eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد https://eitaa.com/piyroo
🌹عرض ارادتی به فقیه انقلابی آیت‌الله یزدی از علاقمندان صدیق امام خمینی و از علمای مبارز قم بودند که در دوران پرفراز و نشیب مبارزات، استوار و پایدار مسیر مبارزه را ادامه داد. ایشان همواره تبعیدگاه های خود را به مرکز نشر علوم اهل بیت علیهم السلام و پایگاه بسط مبارزات اسلامی تبدیل می کرد. مشارکت در ایجاد تشکیلات مطالعاتی موسوم به به مدیریت آیت‌الله بهشتی و دبیری علمی ، از مهم ترین فرازهای مجاهدت علمی در باب تئوری سازی برای تحقق حکومت دینی بود. اقدامات تعیین کننده در ایجاد و تثبیت تشکیلات با برکت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، از فرازهای مهم زندگانی ایشان است. که در و پاسداشت جایگاه شیعه و مقابله با و پروژه ، بسیار اثرگذار بود. حضور فعال و تعیین کننده ایشان به عنوان یکی از در دو نهاد شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، کارنامه او را به عنوان تکیه گاهی امن و کارگزاری امین در حافظه تاریخ ثبت کرد. شناخت خطوط انحرافی و شجاعت در مقابله با آن، بصیرت و صراحت لهجه آمیخته با متانت و صبر، مجموعا از ایشان چهره ای بی بدیل ساخته بود که در پاسداشت رابطه حوزه و نظام اسلامی، به عنوان یکی از عناصر کلیدی نقش آفرینی می کرد. پرچمداری در مقابله با ۸۸ و ایستادگی حکیمانه و بدون لکنت در برابر برخی سران و روحانیان فرولغزیده در فتنه، از نقاط اوج کارنامه ایشان است. حفظ سلوک و آداب ناب طلبگی با وجود حضور در عالیترین نهادهای حکمرانی، موجب می شود که ایشان را به عنوان چهره طراز حکمرانی دینی بشناسیم و بشناسانیم. میدان داری آیت‌الله یزدی در مقابل نحله های انحرافی درون حوزه، ویژگی ممتاز ایشان بود که از این میان تقابل با جریان و ، جریان و (خاصه کتابخانه سیاسی) و نهایتا جریان خاصه پدیده مرجع سازی و برخی تشکل های نوپدید حوزوی، قابل ذکر است. تبارشناسی مخالفان آیت‌الله یزدی و بازشناسی خط سیر و گستره تخریب های گسترده علیه این عالم مجاهد، بهترین راه برای شناخت شخصیت و کارنامه سیاسی و حوزوی اوست؛ چه اینکه ماهیت جریان‌های زاویه دار و میزان التزام آنان به اخلاق و انصاف را نیز نمایان می سازد! نوع مواجهه ناجوانمردانه برخی حوزویان با ایشان و بعضا مشارکت در ایشان، از خاطرات تلخ و فراموش ناشدنی حوزویان است. خداوند آن مرد مجاهد و عزیز را با اولیای خویش محشور فرماید و عاقبت امر همه ما را ختم به خیر فرماید. https://eitaa.com/piyroo 🇮🇷