#طنز_جبهه
بچه های گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه میشد.
مشکوک شدم ، من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم ، دیدم رزمنده ای دارد میگوید ،
اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز میروم.
پرسیدم ، چی شده؟! ، قضیه چیه؟!!
همان رزمنده گفت ،
به من گفتند برو جبهه ، اسلام در خطر است ! ،
آمدم اینجا میبینم جان خودم در خطر است !!....
📕 رفاقت به سبک تانک
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#اسیرگرفتنباصدایبُـــــز😅
✨پسرڪ صدای بُز را از خود بُز هم بهتر در میآورد • میگفت: چوپانے همین چیزهایش خوبه...هروقت دلتنگ بزهایش میشد، توی سنگر و «معمع» میڪرد • یڪ شب ۷ســـرباز بعثے اومده بودند برای شناسایـے • باشنیدن صدای بز هوس میڪنن ڪباب بخورند • تا وارد سنگر میشن، پسرڪ اسلحه ڪشیده و هر هفت نفرشون رو اسیر میڪنه • همشون رو هم دستبهسر آوردهبود عـــقب
توی راه هم ڪلے براشون صدای بُـــــــــز درآوردهبود😁😆
📚#منبـع: #سالنامهستارهها۱۳۸۸
😉#طنز_جبهه
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه😁
🔸به شوخ طبعی شهره بود…!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد:
«کی می خواد پوتینشو واکس بزنه!»
🔹همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا،به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم.😜
🔸خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی میشه.
🔹یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود و شاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت:
«من»
🔸ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت:
«پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂
🔹بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه
اسیر شده بودیم!
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن !
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود !
یه روز یکی از بچه های کم سواد
اومد و بهم گفت :
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه
امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم
روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم!
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود !
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه😁
حرفشهادتڪہپیشمےآمد،
یڪے مےگفت:
اگرمنشهیدشوم، نگراننمازوروزههایم
ڪہقضاشدهاندهستم 😥
ویانگرانسرپرستےخانوادهامهستم🥺
و...
نوبتمعاونگردانرسید
همہگفتند:
توچے؟
چیزےبراےگفتنندارے؟
پاسخداد:
اگرمنشهیدبشوم، فقطغصہے
35روز مرخصےراڪہنرفتہاممےخورم.🤕
ازآنمیانیڪےپریدوقلموڪاغذیآورد
وگفت:
بنویسڪہبدهندبہمن🤗
قولمےدهماینفداڪاریرابڪنم 😜
وبہجاےتوبہمرخصےبروم😁😂
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه😂
داشتم تو جبهه مصاحبه میگرفتم
کنارم ایستاده بود که یهو یه خمپاره اومد و بوممممم....🙆🏻♂
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین دوربینو 📹 برداشتم رفتم سراغش.
بهش گفتم تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو..😢
در حالی که داشت اشهد و شهادتین رو زیر لب زمزمه میکرد گفت:
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم.
اونم اینکه وقتی کمپوت میفرستید جبهه خواهشا پوستشو اون کاغذ روشو نکَنید😁
بهش گفتم:بابا این چه جملهایه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه اصفهونیش گفت:اخوی آخه نمیدونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجهفرنگی افتاده
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه
یه بچه بسیجے بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...
برای خودش یه قبری ڪنده بود.
شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد.
ما هم اهل شوخے بودیم😆
یه شب مهتابـے سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...
گفتیم بریم یه ڪمے باهاش شوخے ڪنیم!
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم
با بچه ها رفتیم سراغش...
پشت خاڪریز قبرش نشستیم.
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصے نافله ی شب مے خوند.
دیگه عجیب رفته بود تو حال!
ما به یڪے از دوستامون ڪه
تن صدای بالایـے داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این ڪه
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اڪو بشه،
بگو: اقراء😲
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد به لرزیدن
و به شدت متحول شده بود 😨
و فڪر مےڪرد براش آیه نازل شده! 😢
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباڪرم بخون 😂😂😂😂
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔔زنگ تفریح
#طنز_جبهه😄
این کیه؟😳
دو تا بچه یک غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های می خندیدند.😂
گفتم این کیه؟🤔
گفتند: عراقی 😏
گفتم: چطوری اسیرش کردید
می خندیدند. 😁
گفتند: از شب عملیات پنهان شده بود.
تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی های خودمان آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته😉
بعد پول داده بود.🤣
این طوری لو رفت.🤦♂️😉
هنوز می خندیدند😄
شادی روح شهدا صلوات😇
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه😁
به شوخ طبعی شهره بود…!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد:
«کی می خواد پوتینشو واکس بزنه!»
همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا،به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم.😜
خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی میشه.
یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود و شاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت:
«من»
ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت:
«پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂
بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه
اسیر شده بودیم!
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن !
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود !
یه روز یکی از بچه های کم سواد
اومد و بهم گفت :
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه
امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم
روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم!
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود !
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه
اسیر شده بودیم!
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن !
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود !
یه روز یکی از بچه های کم سواد
اومد و بهم گفت :
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه
امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم
روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم!
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود !
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#طنز_جبهه
اسیر شده بودیم!
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن !
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود !
یه روز یکی از بچه های کم سواد
اومد و بهم گفت :
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه
امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم
روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم!
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود !
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo