#زندگینامه_شهدا
به سال 1340 در شهرستان اهواز در محله عامری ، در طلوعی از آفتاب ، دیده به جهان گشود.
بعد از تولد علی متوجه شدند که پاهایش سالم نیست ، علی را به دکتر نشان دادند و چند روز بعد از تولدش پاهای او را شکستند و تا زانو گچ گرفتند. تا یک سال هر ماه گچ پاهای کودک را عوض می کردند.
به مسجد عشق می ورزید ، تا آخر شب در مسجد می ماند و مسجد را تمیز و جارو میکرد ، روی درب منزل نوشته بود آموزش قرآن صلواتی.
کاپیتان تیم شهباز و یکی از اعضای اصلی تیم بود و در مدرسه از شاگردان ممتاز و زرنگ بود ، او به دوستانش در یادگیری درس بسیار کمک می کرد .
تا مدرسه پیاده می رفت و پول هایش را به مادر می داد تا در مخارج منزل خرج نماید.
چندین بار توسط ساواک دستگیر شد ، کارهای تبلیغاتی انجام می داد و اعلامیه های امام را پخش می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تشکیل كميته انقلاب اسلامی نقش موثر داشت و در آغاز تشكيل سپاه به سپاه پیوست .
قبل از شروع جنگ جوانان انقلابی دشت آزادگان را سامان داد و سپاه حمیدیه را شکل داد و فرمانده سپاه حميديه شد .
در رشته پزشکی دانشگاه مشهد قبول شد و برای بورس در دانشگاه های آمریکا آماده می شد ، که جنگ شروع شد و دانشگاه جنگ را برگزید.
در محور کرخه با رها سازی آب كانال سلمان زير پای نیروهای عراقی ، از پیشروی دشمن جلوگیری کرد و از سقوط حمیدیه و اهواز جلوگیری کرد .
در عمليات بيت المقدس و آزاد سازی خرمشهر شركت موثر داشت و توانست منطقه غرب خوزستان را از لوث بعثی ها پاکسازی نماید.
در سال سوم جنگ ، زمان پیچیده ترین و پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ ، قرارگاه نصرت را تشکیل داد.
در عملیات خیبر اولین عملیات آبی ، خاکی جنگ ، دو جزایر مجنون بود با 58 حلقه چاه نفت تصرف شد.
در سال 1363 ازداوج کرد ، زینب و محمد حسین حاصل این ازدواج بود.
زندگی مشترکش چهار سال بیشتر به طول نیانجامید ، بسیار به دختر و پسرش عشق می ورزید و هر زمان که به خانه می آمد دخترش همیشه روی شانه های پدر جای داشت .
در سال 65 ایشان به فرماندهی سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) منصوب شد که فرماندهی سپاه های استان خوزستان ، لرستان ، لشکر 5 نصر و سایر یگان ها به ایشان سپرده شد.
تیرماه 1367 دشمن برنامه وسیعی برای باز پس گیری جزایر مجنون انجام داد.
یک شب قبل از تک دشمن به جزایر ، در نشستی در جمع رزمندگان و فرماندهان گفت ،
دشمن باید از نعش من رد بشود تا بتواند جزایر را بگیرد اگر دشمن جزایر را بگیرد من بر نمی گردم.
هر چقدر فرماندهان به ایشان اسرار کردند که به عقب برگردد قبول نکرد و گفت ،
تا یک نفر هم در جزایر باشد من عقب نمی آیم.
حضور ایشان باعث نجات هزاران رزمنده از خطر اسارت شد.
در قرارگاه خاتم 4 ، نهایتاً 13 نفر مانده بودند و عقب نشینی نكردند بعد از سقوط جزاير ، 7 نفر بازگشتند ، 2 نفر اسير شدند و حاج علی به همراه 3 نفر ديگر مفقود اثر گرديدند و سرنوشت علی در پرده ای از ابهام فرو رفت.
بسیاری امیدوار بودند که اسیر شده است و تا سال و سقوط صدام هیچ سخنی از سردار گمنام هور به زبان ها نیامد نه مراسمی نه یادواره ای و نه یادمانی و...
که اگر اسیر دشمن شده است ، شناسایی نشود و آسیبی به او نرسد.
در سال 89 پس از تفحص پيكر شهدا در مناطق عملیاتی پيكر اين سردار شهيد به همراه سه تن از ياران وفادارش پیدا شد و يوسف هور بعد از 22 سال غربت و گمنامی ، در حالی که شالی سبز به پهلو بسته بود به آغوش وطن بازگشت....
#شهیدعلی_هاشمی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo