eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان از کنارش گذشت و گفت: -نه من تضمین می کنم همه نمکن. ارشیا به سس قرمز روی سالاد اشاره کرد و گفت: -اون که سس فلفل نیست احیانا.؟ ترنج بالاخره سکوتش را شکست و در حالی نگاهش به سبدهای نانی بود که اوریب و با فاصله می چید گفت: -فکر کنم امشب می خواین تمام شیطنتای منو یادآوری کنین؟ ارشیا از خوشی روی پا بند نبود.بالاخره او را به حرف گرفته بود.ماکان دوتا ژله پرتقالی داد دست ارشیا و گفت: -امشب اگه صبحم بشه لیست خرابکاری های جناب عالی تمام نمیشه. ترنج اخم کوچکی به ماکان کرد و گفت: -داداش تو دیگه طرف منو بگیر. ماکان ابروهایش را برد بالا و گفت: - ای وای که نقطه ضعف دادم دستت. ارشیا درحالی که ژله های آلبالویی را از دست آتنا می گرفت و می گذاشت روی میز گفت: - قضیه نقطه ضعف چیه؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻