🌸معرفی نامه#شهیدحجت الله رحیمی🌸
در ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ در روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان باغ ملک در خانواده ای مومن و مذهبی به دنیا آمد. پدرش از رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس بود و مادرش زنی مومن که تنها چهارده سال با پسرش تفاوت سنی داشت و دارای رابطه ای صمیمی با فرزندش بود.
در سال۱۳۷۹ در سن یازده سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام حسین(ع) در مسجد سیدالشهدا باغ ملک درآمد و فعالیت های مذهبی خود را به عنوان موذن در آن مسجد آغاز کرد.
سال۱۳۸۴ فعالیت رزمی و فرهنگی خود را گسترش داد. در ابتدا به عنوان مسئول اطلاعات و سپس به عنوان مسئول فرهنگی پایگاه منصوب شد. وی همچنین از سال۱۳۸۰ در هیئت های مساجد و هیئت های باغ ملک مداحی می کرد.
در سال۱۳۸۵ هیئت خانگی نور ائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت راه اندازی نمود و در طول مدت فعالیت خود توانست صدها مراسم مذهبی در سطح شهرستان استان خوزستان برگزار کند. او که از محبوبیت خاصی در بین جوانان و دوستانش برخوردار بود توانست جوانان زیادی را به محافل و هیئت های مذهبی جذب نماید که این نوع فعالیت در سطح استان بی نظیر بود.
پس از راه اندازی هیئت از سال۱۳۸۶ به عنوان خادم الشهدا در ستاد راهیان نور در مناطق جنوب فعالیت می کرد و به عنوان خادم الشهدا با نیروی زمینی ارتش همکاری داشت. وی دانشجوی سال سوم دانشگاه آزاد باغ ملک در رشته کامپیوتر بود.
سال۱۳۸۷ اتاقش را مانند یک حجله درست کرد و اتاقش همچون یک سنگر پر از عکس و یاد رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس بود. هر سال که به راهیان نور می رفت وصیت نامه ای می نوشت و در انتهای وصیت نامه اش محل شهادت را خالی می گذاشت.
به گفته مادرش شهید حجت چهار سالی میشد که خادم الشهدا شده بود و ما نمی دانستیم، فقط می دانستیم که رفته به مناطق عملیاتی...عاشق شهدا بود و بیشتر از همه عاشق شهید همت، خودش هم شبیه اوست و دوستدارانش او را شهید همت نسل سوم لقب داده اند و می شناسند.
مادر شهید می گوید: در فتنه سال۸۸ بسیار نگران بود و بیشتر از همه نگران حضرت آقا. شعرهای زیادی هم در همین زمینه سرود، بیشتر در بحث بصیرت افزایی، اکثر سروده هایش در مدح ولایت بود و خدایی... همیشه ذکرش یا فاطمه الزهرا بود و با هر کسی هم کلام میشد ابتدا و انتهای صحبتش یازهرا و یا علی بود.
مادر شهید با اشاره به آرزوی فرزندش می گوید: همیشه می گفت مامان تو برایم دعا کن تا شهید شوم، من هم برایش دعا می کردم... دو هفته قبل از رفتنش به مناطق عملیاتی به من گفت که بنده خدایی به من گفته که این سفر آخر است و این روزها شهید می شوم... من هم خندیدم و گفتم: بهتر که شهید بشوی، اینکه آرزوی تو بوده...
در سال۱۳۹۰ به عنوان مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد باغ ملک منصوب شد و در حالی که تنها ۷ روز تا تولد ۲۳ سالگی اش باقی مانده بود در ۱۸ اسفند ماه سال۱۳۹۰ در شلمچه خرمشهر زمانی که مشغول هدایت اتوبوس های کاروان نور بسیج دانشجویی دانشگاه لرستان به سمت یادمان والفجر۸ منطقه اروندکنار بود، دچار سانحه شد و همچون مادرش حضرت زهرا(س) با پهلوی شکسته و صورتی کبود دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید.
🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺
#سلام_بر_شهید_والامقام_حجت_الله_رحیمی
#سلام_بر_شهدا_وامام_شهدا
#یادشون_باذکر_صلوات
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo