.
-چه #خیال_خامی است رسیدن به #شهادت
وقتی هنوز #لذت_گناه را ترجیح می دهیم...
-و چه #درد شگرفی دارد ، #جا_ماندن
وقتی خوشیِ دنیا را همچنان بر #دل_کندن مقدم می داریم
-چه #انتظار عجیبی ست ، امید به لحظه #وصال...
وقتی هنوز #منتظر امامِ غائبمان هم نیستیم...
-و چه #غربت غریبی دارد ، قدم نهادن بر خاکی که
متصل به #معراج است اما #دل_آلوده کجا؟! معشوق کجا؟! یار کجا؟! همنشینی با #سیدالشهدا کجا؟!
.
🔻تا از دنیا دل نَبُریم
دل ها را نمی بَرَند ...
.
❗️تاریخ ولادت
و تاریخ شهادت
چه کسانی ثبت خواهد شد؟!
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#پیروزی_برشیطان _ درون...
خداوندا من را راهنمایی کن، نمیدانم این شیطان👹 درونم از من چه میخواهد؟ من دردم را به چه کسی بگویم و این مشکلات و غم و غصهام 😔را روی چه کسی خالی کنم؟ به روی مادر دلسوختهام، 💔به روی #برادرم که خود از من بدبختتر است یا به روی خواهرم؟ پروردگارا اینها هیچ کدام قادر به حل مشکل من نیستند. پروردگارا تو خود عاقبت من را به خیر کن، قسمت میدهم به احترام🙏 #سیدالشهدا این مشکل را تو خودت حل کن. غیر از تو کسی را ندارم 😞که اینطور به من نزدیک باشد.
به# امید😍 پیروزی بر شیطان👹 درون.
#برگی_از_دفتر_خاطرات_ #شهیدحمزهعلی_محمدزاده
شهادت: عملیات والفجر۱۰🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند #همکار دست تقدیر #همرزمشون هم کرد👥 در جبهههای سوریه، برای دفاع از حریم اهل بیت.
♦️آخه هر دو، عاشق❤️ سینه چاک #امام_حسین بودند. ↼یکیشون شد؛ #فرمانده تیپ سیدالشهدا ↼یکیشونم #تخریبچی تیپ سیدالشهدا✅
♦️القصه؛ #تخریبچی زودتر شهید شد🕊 اونم چه #شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضهها خونده و شنیده بود حالا به چشم میدید😔 یه پتو آورد و شروع کرد به #جمع_کردن گلی که پرپر شده🌷 بود.
♦️تخریبچی شو تو بغل گرفت💞 و گفت: ای بیمعرفت! #رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بیمعرفت نبود. سه روز🗓 بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و #باهم پرکشیدند🕊 تا خود خدا. همونجایی که #حسین(ع) ساکن بود.
♦️خلاصه قصه شون هم شد:
⇜عشــ💖ـقِ سیدالشهدا
⇜ #تیپ سیدالشهدا
⇜محضر #سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
(حاج عمار) فرمانده تیپ سیدالشهدا
#شهید_روح_الله_قربانی
🌷 یادشون کنیم با ذکر #صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠فقط برای #رضای_خدا کار کنید👇👇
✍همسر_شهید:
حسین بہ #خوابم اومد. تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن
ع
گفتم: کجایی؟؟
✅ در محضر #سیدالشهدا
یہ ڪم ساڪت شد.
✅ گفت:
جز #شهادت هیچے بہ دردم نخورد.
پرسیدم: #نماز_شب؟
✅ براے رضاے خدا نبود... میدونے فقط چیزے پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے #رضاے_خدا باشہ
گفتم: هیئت رفتن هات؟
✅ ڪامل براے رضاے خدا نبود.
دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم، خودش ادامہ داد ڪه:
💖شهادت من رو برد بالا
اگہ شهید نمیشدم، دست #خالے بودم
✨خیلے ڪار دارم،
اگہ #میمردم بدبخت میشدم...
✨نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ
بہ سختے صحبت میڪرد، انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت. دوبارہ تأڪید ڪرد:
🌹جز شهادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے #دل_خودم بود
آخرش هم گفت:
🔶 خیلے زود دیر میشہ
بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن.
خندید
هیچے نگفت
و رفت...😔😔
🎤راوی:
همسر شهید مدافع حرم
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فضیلت #گریۀ بر #سیدالشهدا❤️ حضرت #اباعبدالله_الحسین❤️ علیهالسلام
🔹اهمیت مجالس #روضه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان #آیت_الله_بهجت قدسسره
🏴
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
#شهدا_و_محرم
#عارف_شهید
#احمدعلی_نیری
احمدآقا توسل به اهل بیت علیهم السلام، خصوصاً #کشتی_نجات آقااباعبدالله را بهترین وسیله تقرب به پروردگار و محو گناهان می دانست. برای همین به بنده امر میکرد که برای بچه ها مداحی کنم.
در دستنوشته های احمدآقا به این امر بسیار مهم بسیار سفارش شده.
حتی توصیه میکرد که برای ازبین رفتن تاریکی قلب و روح، متوسل به #شهید_کربلا شوید.
در یکی از متن های جامانده در دفتر خاطرات احمدآقا، در مورد امام #حسین علیه السلام آمده :
"روز اربعین وقتی به هیئت رفتم، در خود تاریکی میدیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجاد شده و زندانی شده ام!
اما وقتی سینه زنی و عزاداری آغاز شد، مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیدالشهدا علیه السلام است."
بارها شنیده بودم که میگفت: در مجالس عزای #سیدالشهدا، نوری وجود دارد که منشأ آن حرم مطهر آقاست. در این مجالس، گویی خود حضرت در کنار در می ایستد و از میهمانان خود پذیرایی میکند.
از دیگر معصومین که احمدآقا زیاد به ایشان متوسل می شد، وجود نازنین #صدیقه_کبری، حضرت زهرا سلام الله علیها بود. نام مبارک ایشان، همیشه بر زبان احمدآقا جاری بود.
برای من جای تعجب است! بسیاری از شهدای وارسته و سالک الی الله که با شهادت از دنیا رفتند، ارادت قلبی به امّ الأئمه سلام الله علیها داشتند.
احمدآقا در یکی از یادگارهای خود آورده:
خدارا شکر، مقام بالایی نزد امّ الأئمه حضرت زهرا سلام الله علیها دارم.
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
https://eitaa.com/piyroo
اولیــــن شهیـــدےڪہ در جنـــگ لقبــــ #سیـــدالشهــــدا گرفتــــ ڪه بود؟؟؟
بـــہ روایتــــ محســـن رضــایے👇👇❤️
اولین شهیدی که در جنگ لقب سیدالشهدا را گرفت💔😳👇
” در عملیات خیبر در یڪے از سختتریــن شرایط #حاجـــابراهیم را خواستم. نیروهایے ڪه باید از جزیره جنوبي میگذشتنــد و مےآمدند از پشت طلائیه حمله مےڪردند و دروازهاش را باز میکردند، نتوانسته بودند ڪار را تمام کنند یا اصلاً پیش ببرند.
به #حاجـــهمت گفتم: «این کار را تو باید انجام بدهے. مشڪلش این بود ڪه نیروهایش نسبت به آن منطقه توجیه نبودند و وقت طولانے میخواست. آمادگے هم نداشت. خودم هم این را میدانستم. منتها ما هم نمیتوانستیم هیچ نیرویے را غیر از لشکر ۲۷ حضرت رسول به آنجا وارد کنیم. زمان ما هم ڪمتر از بیست و چهار ساعت بود وگرنه جزیره را ازدست میدادیم.
نگاهی به من کرد. در آن نگاه، حرفها نهفته بود.
پرسید: «واقعا باید اینجا عمل ڪنم؟»
به او گفتم: «بله. باید حتماً عمل ڪنے» اگرچه چند نفر از فرماندهان دیگر نتوانسته بودند از آنجا بگذرند. او رفت، عمل کرد و جزیره حفظ شد، ولی چند روز بعد خبر رسید که شهید شده است.
اولیــن بارے ڪه در جنگ به ڪسے عنوان «سید الشهدا» دادند در همین جزیره خیبر به حاج ابراهیم همتــــــ💔 بـــود...
شادےروح شهیـــد #بـــاصلواتـــــ
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
21.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #ببینید |
⭕️لحظاتی از بازدید #سپهبد_قاسم_سلیمانی و #ابومهدی_المهندس از پروژههای حرم #سیدالشهدا(ع)
از سر گذشتن . .
سرگذشتِ آنانی ست
که با حسین علیهالسلام معامله کردہ اند
✔️ #حاج_قاسم ، پیش #اباعبدالله یاد ما هم باش
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
❣🍃❣🍃❣🍃❣
⚜#سردار_خیبر
....جاده طولانی و ناهموار بود
تا چشم کار میکرد بیابان بود و جاده ای که انگار انتها نداشت ،
اتوبوس کهنه و فرسوده دائم داخل چاله های جاده میافتاد و چرت مسافران را پاره میکرد ، اما در چهره مسافران اثری از خستگی راه دیده نمی شد
انتظاری خوش در چهره شان موج میزد🍃
اتوبوس به سمت #کربلا می رفت .
مرد و زنی دور از نگاههای دلسوزانه مسافرانی که زیر چشمی آنها را زیر نظر داشتند با هم حرف می زدند .
درد در چهره زن موج میزد ،مرد سعی میکرد او را آرام کند.حال زن هر لحظه بدتر می شد ، زن #باردار بود
و خستگی راه و جاده و هوای گرم و ......🍂
حالش را دگرگون کرده بود...
پیش از غروب آفتاب به مقصد رسیدند چشمان زن سیاهی میرفت و همسرش سخت نگران و مضطرب بود. حالش بدتر شد همسرش او را با اصرار به دکتر برد
بعد از معاینه پزشک گفت :
متاسفانه به احتمال زیاد بچه شما در شکم مادر مرده ، علت آن هم بدی راه و تکان خوردن زیاد ماشین بوده است ...‼
💔ضعف و کسالت و اوج خود رسید
صحبتهای دکتر هر دو را پریشان کرده بود🍂
زن به فکر حرفهای اطرافیانش قبل از سفر افتاد که مانع از آمدنش شده بودند.
اما عاشقانه همه خطرها را به جان خریده بود..
🌸🍃 شب جمعه بود ، به همسرش گفت : علی اکبر !دلم عجیب هوای حرم را کرده این همه سختی کشیدم تا به اینجا برسم حالا اگر قرار باشد بچه ام را از دست دهم ؛
مرده و زنده بودن چه اهمیتی دارد !!
🔹مرد همسرش را به حرم میرساند زن با دلی شکسته و محزون مرقد #سیدالشهدا را زیارت کرد💔
به ضریح چنگ زد و اشک ریخت و آقا را صدا کرد:
اقا جان !
همه من را منع کردند ولی من آمدم نگران این بچه هستم.... به خاطر شما رنج راه را به جان خریدم ...من شفای این بچه را از شما می خواهم
با دوا و دکتر کاری ندارم ..!!
کم کم چشمان اشک آلود زن پر از خواب شد پلک هایش روی هم افتاد...
در خواب #بانویی بلند و باوقار را دید در حالی که نوزادی در دستانش گرفته بود
به سوی زن آمد نوزاد را به زن داد و گفت :
🍃فرزندت را بگیر!🍃
زن دست هایش را بالا گرفت بچه را گرفت
ناگهان از خواب بیدار شددر حالیکه دستانش هنوز به آسمان بلند بود ...
حال عجیبی داشت ...💓
مسیر را پیاده تا خانه طی کردند.
دلش گواهی میداد که فرزندش #سالم است
روز بعد دوباره به دکتر رفتند ، بعد از معاینه متعجب و شگفت زده گفت :
خدای بزرگ ! #بچه_زنده_است ‼
این یک ✨#معجزه است
.... مدتی بعد از بازگشت آنها به ایران روز 🌟دوازدهم فروردین ۱۳۳۳ 🌟 بچه به دنیا آمد.
نامش را 🌷#محمد_ابراهیم🌷 گذاشتند.
که قبل از به دنیا آمدن #کربلا را زیارت کرده بود....
#عاقبت_بخیری ، #حاج_همت در #کربلا امضا شد 🖌
روزی که می خواستند بدن #بدون_سر او را در قبر بگذارند ؛
مادرش گفت : بانو جان ! #امانتی تان را برگرداندم ...
🗓۱۲ فروردین روز تولد سردار بی سر
شهید #حاج_محمد_ابراهیم_همت ⚘
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
به کربلا فکر میکنم که هرکس چه خوب در نقش خودش،به وظیفه و تکلیفی که خدا مشخص کرده بود عمل کرد!!!
واقعا تو منطق #سیدالشهدا،
تفاوتی وجود نداره!
اینکه تو علی اکبر باشی
یا علی اصغر
+حسینی اگه باشی،به وظیفت عمل میکنی!!!
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🥀سوغات #شهدا براے
سالارشهیدان
پارهپارههاےبدنشان بود
👌حالا....
ما چه داریم براے
پیش کشے به #سیدالشهدا؟؟
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo