مزار شهدای گمنام
بجنورد
اللهم ارزقنا شهادت...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدای بجنورد قطعه دو
دعاگوی همه بزرگواران هستیم
اللهم ارزقنا شهادت...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
| 🤍🕊|
‹در آرزوے شهادت›
••از شهدا یاد گرفتیم:
از ابراهیم هادی،پهلوانی را...
از حاج همت،اخلاص را...
از باکری ها،گمنامی را...
از علی خلیلی،امر به معروف را...
از مجید بقایی،فداکاری را...
از حاجی برونسی،توسل را...
از مهدی زین الدین،سادگی را...
از حسين همدانى،جوانمردى و اخلاق را...
از حاج قاسم سلیمانی،ولایت مداری را...
بااین همه نمیدانم چرا،موقع عمل که میرسد
شرمنده ایم..!😔
#تلنگر
#شهادت_طلب
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🖤🖤🖤
انا لله و انا الیه راجعون
مادر شهید مدافع حرم، شهید هادی ذوالفقاری امروز صبح به دیدار حق شتافت و به فرزند شهیدش ملحق شد.
مراسم تشییع پیکر مطهر مادر این شهید بزرگوار متعاقبا اعلام خواهد شد.
روحشان شاد ، یادشان جاودان
🖤🖤🖤
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـےحرفوحدیث
دوستدارم!
اللّٰھمعجللولیڪالفرج↯♥ #فاطمیه۱۴۴۳ #امام_زمان #شب_جمعه #سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
به تو از دور سلام
به سلیمان جهان از طرف مور سلام
#شبجمعهحرمتآرزوست.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_644
دوباره کله اش را توی مانیتور کرد.
اصلا نفهمید کی ظهر شد. سه تا کارش را تمام کرده بود.
سه تا کارت ویزیت بود که طرحشان را زده بود و آماده کرده بود.
طرح را ریخت روی فلش و از جا بلند شد. اگر می خواست به کلاسش برسد باید حتما زودتر می رفت.
صبحانه که نخورده بود مطمئنا به نهار دانشگاه هم نمی رسید.
بعد با خودش فکر کرد:
بلکه این پنج شیش کیلو اضافه رو هم آب کنیم بره.
وسایلش را جمع کرد و کوله اش را انداخت. رفت سمت میز خانم دیبا و با لبخند دوباره سلام کرد:
-سلام خسته نباشید.
-سلام .ممنون.
-من کارم تمام شد. باید به کی اینا رو تحویل بدم؟
خانم دیبا با تعجب گفت:
-همه شو انجام دادی؟
مهتاب باز هم فکر کرد:
شاید نباید اینقدر زود تمام میشد یعنی اشتباهی کردم یا کارامو را سر سری انجام دادم؟
با تردید نگاهی به خانم دیبا انداخت و گفت:
-بله. نباید تمام میشد؟
خانم دیبا شانه ای بالا انداخت:
-نمی دونم. بستگی به کارش داره.
باز مهتاب توی فکر رفت:
-یعنی کاری که من انجام می داد در سطح پائین و پیش پا افتاده تریه.
بعد این فکر را از سرش دور کرد و با خودش گفت:
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_645
"خوب توقع داری به توه دانشجوی کاردانی چی بدن روز اولی. برو خدا رو برای همینم شکر کن."
دوباره رو به خانم دیبا گفت:
-خوب حالا اینارو به کی بدم؟
-باید آقای اقبال تائید کنن.
مهتاب سری تکان داد و فلش را به طرف او گرفت
خانم دیبا بدون اینکه نگاهش را از توی منیتور بردارد گفت:
_چرا می دی به من ببر بده به خودشون.
مهتاب به در بسته اتاق ماکان نگاه کرد و باز یاد خراب کاری صبحش افتاد.
_الان برم؟
_برو کسی تو اتاقشون نیست.
ترنج کوله اش را روی شانه مرتب کرد و پشت در ایستاد. نفس عمیقی کشد و در زد:
صدای حرف زدن ماکان را می شنید ولی صداها گنگ بود.
تعجب کرد برگشت و به خانم دیبا گفت:
_مگه نگفتین کسی نیست تو اتاقشون؟
_چرا.
_پس با کی حرف می زنن؟
خانم دیبا نگاهی به تلفن انداخت و گفت:
_شاید با موبایل دارن با کسی صحبت می کنن.
_یعنی نرم تو؟
خانم دیبا کلافه گفت:
_خوب در بزن بازم.
مهتاب پوفی کرد و دوباره در زد. ولی باز هم جوابی نیامد.
نگاهی به ساعتش انداخت خیلی نمی توانست معطل شود.
نمی دانست وقتی فلشش را تحویل داد باید بماند یا برود برای همین دلشوره گرفته بود که نکند دیر برسد.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_646
عصر با ارشیا کلاس داشت و اصلا دلش نمی خواست دیر برسد.
چند دقیقه صبر کرد و وقتی باز هم جوابی نشنید این بار محکم تر در زد.بعد از چند ثانیه در به شدت باز شد.
ماکان موبایل به دست پشت در ایستاده بود:
-یک لحظه گوشی.
بعد به چشمان مهتاب خیره شد و با جدیت و اخم گفت:
-وقتی جواب نمی دم یعنی مزاحم نشید یعنی کار دارم.
مهتاب نمی دانست چه بگوید.
خانم دیبا هم که انگار نه انگار داشت همچنان به کارش ادامه می داد.
ماکان با دیدن چشمان مهتاب که با ترس و تردید به او خیره شده بود گفت:
-حالا چکار داری؟
مهتاب نگاهش را از او گرفت و گفت:
-خانم دیبا گفتن باید کارامو شما تائید کنین.
ماکان ابروی بالا انداخت و گفت:
-تمام شدن؟
مهتاب هم سر تکان داد و هم گفت:
-بله
و توی دلش پرسید چرا همه تعجب می کنند از اینکه او کارش را تمام کرده.
ماکان با دست به داخل اتاق اشاره کرد و دوباره موبایل را کنار گوشش گرفت:
-عذر می خوام شهرزاد جان یکی از بچه هاست. بعدا خودم تماس می گیرم.
و زیر چشمی به مهتاب که کنار در ایستاده بود نگاه کرد. اصلا چه لزومی داشت که اسم شهرازد را به زبان بیاورد.
حالا که گفته بود و مهتاب هم شنیده بود. ولی چهره بی تفاوت مهتاب نشان می داد که اصلابرایش مهم نیست
مخاطب ماکان چه کسی می تواند باشد.
ماکان روی صندلی اش ولو شد و موبایلش را روی میز انداخت و گفت:
-کاراتون و ببینم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت1303
🔰 استاد پناهیان تنها روایتی که دیدم و نگران شدم که ظهور نزدیک نباشه....
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
ایدیدنتبهانهترینخواهش دلم
فکـریبکنبرایمــن و آتـش دلم
دستادببهسینهبیتاب میزنم
صبحتبخیرحضرتآرامش دلم
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
وقتی ڪه دلـم
تنگ میشود،
به آسمانِ
چشم هایش
نگاه می ڪنم...
#حاج_قاسم ❤️
#صبحتون_شهدایی 🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رفیق ؛ بشنو این قصهی دل
قصهی پر غصهی دل...😔💔
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#تلنگر ⚠️
اینو باید با خودمون روزی صد بار تڪرار
کنیم
که آقا امام زمان عج💚
سربازِ تنبلِ به درد نخوری که
نصف وقتش تو مجازی
میگذره لازم نداااااره !❌📱
سربازی که فقط حرف باشه
و عمل نکنه نیاز نداااااره !
یه سربازی نیاز داره که یک قدم خود سازی کنه
یک قدم دیگر سازی
با تقوای فردی با نفس اماره خودش و با تقوای اجتماعی با نفس اماره دیگران مبارزه کنه
وبه این صورت موانعظهور رو
برداره...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#چـادرانھ 🦋
یہمداحی بود میخوند :
- بایدباچادرتسپرعمہجونباشی
اما ناگفته نماند کہ گاهےوقتها
این چادرینماها ..
همانهایی کہحرمتشکنےکردند ..
بہجاےِ سپر میشوند تیری بهقلبِعمه💘گ
جادارهسوالکنم🤔
روز محشر جوابِ مادر زینب(س)راچہمیدهی ؟!
رفیق هوای چادر مادر را داشته باش...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
منطقه قلاجه در اسلام آبلا غرب بودیم با آن سرماے استخوان سوزش اورڪتهارا آوردیم وبین بچه ها تقسیم ڪردیم. حاج ابراهیم نگرفت و گفت: «همه بپوشن. اگه موند من هم مے پوشم » تا زمـانے ڪه اونجـا بودیم حاجے داشت مے لرزید از سرما...
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo