🔴#دختر_جان_سايز_حَيٰايَت_چند ؟ 😰
.
.
.
خطاب به اونایی که #غیرت حراج کردند ..😏
.
.
دست #خانم👩 بزك كرده اش💄 رو ميگيرد و به كوچه و خيابان مى آورد ...!
.
.
هنوز مانده ام كه به #نمايش گذاشتن #زيبايى خانمش براى ديگران از #خود_گذشتگى است يا از #خدا_گذشتگى !😕
.
.
⏹جالبه كه عده اى معتقدند : 👇
.
.
#اسلام ١٤٠٠ سال پيش با در نظر گرفتن #حجاب ، هم اكنون موجب #عقب_افتادگى است ...😃
.
.
⏹خطاب به همين معتقدها اعلام ميكنيم : 📢
.
.
اگر #اقتدا كردن به حجاب و راه #حضرت_زهرا(س)🌹 موجب عقب افتادگى است 😏 و اگر اقتدا كردن به #بچه هاى حضرت زهرا(س) 🌹 موجب #بى_كلاسى است ...☺
.
به #نمايندگى از #عاشقان حضرت زهرا(س) و راه اين بزرگوار خطاب به همه با صداى رسا ميگويم :👇😉
.
.
.
1⃣ #افتخار_ماست بى كلاسى ...✌
.
.
2⃣ #افتخار_ماست عقب افتادگى ...😃
.
.
3⃣ اگر با كلاسى و تجدد بر #بى_بند_و_بارى است، #الحمدلله كه ما بى كلاسيم ...🙏
.
.
4⃣ ما عقب افتاده ها افتخار ميكنيم ناموس خودمون رو از سن پايين با حجاب زهرايى آشنا ميكنيم ...☺
.
.
5⃣ غيرت #حضرت_على(ع) 🌷و #حياى حضرت زهرا(س) را الگوى خودمون و فرزندان👶 آينده خودمون معرفى ميكنيم...❤
.
.
. 📎حالا #قضاوت با خودتون ...
آيا درست نيست اينطور بگيم كه ...: 👇
.
پسر جان👦 سايز غيرتت چند ...❗❔
.
دختر جان👩 سايز حيايت چند ...❗❔
.
.
🔴قابل توجہ ے اونایے ڪہ غیرت #حراج ڪردند :👇
.
.
امام صادق (ع) میفرماید :🌷
.
#بهشت بر بی غیرت(ڪسے ڪہ نسبت بہ زن و دختر و خواهرش و...بے تفاوت است و غیرت ندارد) #حرام است❗
https://eitaa.com/piyroo
🔴#دختر_جان_سايز_حَيٰايَت_چند ؟ 😰
.
.
.
خطاب به اونایی که #غیرت حراج کردند ..😏
.
.
دست #خانم👩 بزك كرده اش💄 رو ميگيرد و به كوچه و خيابان مى آورد ...!
.
.
هنوز مانده ام كه به #نمايش گذاشتن #زيبايى خانمش براى ديگران از #خود_گذشتگى است يا از #خدا_گذشتگى !😕
.
.
⏹جالبه كه عده اى معتقدند : 👇
.
.
#اسلام ١٤٠٠ سال پيش با در نظر گرفتن #حجاب ، هم اكنون موجب #عقب_افتادگى است ...😃
.
.
⏹خطاب به همين معتقدها اعلام ميكنيم : 📢
.
.
اگر #اقتدا كردن به حجاب و راه #حضرت_زهرا(س)🌹 موجب عقب افتادگى است 😏 و اگر اقتدا كردن به #بچه هاى حضرت زهرا(س) 🌹 موجب #بى_كلاسى است ...☺
.
به #نمايندگى از #عاشقان حضرت زهرا(س) و راه اين بزرگوار خطاب به همه با صداى رسا ميگويم :👇😉
.
.
.
1⃣ #افتخار_ماست بى كلاسى ...✌
.
.
2⃣ #افتخار_ماست عقب افتادگى ...😃
.
.
3⃣ اگر با كلاسى و تجدد بر #بى_بند_و_بارى است، #الحمدلله كه ما بى كلاسيم ...🙏
.
.
4⃣ ما عقب افتاده ها افتخار ميكنيم ناموس خودمون رو از سن پايين با حجاب زهرايى آشنا ميكنيم ...☺
.
.
5⃣ غيرت #حضرت_على(ع) 🌷و #حياى حضرت زهرا(س) را الگوى خودمون و فرزندان👶 آينده خودمون معرفى ميكنيم...❤
.
.
. 📎حالا #قضاوت با خودتون ...
آيا درست نيست اينطور بگيم كه ...: 👇
.
پسر جان👦 سايز غيرتت چند ...❗❔
.
دختر جان👩 سايز حيايت چند ...❗❔
.
.
🔴قابل توجہ ے اونایے ڪہ غیرت #حراج ڪردند :👇
.
.
امام صادق (ع) میفرماید :🌷
.
#بهشت بر بی غیرت(ڪسے ڪہ نسبت بہ زن و دختر و خواهرش و...بے تفاوت است و غیرت ندارد) #حرام است❗
#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 43
#فصل ششم
وقتی میخواستم قفس رو باز کنم وبرا مرغ عشقا غذا بریزم در حد مرگ استرس میگرفتن و میترسیدن...
☹️🙄😨
ولی من فقط میخواستم غذا بریزم براشون.اما میترسیدن ....
خیلی میترسیدن.
خودشونو به قفس میزدن محکم....
یاد خدا افتادم ....
خدا هم میخواد هدایتمون کنه ما جیغ میزنیم...
هی میگیم : نههههه
😖😫😵
میگیم نمیشههههه....چجورییییی !!!
نههههه !!! خدااااا کجایییییی !
چرا اینجوری میکنییییی ؟؟؟
خداااااا
از این مسیر نمیشهههههههه
😫😩😩😩
🌹خدا میگه : بابا صبر کن... این اتفاق کلی نعمت و موهبت پشتشه !
صبر کن...قضاوت نکن...
چرا اعتماد نداری خب...
هه...
یه مثال دیگه بزنم؟
میگن شرط اصلی اینکه بتونی یه اسب خوب تربیت کنی اینه که باید اسب بهت اعتماد کنه...وگرنه هرگز نمیتونی تربیتش کنی و حتی بهش غذا بدی...
چون تا تورو میبینه بهت حمله میکنه و گازت میگیره !
چی بگم واالا...
بچه ها ؟
میدونی مشکل مرغ عشقم چی بود؟
🤔
مشکل مرغ عشقام این بود که با عقل خودشون داشتن منو #قضاوت میکردن...
بخاطر همین تا دستمو میکردم تو قفس که اب و غذاشونو درست کنم فکر میکردن میخوام اذیتشون کنم
بخاطر همین خودشونو محکم به قفس میزدن...
هه...
چقدر جالب...
😓ما هم با عقل خودمون خدارو قضاوت میکنیم و...
دستنویس های #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
🌟🌈🌟
#حتما_بخونید☺️
#تلنگرانه🙃
ای داد از این #روزا. . .😩
⚠️اگه این روزا به یکی بگی
واجب خدا رو انجام بده🙂🌹
مثلا #چشمت رو نگه دار🙈 یا #حجابتو رعایت کن!☺️ بی عفتی نکن!😱😰
میگه: به تو چه #ربطی داره؟😠
#فضولی؟😠
خجالت بکش برو #خودتو درست کن!!😯
ذهن #خراب فلان فلان شده!!😠😠😠
ذهن تو خرابه که با #آرایش💅🏻💄 و چهار تا تار مو گناه میکنی و #گمراه میشی!!😠😡
⬅️ °•اسم امر_به_معروف شده #فضولی‼️ #دخالت کردن‼️ جانماز آب کشیدن°•😔✌️
⚠️اگه این روزا به یکی بگی:
#چشمت👀 دنبال ناموس مردم نباشه. . .🙈چه واقعیش. .چه #مجازی📲!😵
اگه بگی هر آشغالی رو نبین و #لایک 💟 نکن . .😮
چون #تأثیرش برای همیشه تو ذهنت میمونه!😓
هر پیج نجس و #کثیفی رو دنبال نکن. .🙁
نگذار #فالوراش👥 بره بالا که بازدید👁🗨 پیجش هم بره بالا. .😠
گناهش پای تو هم نوشته میشه. . .😔
نگو چند هزار تا فالور👥 داره من یکی #تأثیر ندارم!‼️😐
به هر #کلیپ وعکس #لجنی نخند💤 که این چیزا شادی واقعی نمیاره. .زودگذره. .♻️
آخرش فقط غمه و کلی گناه. . .😞💔😔
عکس #عروسی و ناموستو از پروفایل🎫 یاپیجت🎯 پاک کن،😯
هزار جورچشم #هرزه نگاش نکنه🎼. .ناموستو #عمومی نکن!!😡😡😡
⚠️اگه بگی. .
حجابت چرا این طوریه #بچه شیعه❓
چرا داری فضای🌸 #سالم و عمومی رو خراب میکنی❓
چرا داری چشم و دل بنده های خدارو به #گناه🍂 میندازی ❓
چرا #حقالناس میکنی😔❓
میگه:
🔹مگه تو #نماینده خدایی❓
🔸چرا #قضاوت میکنی❓
🔹چرا #برچسب میزنی❓
🔸چرا #تهمت میزنی❓
🔹تو #مسلمونی واقعا❓
🔸برو #خودتو درست کن!!😠😔
با این #حرفاتون مردم رو از همه چی زده کردید😑
خشکه مقدس هاااا !!!😡
⬅️ #اسم نهی_از_منکر شده قضاوت_کردن😔✌️
☑️خلاصه که
✅اگه بخوای #مسلمون به درد بخور باشی. .👍
بی #خاصیت وخنثی نباشی. .👌
#سیاه لشگر نباشی. .
باید. .✋
✔ #حرف خورت خوب باشه❕😅👌
✔ #فحش خورت هم خوب باشه❕
✔ #کتک خورت ملس باشه❕
✔ #باید پوست کلفت باشی❕
✔ بذار #مسخره ات کنن❕
✔بذار بگن #خشکه مقدس❕🙁😔
#چرا⁉️😯😳
چون #واجب مظلوم خد💕ا،یعنی امربه معروف ونهی از منکر رو انجام بدی❣👏
واجبی که بدجور #فراموش شدهـ💤. . .بدجوری مظلومه. .✌️😔
🍃ولی. . .
🌸به خود خدا قسم . . .
🍃همش در راه خدا #شیرینه. . .
به شرط اینکه #خالص خالص🌈 باشی بی ادعای بی #ادعا🕶. . .#مغرور نشی!😒
خودتو بالاتر و بهتر #نبینی👑 . . .
برای اینکه کمک🎈 کنی به #نزدیکتر شدن ظهورامام زمان💕
#فحش خوردن شیرینه. . .😁
#کتک خوردن شیرین تره. . .😅
مثل شهید علی خلیلی #شهید شدن😍که دیگه هیچی. . .
احلا من العسله🍯😋. . .[شیرین تر از #عسله😋]
همه اش می ارزه به یه لبخند #رضایت امام زمان . .☺️😍
میگی نه⁉️
#امتحان کن.☺
️ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💖✨
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣5⃣#قسمت_پنچا_ویکم
💢زن مى گریزد و خود را میان زنان دیگر، #پنهان مى سازد...
#حال_و_روزکاروان، رقت همگان را بر مى انگیزد.... آنچنانکه زنى پیش مى آید... و به بچه هاى کوچکتر کاروان، به #تصدق، نان و خرما مى بخشد.
تو زخم خورده و #خشمگین ، خود را به بچه ها مى رسانى، نان و خرما را از دستشان مى ستانى و بر مى گردانى و فریاد مى زنى : صدقه حرام است بر ما.
🖤پیرمردى زمینگیر با دیدن این صحنه ، اشک در #چشمهایش حلقه مى زند،... بغض، راه گلویش را مى بندد و به کنار دستى اش مى گوید:_عالم و آدم از صدقه سر این خاندان ، روزى مى خورند. ببین به کجا رسیده کار عالم که مردم به اینها صدقه مى دهند.همین #معرفی هاى کوتاه و ناخواسته تو، کم کم ولوله در میان خلق مى اندازد:...
یعنى اینان خاندان پیامبرند؟!
💢از روم و زنگ نیستند⁉️
این زن ، همان بانوى #بزرگ کوفه است !؟اینها بچه هاى محمد مصطفایند!؟
این زن، دختر على است !؟پچ پچ و ولوله اندك اندك به #بغض بدل مى شود... و بغض به گریه 😭مى نشیند...
و گریه، رنگ مویه مى گیرد... و مویه ها به هم مى پیچد و تبدیل به ضجه مى گردد... آنچنانکه #سجاد، #متعجب و #حیرتزده مى پرسد:_براى ما گریه و شیون مى کنید؟پس چه کسى ما را کشته است ؟
🖤بهت و حیرت تو نیز کم از سجاد نیست.رو مى کنى به مردان و زنان گریان و فریاد مى زنى :_#خاموش !اهل کوفه ! #مردانتان ما را #مى_کشند و #زنانتان بر ما #گریه مى کنند؟ خدا میان ما و شما #قضاوت کند در روز جزا و فصل قضاء.این کلام تو آتش پدید آمده را، نه خاموش که شعله🔥 ورتر مى کند،...
گریه😢 ها شدت مى گیرد و ضجه ها به صیحه بدل مى شود.دست فرا مى آرى و فریاد مى زنى :_✨ساکت!
💢نفسها در سینه حبس مى شود....
خجالت و حسرت و ندامت چون کلافى سردرگم ، در هم مى پیچد و به #دلهاى_مهرخورده مجال تپیدن نمى دهد....سکوتى سرشار از وحشت و انفعال و عجز، همه را فرا مى گیرد....
نه فقط زنان و مردان که حتى زنگ شتران از نوا فرو مى افتد. سکوت محض. و تو آغاز مى کنى:...
#ادامه_دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - -
https://eitaa.com/piyroo
- - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
✔️قسمت ۱۱۳ دوباره حواسم را جمع میکنم . علیرام کمی اخمش را باز میکند و جدی میگوید _خوشبختم شهروز
🌱قسمت ۱۱۴
از چیزی که در دلم گذشت خنده ام میگیرد اما به روی خودم نمی آورم .
شهروز دوباره پوزخند میزند.۳ تا از پسرهای دانشگاه از کنار ما رد میشوند. یکی از آنها بادیدن ما سوت بلندی میکشد. دیگری پوزخندی حوالهام میکند و آخری هم طوری که من بشنوم میگوید
_نمیدونستم اسلام دوست پسرو حلال کرده، مثل اینکه فقط برای ما غیرمذهبیها حرامه .
و هر سه میخندند....
شهروز نگاه گذرایی به آن ها میاندازد، انگار بدش نیامده.
چقدر بیرحمانه #تهمت میزنند!!!!
چقدر راحت با دیدن ظاهر باطن را #قضاوت میکنند!!!!
میدانند که ازدواج نکردهام، به سر و وضع شهروز هم نمیخورد همسرم باشد ، با این حال بدون اینکه نسبت ما را بدانند قضاوت کردند .
با رسیدن به ماشین خودم را از افکارم بیرون میکشم . با دیدن شهریار نفس آسوده ای میکشم . لبخند شیرینی میزند و برایم دست تکان میدهد .
سوار ماشین میشوم و پشت سر شهریار، یعنی پشت صندلی کمک راننده جا میگیرم. شهروز هم در قسمت راننده مینشیند و ماشین را روشن میکند.
بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی با شهریار سکوت در ماشین حاکم میشود.انگار شهریار هم مثل من تمایل ندارد باهم جلوی شهروز گفت و گوی طولانی کنم چون قطعا شهروز چیزی از صحبت هایمان بیرون میکشد و بعدا به ما کنایه میزند.
چند دقیقه ای از حرکتمان نگذشته که شهریار ضبط ماشین را روشن میکند. صدای آهنگ رپ بسیار زنندهای در ماشین میپیچد.
حتم دارم خود شهروز هم اولین بار است همچین آهنگی را میشنود و از این سبک آهنگ متنفر است، اما بخاطر آزار و اذیت دیگران حاضر است چیزهایی که از آنها تنفر دارد را تحمل کند .نمیدانم با این کار قصد اذیت کردن من را دارد یا میخواهد با شهریار لجبازی کند .
شهریار رو به شهروز با تحکم میگوید
_قطعش کن .
اما شهروز در سکوت به رانندگی اش ادامه میدهد . وقتی شهریار پاسخی نمیگیرد ، دست میبرد و صدای ضبط را کم میکند اما شهروز دوباره زیاد میکند ؛ حتی زیادتر از قبل !!!
و بعد خطاب به شهریار میگوید
_این ماشین واسه منه تو حق تعیین تکلیف واسش نداری. پاشدی یه روز اومدی تعیین تکلیف میکنی .؟
شهریار نفس عمیقی میکشد .
صورتش به سرخی میزند ؛ کارد بزنی خونش در نمی آید.با احساس سنگینی نگاهش سر بلند میکنم . شهروز از آینه نگاهم میکند و لبخند پیروزمندانهای حوالهام میکند.
بی توجه سر بر میگردانم و به بیرون خیره میشوم .دیگر سکوت را جایز نمیدانم . با آرامش و خونسردی کامل میگویم
+قدیما تغییر یه معنی دیگه داشت .
با این جمله اشاره به حرفی که لب ساحل به من زد کردم.گفته بود حاضر است بخاطر من خودش را تغییر بدهد. برای اینکه بتواند پاسخم را بدهد به اجبار صدای ضبط را کم میکند .
_تغییر وقتی ارزش داره که بتونی باهاش به خواستت برسی ، اگه نتونی برسی به هیچ دردی نمیخوره ؛ حتی یه قرونم نمیارزه .
لبم را با زبان تر میکنم
+اگه با تغییر به خواستت برسی بازم اندازه یه قرون نمیارزه، چون تغییر باید برای رضای خدا باشه ، تغییری که واسه #بنده خدا باشه و رسیدن به خواسته های فانی نه تنها لذتی نداره ، بلکه #موندگار هم نیست .
پوزخند میزند و سکوت میکند ، این سکوتش را دوست ندارم چون مطمئنم حرف هایم قانعش نکرده است .از او بعید است به همین راحتی تسلیم شود .
شهریار فقط با ابهام به شهروز و گاهی هم از آینه بغل به من نگاه میکند .کاملا معلوم است از حرف هایمان سردرنمیآورد. شهروز دوباره صدای ضبط را بلند میکند و به رانندگی اش ادامه میدهد
.
.
.
دورهمی خانه عمو محمود به سخت ترین شکل ممکن گذشت .
خاله شیرین مدام بی تابی میکرد و میگفت آخرین بار که اینجا بودا سوگل هم در کنارش بوده .
در آن روز شهریار و سجاد اعلام کردند که میخواهند یک هفته ای درس و دانشگاه را کنار بگذارند و به یکی از مناطق محروم بروند .
شهریار برای معاینه بیماران ، سجاد هم برای کمک به شهریار و کمک در درس های بچه ها . چون رشته اش ادبیات است میتواند کمک زیادی به آنها بکند .
آن یک هفته هم به کندی گذشت ، اما شهریار به تنهایی برگشت و گفت سجاد میخواهد یک ماهی آنجا بماند و درس هایش را غیر حضوری دنبال کند .
خاله شیرین وقتی فهمید زنگ زد و به سجاد اصرار کرد که برگردد ؛ گفت سوگل هم نیست و این تنهایی اذیتش میکند اما سجاد بعد از صحبت های زیاد توانست خاله شیرین را راضی کند .
بعد از یک ماه سجاد برگشت
ادامه👇
ادامه قسمت ۱۱۴👇
بعد از یک ماه سجاد برگشت اما حتی بعد از آن یک ماه هم نتوانستم ببینمش .
زیرا در هیچ کدام از جمع های خانوادگی حاضر نمیشد و میگفت بخاطر نبودش باید عقب ماندگی های دانشگاهش را جبران کند