🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_244
ارشیا داشت با ماشین از محوطه خارج میشد که دوباره
ترنج را شانه به شانه دوستش دید که به طرف ایستگاه اتوبوس می روند.
این بار اشتباه صبح را تکرار نکرد. باید با قانون ترنج بازی می کرد تا بتواند به او نزدیک شود.
از این به بعد باید مراقب می بود تا اشتباهی نکند تا او را از
خودش بیشتر دور کند.
ارشیا گاهی از اینکه خودش باعث شده بود تا تمام احساس ترنج به او از بین برود از دست خودش شاکی بود.
الان حاضر بود هر کاری بکند تا شاید ترنج تنها درصدی از علاقه سابقش را به او ابراز کند.
آرام از کنار او و دوستش گذشت.ترنج با اینکه متوجه ماشین ارشیا شد ولی بی خیال رد شد و هیچ توجهی به عبور ارشیا
نشان نداد.
با دوستش سوار اتوبوس شدو راهی خانه شد.وقتی رسید. حسابی از کت و کول افتاده بود.
با آن همه وسیله مجبور شده بود مقداری از راه را هم پیاده روی کند.
وارد شد و با پنجه پا کفشش را به زور بیرون کیشید و به کناری زد:
-مامان من اومدم.
سوری خانم از توی آشپزخانه بیرون آمد. تلفن روی شانه اش بود و طبق معمول داشت
ناخن هایش را سوهان می کشید.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_246
ترنج گونه مادرش را بوسید و گفت:
_این که از عادتای خوبمه. تازه چطوره بابا
میگه سوری جون همچین گل از گلت می شکفه. نوبت من که میشه میشه بد.
سوری خانم باز هم خندید و گفت:
-ترنجی دیگه.
ترنج دست رو سینه اش گذاشت و گفت:
-چاکر شما.
-وای ترنج نگو اینجوری.
-چشم سوری جون.خوب خبر تازه چی داری ؟
-می خوام فردا شب مهرناز اینا رو بگم بیان اینجا. بعد از اومدن ارشیا یک بارم دعوتشون نکردیم.
ترنج پایش را روی آن یکی انداخت و گفت:
-خوب دیگه؟
-راستش مهرناز سفت و سخت داره برا
ارشیا دنبال زن می گرده. منم شیوا رو معرفی کردم. قراره فردا شب عمه هاله اینا و عموت اینا بیان که مثلا ارشیا
شیوا رو ببینه.
-عمه خبر داره داری برا دخترش لقمه می گیری.؟؟
-وای نه گفتم اول ارشیا ببینه اگه نخواست حرفی پیش
نیاد
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_247
ترنج شانه ای بالا انداخت و گفت:
-اگه عمه بعدشم بفهمه شاید ناراحت شه.
-آخه از کجا باید بفهمه؟
-چه می دونم اتفاقه دیگه.
-ترنج؟
-چیه مامان چرا اینجوری نگام می کنی. فکر کردین اینقدر بچه ام که برم به شیوا بگم مثلا.
بعد دلخور دست به سینه نشست. سوری خانم نادم گفت:
-نه منظورم این نبود.
ترنج موضوع را عوض کرد:
-شام چی داریم؟
-مهربان حالش خوب نبود فرستادمش بره. دیگه پیر شده باید فکر یک نفر دیگه باشیم
-وای مامان نگو.
--برا خودش می گم گناه داره بیچاره دیگه نمی کشه.
-مامان یعنی شام خبری نیست؟
-حالا کو تا شام. یه چیزی درست می
کنم.
-مامان هفت گذشته. بیاین بریم یه چیزی اماده کنیم دو تایی.
عد دست سوری خانم را گرفت و بلندش
کرد.سوری خانم متعجب از این کار ترنج دنبالش رفت.
-حالا برا فردا شب چکار می کنین؟
-نمی دونم خیلی وقته برا مهمون آشپزی نکردم مهربانم که نیست.
ترنج درحالی که توی یخچال را شخم می زد گفت:
-خوب از بیرون بگیرین.
سوری خانم یک بسته گوشت چرخ کرده بیرون آورد و گفت:
-نه زشته بابا.ماکارانی خوبه ترنج؟
ترنج یک دانه هویج برداشت و زیر شیر شست و گفت:
-آره به شرط اینکه قارچم توش بریزین
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1090
#عند_ربهم_یرزقون
▪️عبرت رو از حاج قاسم بشنوید و یادبگیرید❤️😔
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️
🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
🤲التماس دعای فرج
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
🌷🕊🌷🕊🌷🕊
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
هر روز را با سلام بر تو آغاز میکنیم!
سلام بر تو... که صاحباختیار مایی!
السَّلامُعَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِالْمُهْتَدُونَ
وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ.
🦋 صبحت بخیر آقا 🦋
🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo