیادی زده اید
از تاسیسات هسته ای تا دهان منتقدان
حق داری قتیل نیمه شب جمعه دی ماه بغداد را مقصر ناکامی هایت بدانی.
او مرد میدان بود و امنیت مذاکرات شما را هم تامین میکرد.
تو با کَری ور میرفتی و قدم میزدی که او در ادلب و حلب و نبل و الزهرا و موصل خاکریز به خاکریز دنبال شهادت و فتوحات شیربچه های انقلاب خمینی بود.
▪️مکتب ولنجک نمیفهمد عمق استراتژیک اندیشه روستای قنات ملک رابُر کرمان را.
آقای دیپلمات
این حنایی که امروز بر کاکل ملت میبندید
دیگر رنگی ندارد
کار اندیشه غرب لیس شما تمام است
مذاکرات و ورق پاره برجام شما به جهنم خواهد رفت
و خودتان به جایی آنطرف تر از برجام
▪️اما راکت های غزه به تلاویو رسیده است
موشکهای انصار الله به ریاض
صاروخ های حزب الله به دیمونا
صدای پوتین ما را پشت دیوارهای حیفا بشنوید
این صدای ملتی است که اراده کرده است سیفون فاضلاب سیاست را برای همیشه بکشد
استبراء انقلاب از نجاست غربگدایی
و استنجاء ایران از فضله ی لیبرالیسم
و حجامت نظام از خون کثیف سازش کاران
بزودی اتفاق خواهد افتاد
▪️آقای دیپلمات دوست دارید نقش شمارا در "گاندو۳" چه کسی بازی کند؟
یادت هست کدخدای شمارا خدای ما با شنهای طبس خار کرد؟
یادت باشد خون فرمانده دامن گیر است جناب!
سرخاب و سفیدآب دیپلو_ماتیک سازشگرانه را با کدام آب و صابون میشود پاک کرد.
گرد خاک شلوارتان را بعد از زانو زدن در مقابل امیر کویت چه کسی پاک کند؟
اینجا محاسن مردان خدا با خون خضاب میشود و لباسشان در آتش اشتیاق وصل خاکستری میشود
▪️سهم شما از سازش ۱۰۰ سکه بود و یک مدال حلبی از دست پرزیدنت، سهم او یک موشک بود و یک نشان ذوالفقار از نائب امام عصرش.
بقیه حرفها بماند برای ۲۸ خرداد!
🇮🇷 بولتن محرمانه 🇮🇷
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_46
صبم زودتر از همه بیدار شدم. سلانه سلانه به طرف دستشویی رفتم دلم می خواست زودتر از بابا و ماکان از خونه برم بیرون.
وسط اتاق وایساده بودم و نمی دونستم چه جوری
مانتومو بپوشم اونم با این لباس اصلا دلم نمی خواست کسی و صدا بزنم.
موهامو هم نمی تونستم ببندم.ولش کنی میرم تو مدرسه میدم آنی ببنده.
لباس گشاد بود راحت درش آوردم و مانتومو با یه بدبختی پوشیدم.
کیفمم که نمی تونستم بندازم رو دوتا شونه ام.
فرقم کج باز بود و موهام از طرف ریخته بود رویچشمم. نگاهی توی آینه به خودم
انداختم و در آخرین لحظه رسید خشکشوئی رو هم چنگ زدم.
از پله اروم آمدم پائین. از توی آشپزخونه سر و صدا می اومد. مهربان بیدار بود و داشت صبحانه آماده می کرد.
بدون سر و صدا خزیدم توی حیاط و از خونه زدم بیرون.
نیم ساعت زودتر از همیشه از خونه بیرون اومده بودم.
بی خیال راه افتادم طرف مدرسه.
دست چپمم عین چلاقا وبال گردنم بود.
بذار یه بار تو عمرمون قبل از زنگ برسیم.پوفی کردم و سرعتم و تند تر کردم.
چون آنی با سرویس می آمد جز اولین نفرات بود.
وقت میشد یه کم باهاش حرف بزنم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_47
وارد حیاط مدرسه که شدم هنوز خلوتِ خلوت بود.
راست رفتم طرف کلاس خودمون.
مدرسه ما به نوعی جز آثار تاریخی محسوب میشد.
کلاسها دور تا دور حیاط قرار داشتند و درها و پنجره های بزرگ برای نورگیری ولی همین در و پنجره تو زمستون باعث میشد اونایی که نزدیک در می شینن تقریبا قندیل ببندن.
یه تعداد از کلاسها هم داخل سالن بود که میشد پشت کلاسای ما.
در واقع کلاسایی توی حیاط هم به سالن در داشتن هم به حیاط. تازگیا هم یه خیری پیدا شده بود و یه سالن بزرگ برای
امتحانات و مراسما ساخته بود که بخاطرش یک سوم حیاط بزرگ مدرسه گرفته شده بود.
کلاس ما به در ورودی خیلی نزدیک بود. اول ا0ا.
بخاطر ترتیب حروف الفبا من توی اولین کلاس بودم.
آی روی پله ورودی کلاس چمباتمه
زده بود.
با دیدن من چشاشو مالید و گفت:
-دارم رویا می بینم. ترنج و زود رسیدن به مدرسه. امروز سرت به جایی خورده. ؟؟
دستم زیر مقنعه ام بود و نمی دید وبال گردنمه.
کولیمو انداختم رو زمین وکنارش ولو شدم. تازه اون موقع بود
که دستم و دید.
-ترنج این چیه؟؟
و با چشای گرد شده به دستم اشاره کرد
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻