🌷قرار بود با چراغ مخصوص، راه رو به بچه ها نشون بده، چراغ توی دست راستش بود که تیری به #دستش خورد، گفتیم چراغ رو رهاش کن؛ گفت: نه! من #راهنما هستم، با دست چپ چراغ رو گرفت؛ تیری به #پهلوش نشست، باز هم کوتاه نیامد؛ تیر بعد به دست چپش خورد چراغ رو به دندان گرفت؛ تیر بعد به #فکش خورد؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد😭.
#شهید_اسماعیل_مسعودی🌷
علمداران، علمداری را از عباس بن علی(ع) آموخته اند
📎 علمداران خمینی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
بسمربالشهدایوالصدیقین
به بهانه ی ایام شهادتش
🎋شهیدی که عراقیها برایش مراسم ختم گرفتند🎋
کمیته جستجوی #مفقودین اهواز از سمت راست: اکبررسولی،#شهید پازوکی،شهیدعباس صابری، شهید محمودوند وسردارباقرزاده
او روز ۵ #خرداد ۱۳۷۵ مصادف با هفتم محرم وقتی که برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شده بود، بر اثر انفجار مین، با #دست و پای قطع شده، بدنی پر از ترکش و صورتی سوخته به شهادت رسید.
عباس آقا #وصیت کرده بود که ظهر #عاشورا #پیکرش را دفن کنند؛ همین طور هم شد؛ آن روز به جمعیت زیادی برای تشییع پیکر شهید آمده بودند.
* بعد از شهادت عباس، عراقیها برایش مراسم ختم گرفتند
#عباس آقا خیلی خوش #اخلاق بود؛ او در دوران تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل #عراقیها را به دست بیاورد تا آنها در #تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه میگرفت، لباس و میوه و سیگار میبرد و در مجموع با آنها با مهربانی رفتار میکرد؛ بعد از شهادتش عراقیها ۵۰ هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم #ختم گرفتند.
بعد از شهادت عباس آقا، حسین آقا همین رفتار را با عراقیها داشت؛ بعد از شهادت حسین آقا، عراقیهایی که آنجا بودند، میگفتند: «ما دیگر تحمل اینجا ماندن را نداریم».
* پیدا کردن شهیدی که #دستش سالم مانده بود
در یکی از جریانهای تفحص شهدا، عباس #آقا پیکر یک شهید جوان اهل #شیراز را پیدا کرده بود؛ دستهای شهید سالم مانده بود؛ او از اینکه توانسته بود علاوه بر خانواده آن شهید، مردم یک شهر را خوشحال کند، حال خوشی داشت؛ بعد از شهادت عباس آقا، شیرازیها برای پسرم مراسم گرفتند.
شهید عباس صابری🌷
#خاطره ☘✨
⚜از کنار صف #نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. #دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که #حاج قاسم آمده حرم.
🔅 از لابهلای صف های #نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان🌷 میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار #ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند #زیارت کند . وقت رفتن گفت:
⚜«آقای #خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو #شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «#خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود #قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز🌸🌿
#شهید_قاسم_سلیمانی 🌷
🚩#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo