eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🔴 ؟ 😰 . . . خطاب به اونایی که حراج کردند ..😏 . . دست 👩 بزك كرده اش💄 رو ميگيرد و به كوچه و خيابان مى آورد ...! . . هنوز مانده ام كه به گذاشتن خانمش براى ديگران از است يا از !😕 . . ⏹جالبه كه عده اى معتقدند : 👇 . . ١٤٠٠ سال پيش با در نظر گرفتن ، هم اكنون موجب است ...😃 . . ⏹خطاب به همين معتقدها اعلام ميكنيم : 📢 . . اگر كردن به حجاب و راه (س)🌹 موجب عقب افتادگى است 😏 و اگر اقتدا كردن به هاى حضرت زهرا(س) 🌹 موجب است ...☺ . به از حضرت زهرا(س) و راه اين بزرگوار خطاب به همه با صداى رسا ميگويم :👇😉 . . . 1⃣ بى كلاسى ...✌ . . 2⃣ عقب افتادگى ...😃 . . 3⃣ اگر با كلاسى و تجدد بر است، كه ما بى كلاسيم ...🙏 . . 4⃣ ما عقب افتاده ها افتخار ميكنيم ناموس خودمون رو از سن پايين با حجاب زهرايى آشنا ميكنيم ...☺ . . 5⃣ غيرت (ع) 🌷و حضرت زهرا(س) را الگوى خودمون و فرزندان👶 آينده خودمون معرفى ميكنيم...❤ . . . 📎حالا با خودتون ... آيا درست نيست اينطور بگيم كه ...: 👇 . پسر جان👦 سايز غيرتت چند ...❗❔ . دختر جان👩 سايز حيايت چند ...❗❔ . . 🔴قابل توجہ ے اونایے ڪہ غیرت ڪردند :👇 . . امام صادق (ع) میفرماید :🌷 . بر بی غیرت(ڪسے ڪہ نسبت بہ زن و دختر و خواهرش و...بے تفاوت است و غیرت ندارد) است❗ https://eitaa.com/piyroo
‌🔴 ؟ 😰 . . . خطاب به اونایی که حراج کردند ..😏 . . دست 👩 بزك كرده اش💄 رو ميگيرد و به كوچه و خيابان مى آورد ...! . . هنوز مانده ام كه به گذاشتن خانمش براى ديگران از است يا از !😕 . . ⏹جالبه كه عده اى معتقدند : 👇 . . ١٤٠٠ سال پيش با در نظر گرفتن ، هم اكنون موجب است ...😃 . . ⏹خطاب به همين معتقدها اعلام ميكنيم : 📢 . . اگر كردن به حجاب و راه (س)🌹 موجب عقب افتادگى است 😏 و اگر اقتدا كردن به هاى حضرت زهرا(س) 🌹 موجب است ...☺ . به از حضرت زهرا(س) و راه اين بزرگوار خطاب به همه با صداى رسا ميگويم :👇😉 . . . 1⃣ بى كلاسى ...✌ . . 2⃣ عقب افتادگى ...😃 . . 3⃣ اگر با كلاسى و تجدد بر است، كه ما بى كلاسيم ...🙏 . . 4⃣ ما عقب افتاده ها افتخار ميكنيم ناموس خودمون رو از سن پايين با حجاب زهرايى آشنا ميكنيم ...☺ . . 5⃣ غيرت (ع) 🌷و حضرت زهرا(س) را الگوى خودمون و فرزندان👶 آينده خودمون معرفى ميكنيم...❤ . . . 📎حالا با خودتون ... آيا درست نيست اينطور بگيم كه ...: 👇 . پسر جان👦 سايز غيرتت چند ...❗❔ . دختر جان👩 سايز حيايت چند ...❗❔ . . 🔴قابل توجہ ے اونایے ڪہ غیرت ڪردند :👇 . . امام صادق (ع) میفرماید :🌷 . بر بی غیرت(ڪسے ڪہ نسبت بہ زن و دختر و خواهرش و...بے تفاوت است و غیرت ندارد) است❗
43 ششم وقتی میخواستم قفس رو باز کنم وبرا مرغ عشقا غذا بریزم در حد مرگ استرس میگرفتن و میترسیدن... ☹️🙄😨 ولی من فقط میخواستم غذا بریزم براشون.اما میترسیدن .... خیلی میترسیدن. خودشونو به قفس میزدن محکم.... یاد خدا افتادم .... خدا هم میخواد هدایتمون کنه ما جیغ میزنیم... هی میگیم : نههههه 😖😫😵 میگیم نمیشههههه....چجورییییی !!! نههههه !!! خدااااا کجایییییی ! چرا اینجوری میکنییییی ؟؟؟ خداااااا از این مسیر نمیشهههههههه 😫😩😩😩 🌹خدا میگه : بابا صبر کن... این اتفاق کلی نعمت و موهبت پشتشه ! صبر کن...قضاوت نکن... چرا اعتماد نداری خب... هه... یه مثال دیگه بزنم؟ میگن شرط اصلی اینکه بتونی یه اسب خوب تربیت کنی اینه که باید اسب بهت اعتماد کنه...وگرنه هرگز نمیتونی تربیتش کنی و حتی بهش غذا بدی... چون تا تورو میبینه بهت حمله میکنه و گازت میگیره ! چی بگم واالا... بچه ها ؟ میدونی مشکل مرغ عشقم چی بود؟ 🤔 مشکل مرغ عشقام این بود که با عقل خودشون داشتن منو میکردن... بخاطر همین تا دستمو میکردم تو قفس که اب و غذاشونو درست کنم فکر میکردن میخوام اذیتشون کنم بخاطر همین خودشونو محکم به قفس میزدن... هه... چقدر جالب... 😓ما هم با عقل خودمون خدارو قضاوت میکنیم و... دستنویس های https://eitaa.com/piyroo
🌟🌈🌟 ☺️ 🙃 ای داد از این . . .😩 ⚠️اگه این روزا به یکی بگی واجب خدا رو انجام بده🙂🌹 مثلا رو نگه دار🙈 یا رعایت کن!☺️ بی عفتی نکن!😱😰 میگه: به تو چه داره؟😠 ؟😠 خجالت بکش برو درست کن!!😯 ذهن فلان فلان شده!!😠😠😠 ذهن تو خرابه که با 💅🏻💄 و چهار تا تار مو گناه میکنی و میشی!!😠😡 ⬅️ °•اسم امر_به_معروف شده ‼️ کردن‼️ جانماز آب کشیدن°•😔✌️ ⚠️اگه این روزا به یکی بگی: 👀 دنبال ناموس مردم نباشه. . .🙈چه واقعیش. .چه 📲!😵 اگه بگی هر آشغالی رو نبین و 💟 نکن . .😮 چون برای همیشه تو ذهنت میمونه!😓 هر پیج نجس و رو دنبال نکن. .🙁 نگذار 👥 بره بالا که بازدید👁‍🗨 پیجش هم بره بالا. .😠 گناهش پای تو هم نوشته میشه. . .😔 نگو چند هزار تا فالور👥 داره من یکی ندارم!‼️😐 به هر وعکس نخند💤 که این چیزا شادی واقعی نمیاره. .زودگذره. .♻️ آخرش فقط غمه و کلی گناه. . .😞💔😔 عکس و ناموستو از پروفایل🎫 یاپیجت🎯 پاک کن،😯 هزار جورچشم نگاش نکنه🎼. .ناموستو نکن!!😡😡😡 ⚠️اگه بگی. . حجابت چرا این طوریه شیعه❓ چرا داری فضای🌸 و عمومی رو خراب میکنی❓ چرا داری چشم و دل بنده های خدارو به 🍂 میندازی ❓ چرا میکنی😔❓ میگه: 🔹مگه تو خدایی❓ 🔸چرا میکنی❓ 🔹چرا میزنی❓ 🔸چرا میزنی❓ 🔹تو واقعا❓ 🔸برو درست کن!!😠😔 با این مردم رو از همه چی زده کردید😑 خشکه مقدس هاااا !!!😡 ⬅️ نهی_از_منکر شده قضاوت_کردن😔✌️ ☑️خلاصه که ✅اگه بخوای به درد بخور باشی. .👍 بی وخنثی نباشی. .👌 لشگر نباشی. . باید. .✋ ✔ خورت خوب باشه❕😅👌 ✔ خورت هم خوب باشه❕ ✔ خورت ملس باشه❕ ✔ پوست کلفت باشی❕ ✔ بذار ات کنن❕ ✔بذار بگن مقدس❕🙁😔 ⁉️😯😳 چون مظلوم خد💕ا،یعنی امربه معروف ونهی از منکر رو انجام بدی❣👏 واجبی که بدجور شدهـ💤. . .بدجوری مظلومه. .✌️😔 🍃ولی. . . 🌸به خود خدا قسم . . . 🍃همش در راه خدا . . . به شرط اینکه خالص🌈 باشی بی ادعای بی 🕶. . . نشی!😒 خودتو بالاتر و بهتر 👑 . . . برای اینکه کمک🎈 کنی به شدن ظهورامام زمان💕 خوردن شیرینه. . .😁 خوردن شیرین تره. . .😅 مثل شهید علی خلیلی شدن😍که دیگه هیچی. . . احلا من العسله🍯😋. . .[شیرین تر از 😋] همه اش می ارزه به یه لبخند امام زمان . .☺️😍 میگی نه⁉️ کن.☺ ️ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💖✨ https://eitaa.com/piyroo 🕊
📚 ⛅️ 1⃣5⃣ 💢زن مى گریزد و خود را میان زنان دیگر، مى سازد... ، رقت همگان را بر مى انگیزد.... آنچنانکه زنى پیش مى آید... و به بچه هاى کوچکتر کاروان، به ، نان و خرما مى بخشد. تو زخم خورده و ، خود را به بچه ها مى رسانى، نان و خرما را از دستشان مى ستانى و بر مى گردانى و فریاد مى زنى : صدقه حرام است بر ما. 🖤پیرمردى زمینگیر با دیدن این صحنه ، اشک در حلقه مى زند،... بغض، راه گلویش را مى بندد و به کنار دستى اش مى گوید:_عالم و آدم از صدقه سر این خاندان ، روزى مى خورند. ببین به کجا رسیده کار عالم که مردم به اینها صدقه مى دهند.همین هاى کوتاه و ناخواسته تو، کم کم ولوله در میان خلق مى اندازد:... یعنى اینان خاندان پیامبرند؟! 💢از روم و زنگ نیستند⁉️ این زن ، همان بانوى کوفه است !؟اینها بچه هاى محمد مصطفایند!؟ این زن، دختر على است !؟پچ پچ و ولوله اندك اندك به بدل مى شود... و بغض به گریه 😭مى نشیند... و گریه، رنگ مویه مى گیرد... و مویه ها به هم مى پیچد و تبدیل به ضجه مى گردد... آنچنانکه ، و مى پرسد:_براى ما گریه و شیون مى کنید؟پس چه کسى ما را کشته است ؟ 🖤بهت و حیرت تو نیز کم از سجاد نیست.رو مى کنى به مردان و زنان گریان و فریاد مى زنى :_ !اهل کوفه ! ما را و بر ما مى کنند؟ خدا میان ما و شما کند در روز جزا و فصل قضاء.این کلام تو آتش پدید آمده را، نه خاموش که شعله🔥 ورتر مى کند،... گریه😢 ها شدت مى گیرد و ضجه ها به صیحه بدل مى شود.دست فرا مى آرى و فریاد مى زنى :_✨ساکت! 💢نفسها در سینه حبس مى شود.... خجالت و حسرت و ندامت چون کلافى سردرگم ، در هم مى پیچد و به مجال تپیدن نمى دهد....سکوتى سرشار از وحشت و انفعال و عجز، همه را فرا مى گیرد.... نه فقط زنان و مردان که حتى زنگ شتران از نوا فرو مى افتد. سکوت محض. و تو آغاز مى کنى:... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
✔️قسمت ۱۱۳ دوباره حواسم را جمع میکنم . علیرام کمی اخمش را باز می‌کند و جدی میگوید _خوشبختم شهروز
🌱قسمت ۱۱۴ از چیزی که در دلم گذشت خنده ام میگیرد اما به روی خودم نمی آورم . شهروز دوباره پوزخند میزند.۳ تا از پسرهای دانشگاه از کنار ما رد میشوند. یکی از آنها بادیدن ما سوت بلندی میکشد. دیگری پوزخندی حواله‌ام میکند و آخری هم طوری که من بشنوم میگوید _نمیدونستم اسلام دوست پسرو حلال کرده، مثل اینکه فقط برای ما غیرمذهبی‌ها حرامه . و هر سه میخندند.... شهروز نگاه گذرایی به آن ها می‌اندازد، انگار بدش نیامده. چقدر بیرحمانه میزنند!!!! چقدر راحت با دیدن ظاهر باطن را میکنند!!!! میدانند که ازدواج نکرده‌ام، به سر و وضع شهروز هم نمیخورد همسرم باشد ، با این حال بدون اینکه نسبت ما را بدانند قضاوت کردند . با رسیدن به ماشین خودم را از افکارم بیرون میکشم . با دیدن شهریار نفس آسوده ای میکشم . لبخند شیرینی میزند و برایم دست تکان میدهد . سوار ماشین میشوم و پشت سر شهریار، یعنی پشت صندلی کمک راننده جا میگیرم. شهروز هم در قسمت راننده مینشیند و ماشین را روشن میکند. بعد از سلام و احوالپرسی کوتاهی با شهریار سکوت در ماشین حاکم میشود.انگار شهریار هم مثل من تمایل ندارد باهم جلوی شهروز گفت و گوی طولانی کنم چون قطعا شهروز چیزی از صحبت هایمان بیرون میکشد و بعدا به ما کنایه میزند. چند دقیقه ای از حرکتمان نگذشته که شهریار ضبط ماشین را روشن میکند. صدای آهنگ رپ بسیار زننده‌ای در ماشین میپیچد. حتم دارم خود شهروز هم اولین بار است همچین آهنگی را میشنود و از این سبک آهنگ متنفر است، اما بخاطر آزار و اذیت دیگران حاضر است چیزهایی که از آنها تنفر دارد را تحمل کند .نمیدانم با این کار قصد اذیت کردن من را دارد یا میخواهد با شهریار لجبازی کند . شهریار رو به شهروز با تحکم میگوید _قطعش کن . اما شهروز در سکوت به رانندگی اش ادامه میدهد . وقتی شهریار پاسخی نمیگیرد ، دست میبرد و صدای ضبط را کم میکند اما شهروز دوباره زیاد میکند ؛ حتی زیادتر از قبل‌ !!! و بعد خطاب به شهریار میگوید _این ماشین واسه منه تو حق تعیین تکلیف واسش نداری. پاشدی یه روز اومدی تعیین تکلیف میکنی .؟ شهریار نفس عمیقی میکشد . صورتش به سرخی میزند ؛ کارد بزنی خونش در نمی آید.با احساس سنگینی نگاهش سر بلند میکنم . شهروز از آینه نگاهم میکند و لبخند پیروزمندانه‌ای حواله‌ام میکند. بی توجه سر بر میگردانم و به بیرون خیره میشوم .دیگر سکوت را جایز نمیدانم . با آرامش و خونسردی کامل میگویم +قدیما تغییر یه معنی دیگه داشت . با این جمله اشاره به حرفی که لب ساحل به من زد کردم.گفته بود حاضر است بخاطر من خودش را تغییر بدهد. برای اینکه بتواند پاسخم را بدهد به اجبار صدای ضبط را کم میکند . _تغییر وقتی ارزش داره که بتونی باهاش به خواستت برسی ، اگه نتونی برسی به هیچ دردی نمیخوره ؛ حتی یه قرونم نمیارزه . لبم را با زبان تر میکنم +اگه با تغییر به خواستت برسی بازم اندازه یه قرون نمی‌ارزه، چون تغییر باید برای رضای خدا باشه ، تغییری که واسه خدا باشه و رسیدن به خواسته های فانی نه تنها لذتی نداره ، بلکه هم نیست . پوزخند میزند و سکوت میکند ، این سکوتش را دوست ندارم چون مطمئنم حرف هایم قانعش نکرده است .از او بعید است به همین راحتی تسلیم شود . شهریار فقط با ابهام به شهروز و گاهی هم از آینه بغل به من نگاه میکند .کاملا معلوم است از حرف هایمان سردرنمی‌آورد. شهروز دوباره صدای ضبط را بلند میکند و به رانندگی اش ادامه میدهد . . . دورهمی خانه عمو محمود به سخت ترین شکل ممکن گذشت . خاله شیرین مدام بی تابی میکرد و میگفت آخرین بار که اینجا بودا سوگل هم در کنارش بوده . در آن روز شهریار و سجاد اعلام کردند که میخواهند یک هفته ای درس و دانشگاه را کنار بگذارند و به یکی از مناطق محروم بروند . شهریار برای معاینه بیماران ، سجاد هم برای کمک به شهریار و کمک در درس های بچه ها . چون رشته اش ادبیات است میتواند کمک زیادی به آنها بکند . آن یک هفته هم به کندی گذشت ، اما شهریار به تنهایی برگشت و گفت سجاد میخواهد یک ماهی آنجا بماند و درس هایش را غیر حضوری دنبال کند . خاله شیرین وقتی فهمید زنگ زد و به سجاد اصرار کرد که برگردد ؛ گفت سوگل هم نیست و این تنهایی اذیتش میکند اما سجاد بعد از صحبت های زیاد توانست خاله شیرین را راضی کند . بعد از یک ماه سجاد برگشت ادامه👇 ادامه قسمت ۱۱۴👇 بعد از یک ماه سجاد برگشت اما حتی بعد از آن یک ماه هم نتوانستم ببینمش . زیرا در هیچ کدام از جمع های خانوادگی حاضر نمیشد و میگفت بخاطر نبودش باید عقب ماندگی های دانشگاهش را جبران کند