eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از شهید عبــاس بابایی پرسیدند: عباس چه خبر؟! چه کار می‌کنی؟ گفت: به نگهبانی دل مشغولیـم تا ڪسی جز خدا وارد نشــود. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوزن زد به صورتش پرسیدم: چه‌ کاریه میکنی؟!! گفت: سزای چشمی که نامحرم چه مرد چه زن رو ببینه همینه... 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان اعتراض کرد. : -اومدی با من اس ام اس بازی کنی بذارش کنار اونو. ترنج خندید و گفت: -دوستمه. یعنی اگه اس دادی بهش باید تا یک ساعت باش اس ام اس بازی کنی. ماکان در حالی که توی آینه نگاه می کرد و راهنما می زد گفت: -خوب بگو با خان داداشت رفتی بیرون وقت نداری. ترنج شانه ای بالا انداخت و گفت :_باشه. برای مهتاب فرستاد. -با داداشم اومدم شام دونفره. سکوت را صدای لک و لکه برف پاکن می شکشت و زنگ گاه و بی گاه اس ام اس گوشی ترنج. مهتاب جواب داده بود. -خاک تو سرت شوهرت و ول کردی با داداشت رفتی بیرون. -داداشمه ها. -بله دیگه تو خرت از پل رد شده خیالت نیست اون داداشت بذار واسه ما مجردای بد بخت. ترنج زیر زیرکی خنید و ماکان با لبخند گفت: -اگه جکه واسه مام بگو بخندیم. ترنج با خودش فکر کرد اگر این حرف مهتاب را به او بگوید واقعا چه عکس العملی نشان می دهد از تصورش هم خنده اش می گرفت. مهتاب که حتما کله اش را می کند ولی ماکان کلا آدم راحتی بود این را از رفتارش می فهمید. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 گرچه هیچ وقت نشانه بارزی ندیده بود ولی مطمئن بود دخترانی هم توی زندگی اش بوده اند. جواب مهتاب را داد: -کنار دستمه مشتاقی بش بگم؟ -نیکی و پرسش. به جان تو بوی ترشیدگی مون بلند شده. داداشت صوابم می کنه. ترنج زیر لبی گقت: بچه پرو. و جوابش را فرستاد. -پس خودت خواستی؟ -آره بابا این بابابزرگم می فهمه ما طالب زیاد داریم. -بابابزرگ؟ -همون عاشق سینه چاک. همه رو برق سه فاز می گیره ما رو باطری نیم قلمی یک و نیم ولت. ترنج این بار بلند تر خندید و توجه ماکان را به خودش جلب کرد. ماکان با اعتراض گفت: -قرار بود بپیچونیش مثل اینکه. خودت که بد تر از اونی. ترنج بی توجه به ماکان جواب داد: -پس اون خر زبون نفهمی که گیرش افتاده بودی همون بابابزرگه بود؟ -آره دیگه الانم با این سهیل بی شعور دارن مثلا مخ منو می زنن. منم مثل این بچه ها مودبا سرم و انداختم پائین و دارم زیر میز اس ام اس بازی می کنم. -مگه کجاین؟ -کافی شاپ قبرستون. ترنج این بار بلند تر خندید. -خوب خره چرا رفتی؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -خوب لیمو شیرین گیرم انداختن خواهر خائنم هم باهاشون هم دستی کرده. -خر نشی؟ -نه عزیزم. دلم می خواد این چنگال و بکنم تو چشمای دریده این مرتیکه بی حیا. -سهیل؟ -نه بابا بزرگ. -ببین داداشم دیگه دادش در اومد. -باشه از طرف من ببوسش. -خاک تو سر بی حیات بعد به اون بابابزرگ می گی به حیا. -چیه می خوای بین دوتا کفتر عاشق و به هم بزنی؟ چشمای ترنج از پرویی مهتاب گرد شده بود و هم زمان می خندید. ماکان کنجکاو شده بود. -خوب به منم بگو بخندم نا مرد. ترنج با این حرف ماکان بلند تر خندید و لج او را در آورد. ترنج داشت جواب مهتاب را می داد. -فعلا بای بچه پرو. وقتی جواب را سند کرد. ماکان با حرص گوشی را از دستش کشید و روی صندلی عقب پرت کرد. -اگه می خواستی با دوستت اس ام اس بازی کنی پس چرا با من اومدی بیرون. الان دارم نیم ساعته الکی توی خیابون می چرخیم. ترنج در حالی که هنوز خنده روی لبش بود گفت: -نه دیگه خداحافظی کردم باهاش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 «صبح» یعنی یک فرصت دوباره؛ فرصت دوباره خدا به من، تا لبخند روی لبهای شما بنشانم! لبخند شما، زیباترین رویای هر روز من است 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺواگہ‌موقع‌گناه‌ڪردن . . یادِهمین‌یه‌جملہ‌بیوفتی‌مطمئن‌باش اون گنـاه‌ڪوفتٺ میشــہ! هر گناه . . یہ‌سیلی‌به‌صورٺ‌امام زمان(عج)!💔 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بعضیابندروســ‌ریشونوبازڪردن؛ رفتن‌جلــ‌ودوربین‌واسہ‌لــایڪ اما ... بعضیاهـم،بندپوتینشــ‌ونوبستن‌رفتن‌روےمین؛ واسہ‌خاڪ...🥀! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید_هادی_شجاع در تاریخ ۲۳ آبان ۱۳۶۸ در تهران متولد شد. وی اهل محله چهاردانگه در استان تهران بود و از همان دوران کودکی فعالیت خود را در بسیج آغاز کرد. در کتابی که با عنوان «وهب زمانه» درباره این شهید منتشر شده، به نقل از مادر شهید، آمده است: «۹ ساله بود. یک روز وقتی آمد خانه، کاپشنش را درآورد، قوطی تیله‌هایش را توی کمد گذاشت و گفت: از این به بعد دیگه نمی‌رم کوچه. گفتم چی شده ‌هادی جانم؟ گفت: تیله‌بازی و الک، دولک دیگه بهم حال نمی‌ده. می‌خوام از این به بعد بچه مثبت بشم. می‌خوام برم بسیج و بسیجی بشم.» در سال ۱۳۸۹ وارد دانشگاه دامغان شد و در رشته معماری به تحصیل پرداخت. سال 91 به زیارت خانه خدا در مکه مشرف شد. شهید شجاع از همان دوران نوجوانی در آرزوی شهادت بود. یک شب در خواب دید که خداوند برگه شهادت را به دستش داد. با آغاز درگیری‌های گروه‌های ‌تروریستی در عراق و سوریه، او نیز داوطلب شد تا لباس دفاع از حرم را به تن کند. پس از پیگیری‌های فراوان، بالاخره عازم سوریه شد. آن هم درست 23 روز پس از دامادی‌اش!   هادی شجاع یک نیروی زبده تکاوری بود. تک‌تیراندازی ماهر که به گفته همرزمانش حتی یکی از گلوله‌هایش خطا نمی‌رفت. اما او که همواره از خودش به‌عنوان شهید یاد می‌کرد، عاقبت ۲۸ مهر ۱۳۹۴ مصادف با هشتم محرم در سن ۲۶ سالگی به شهادت می‌رسد تا تاریخ خونبار عاشورا، وهبی دیگر در خود ببیند... یاد شهدا باذکرصلوات 🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم🌸 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیجی عاشق کربلاست... و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها....!! نه کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام را راهی بسوی حقیقت نیست...🌺🍃 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo